گنجور

 
سیف فرغانی

بچشم مست خود آن را که کرده ای نظری

نمانده است ز هشیاری اندرو اثری

می مشاهده تو بجام نتوان خورد

که من چو چشم تو مستم بجرعه نظری

اگر چو آب بگردی بگرد روی زمین

در آب و آینه بینی چو خویشتن دگری

ترا بدیدم و بر من چو روز روشن شد

که آفتاب بزاید ز مادر و پدری

بپیش آن لب رنگین که رشک یاقوتست

عقیق سنگ نژادست و لعل بدگهری

گمان مبر که ز کوی تو بگذرد همه عمر

کسی که دید ترا همچو عمر برگذری

بعشق باختن ای دوست با تو گستاخم

بدان صفت که زمن رشک می برد دگری

بگرد تنگ شکر چون مگس همی گردم

ولی چه سود مرا دست نیست بر شکری

ز روز ما که بمحنت رسد بشام چه غم

ترا که در شب زلفست روی چون قمری

تو نازپرور از آن غافلی که شب تا روز

دلم زانده تو چون همی کند جگری

کلاه شاهی خوبان چو تاج بر سر نه

کزین میانه تو بر موی بسته ای کمری

ز روی صدق بسی سر زدم برین دیوار

بدان امید که بر من شود گشاده دری

ز تر و خشک جهان بیش ازین ندارم من

برای تحفه تو جان خشک و شعر تری

خجل بمانده که عیب سیاه پایی خویش

چگونه پوشد طاوس جلوه گر بپری

کلاه دار تمناست سیف فرغانی

که تاج وصل تو دارد طمع بترک سری

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
عنصری

ایا شکسته سر زلف ترک کاشغری

شکنج تو علم پرنیان شوشتری

بزیر دامنت اندر بنفشه بینم و تو

بنفشه را سپری یا بنفشه را سپری

چنان مسیر اگر پیش او سپر شده ای

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از عنصری
ناصرخسرو

ایا همیشه به نوروز سوی هر شجری

تو ناپدید و پدید از تو بر شجر اثری

توی که جز تو نپنداشت با بصارت خویش

عفیفه مریم مر پور خویش را پدری

به تو نداد کسی مال و متهم تو بوی

[...]

ازرقی هروی

پریرخی که ز شرمش نهان شدست پری

پری مثال نهان گشت و شد ز مهر بری

عیان بدیده گر او را نبینی آن نه عجب

که گر پریست چنین آمدست رسم پری

گر آبگینه پری را ببیندی بدرست

[...]

قطران تبریزی

بخد و قد تو ای شهره ترک کاشغری

خجل شدند گل سرخ سرو غاتفری

ستاره بارم هر شب ز دیده تا بسحر

چو یادم آید از آن سی ستاره سحری

بدخل شوشتر ارزد سه بوسه از لب تو

[...]

امیر معزی

اگر به داد بود نام شاه دادگری

وگر به تاج بود فخر شاه تاجوری

چو روز بزم بود آفتابِ با قدحی

چو روز رزم شود آسمان با کمری

فلک نیی و به قدر بلند چون فلکی

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه