بچشم مست خود آن را که کرده ای نظری
نمانده است ز هشیاری اندرو اثری
می مشاهده تو بجام نتوان خورد
که من چو چشم تو مستم بجرعه نظری
اگر چو آب بگردی بگرد روی زمین
در آب و آینه بینی چو خویشتن دگری
ترا بدیدم و بر من چو روز روشن شد
که آفتاب بزاید ز مادر و پدری
بپیش آن لب رنگین که رشک یاقوتست
عقیق سنگ نژادست و لعل بدگهری
گمان مبر که ز کوی تو بگذرد همه عمر
کسی که دید ترا همچو عمر برگذری
بعشق باختن ای دوست با تو گستاخم
بدان صفت که زمن رشک می برد دگری
بگرد تنگ شکر چون مگس همی گردم
ولی چه سود مرا دست نیست بر شکری
ز روز ما که بمحنت رسد بشام چه غم
ترا که در شب زلفست روی چون قمری
تو نازپرور از آن غافلی که شب تا روز
دلم زانده تو چون همی کند جگری
کلاه شاهی خوبان چو تاج بر سر نه
کزین میانه تو بر موی بسته ای کمری
ز روی صدق بسی سر زدم برین دیوار
بدان امید که بر من شود گشاده دری
ز تر و خشک جهان بیش ازین ندارم من
برای تحفه تو جان خشک و شعر تری
خجل بمانده که عیب سیاه پایی خویش
چگونه پوشد طاوس جلوه گر بپری
کلاه دار تمناست سیف فرغانی
که تاج وصل تو دارد طمع بترک سری
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی و جذابیت چشمان محبوب اشاره میکند و احساسات عاشقانه شاعر را بیان میکند. شاعر از مستی و شوری ناشی از زیبایی معشوق سخن میگوید و به توصیف لبهای رنگین و چهرهای میپردازد که همچون آفتاب درخشان است. او به عشق و وابستگی شدیدش به محبوب اشاره میکند و اذعان میکند که برغم همه مشکلات و دردها، دیدن محبوبش برایش اهمیت دارد. شاعر همچنین به حسرت و آرزوهایی که از دیدن معشوق به او دست میدهد اشاره میکند. در نهایت، او عاشقانه و با اشتیاق از تلاشش برای رسیدن به معشوق سخن میگوید و خود را در جستجوی وصال او میبیند.
هوش مصنوعی: من به چشمان مست خود نگاه میکنم و میبینم که دیگر هیچ نشانهای از هشیاری در این سو وجود ندارد.
هوش مصنوعی: من نمیتوانم از جامِ وجود تو بنوشم، زیرا من همچون چشم تو مست و شیدا هستم با یک نگاه.
هوش مصنوعی: اگر مانند آب به دور خود بچرخید و در این چرخش به زمین نگاه کنید، در آب و آینه تصویری از خود را مشاهده خواهید کرد که گویی فرد دیگری است.
هوش مصنوعی: وقتی تو را دیدم، به روشنی روز متوجه شدم که مثل خورشید، تو فرزند و نشانهای از پدر و مادری.
هوش مصنوعی: به پیش آن لبهای رنگین که زیباییاش به یاقوت میماند، عقیق جواهر باارزشی است و لعل هم به خاطر هنرش معروف است.
هوش مصنوعی: این شعر به این معناست که نباید فکر کنی که کسی که تو را دیده، به سادگی از کنار تو و زندگیات میگذرد. او مانند خودت، عمرش را صرف تلاش برای درک و ارتباط با تو خواهد کرد.
هوش مصنوعی: به خاطر عشق، ای دوست، جرأت پیدا کردهام که بدانم دیگران به من حسادت میکنند.
هوش مصنوعی: مثل مگس که دور شکر میچرخد، من هم در اطراف شکر میچرخم، اما چه فایدهای دارد؟ چون به آن چیزی که میخواهم دسترسی ندارم.
هوش مصنوعی: از روزهایی که برای ما با سختی و زحمت میگذرد، تو چرا نگران هستی؟ در شب زیباییهای تو، چون قمر، شخصیت تو کمنور میشود.
هوش مصنوعی: تو به قدری در ناز و نعمت پرورش یافتهای که نمیدانی دل من چقدر به خاطر تو میتپد و بیتابی میکند.
هوش مصنوعی: کلاه زیبا و باارزشی که بر سر خوبان قرار دارد، مانند تاجی بر سر است. تو اما، با این که در میان این زیباییها قرار داری، کمربندت را به موهایت بستهای و این نشاندهنده ارزش و کیفیت توست.
هوش مصنوعی: به خاطر صداقت و راستگوییام، بارها به این دیوار نزدیک شدم و امید داشتم که روزی در آن به روی من باز شود.
هوش مصنوعی: از هرچه در این دنیا دارم، بیشتر از این چیزی برای هدیه دادن به تو ندارم؛ فقط جان بیروح خود و چند شعر تازه دارم.
هوش مصنوعی: طاوس زیبا و جلوهگر خجالتزده است که چگونه میتواند عیب پای سیاه خود را پنهان کند.
هوش مصنوعی: کلاهدار به شدت آرزومند است که سیف فرغانی، که تاج وصل تو را دارد، به سر او باشد و به همین خاطر به شدت خواهان آن است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ایا شکسته سر زلف ترک کاشغری
شکنج تو علم پرنیان شوشتری
بزیر دامنت اندر بنفشه بینم و تو
بنفشه را سپری یا بنفشه را سپری
چنان مسیر اگر پیش او سپر شده ای
[...]
ایا همیشه به نوروز سوی هر شجری
تو ناپدید و پدید از تو بر شجر اثری
توی که جز تو نپنداشت با بصارت خویش
عفیفه مریم مر پور خویش را پدری
به تو نداد کسی مال و متهم تو بوی
[...]
پریرخی که ز شرمش نهان شدست پری
پری مثال نهان گشت و شد ز مهر بری
عیان بدیده گر او را نبینی آن نه عجب
که گر پریست چنین آمدست رسم پری
گر آبگینه پری را ببیندی بدرست
[...]
بخد و قد تو ای شهره ترک کاشغری
خجل شدند گل سرخ سرو غاتفری
ستاره بارم هر شب ز دیده تا بسحر
چو یادم آید از آن سی ستاره سحری
بدخل شوشتر ارزد سه بوسه از لب تو
[...]
اگر به داد بود نام شاه دادگری
وگر به تاج بود فخر شاه تاجوری
چو روز بزم بود آفتابِ با قدحی
چو روز رزم شود آسمان با کمری
فلک نیی و به قدر بلند چون فلکی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.