مرا کرد بیچاره در کار او
حدیثی ز لعل شکربار او
بکونین می ننگرم زآنکه کرد
مرا عشق او فارغ از کار او
بسوزد نقاب شب وروی روز
بیک پرتو از شمع رخسار او
بجان تا شکر می فروشد لبش
پر از نقد جانست بازار او
گل ار از لب او برد چاشنی
رطب بردهدبعد از آن خار او
نه در عشق خسرو بود مثل من
نه در حسن شیرین بود یار او
برو نرخ وصلش ز درویش پرس
که نبود توانگر خریداراو
چو ترسا چلیپا ز زلفش کند
میان بند روحست زنار او
درین محنت آبادبی عافیت
ز صحت بود رنج بیمار او
بدیوار او بر بسی سر زدیم
زما نقش نگرفت دیوار او
کمین چاکرش سیف فرغانیست
یکی عندلیبی ز گلزار او
از آن بی نشانی که مقصود تست
نشانی بیابی در اشعار او
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر دربارهی عشق و زیبایی معشوق است. شاعر از درد و رنج ناشی از عشق صحبت میکند و به جذابیت و شکوه معشوق اشاره میکند. او به زیبایی لبهای معشوق و تأثیری که بر جانش میگذارد، میپردازد و میگوید که عشق حقیقی در دسترس ثروتمندان نیست. همچنین، شاعر از درد و محنتی که در عشق متحمل میشود صحبت میکند و اشاره میکند که در این مسیر، نشانههایی از معشوق در شعرش وجود دارد. در نهایت، او به قدرت عشق و زیبایی معشوق اشاره میکند که حتی میتواند دیوارها را نقش کند.
هوش مصنوعی: مرا در کار او بیچاره کرده است، داستانی از زیبایی و جذابیت او.
هوش مصنوعی: من به خاطر عشق او، از همه امور و مشغلهها بیخیالم و فقط به او فکر میکنم.
هوش مصنوعی: با شعلهای از نور چهرهاش، شب را میسوزاند و روز را روشن میکند.
هوش مصنوعی: در اینجا شاعر به زیبایی لب معشوق اشاره میکند و آن را به نوعی بازاری تشبیه میکند که در آن عشق و جان انسانها ارزشمندتر از هر جنس دیگری است. لب معشوق به مانند میوههای شیرین و دلپذیر است که در آن بازار عرضه میشود و جان انسانها در این معامله، ارزش واقعی دارد. در واقع، لب معشوق بارزترین علامت عشق و جذابیت است که همه چیز را در محیطی پر از شکر و شیرینی احاطه کرده است.
هوش مصنوعی: اگر گل از لب او چاشنی ترش را بگیرد، بعد از آن خار او را هم خواهد برید.
هوش مصنوعی: هیچ کس در عشق به اندازه من مثل خسرو نیست و هیچ کس در زیبایی به اندازه یار او به شیرینی نیست.
هوش مصنوعی: برای فهمیدن ارزش و اهمیت محبوبش، به درویشها مراجعه کن؛ زیرا کسی که در این عشق واقعاً ارزشمند است، همیشه ثروتمند نیست و نمیتوان به آسانی او را خرید.
هوش مصنوعی: این شعر به زیبایی توصیف میکند که چگونه زلف معشوق به گونهای پیچیده و جذاب است که مانند زنجیری روح را به خود میکشد. شاعر به وضوح اشاره دارد که این زلف، همانند نشانهای از عاشقانههای ناب، توانایی ایجاد یک ارتباط عمیق و روحانی با دیگران دارد. این زیبایی و جذبهی زلف، به نوعی قدرت روحانی و معنایی را به تصویر میکشد.
هوش مصنوعی: در این مکان پر از سختی و مشکلات، از سلامت خبری نیست و تنها زحمتی که وجود دارد، درد و رنج بیمار است.
هوش مصنوعی: ما بارها بر دیوار او ضربه زدیم، اما هیچ اثری از ما بر آن باقی نماند.
هوش مصنوعی: در کمین چاکر سیف فرغانی، یک بلبل هست که در گلزار او زندگی میکند.
هوش مصنوعی: اگر در اشعار او به دنبال نشانهای از مقصود خود هستی، باید بدان که آن نشانهای که میخواهی، به واسطهی بینشانی و عدم وضوح او پیدا خواهد شد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو دیوان بدیدند کردار او
کشیدند گردن ز گفتار او
نباید ترا شد به پیکار او
که اینک خود آمد سپهدار او
روان شاد گردد بدیدار او
خرد تازه گردد بگفتار او
زریری شد از نامه رخسار او
چو گل کاه شد روی گلنار او
بدان تا به بینیم کردار او
دروغست یا راست گفتار او
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.