الا ای بچهره گلستان من
منم آن تو و تویی آن من
بهار رخت گلستان منست
خزان دور باد از گلستان من
دلم خسته کردی بهجران خویش
لبت خسته بادا بدندان من
نه آن درد دارم که عاجز بود
طبیب وصالت ز درمان من
مرا بی تو چون زندگانی بود
منم مرده تو تویی جان من
حزینم چو یعقوب وآگه نیی
ز سوز دل و چشم گریان من
تو بر تخت ملکی چو یوسف عزیز
چه غم داری از بیت احزان من
بمهری که افتاد با تو مرا
درنده چو گر کند اخوان من
وجودم ز سر تا قدم آن تست
سر تست اندر گریبان من
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از شاعر معروف فارسی، حکایت از عشق عمیق و دلتنگی دارد. شاعر در آن به یار خود اشاره میکند و با بیان احساساتش از جدایی و درد ناشی از دوری صحبت میکند. او خود را به گلستان تشبیه میکند که حضور معشوق، بهار آن است و فقدان او را به معنای خزان میداند. همچنین، شاعر از خستگیاش از دوری و اشکهایی که بر چهرهاش جاری است میگوید و وجودش را وابسته به معشوق خود میداند. در واقع، شعر به شدت تحت تأثیر احساسات عاطفی و وابستگی به محبوب نوشته شده است.
هوش مصنوعی: ای زیبای گلستان من، من همان تو هستم و تو همان منی.
هوش مصنوعی: بهار زیبای من مانند گلستانی است و من خواهان دوری خزانی هستم که ممکن است این گلستان را تحت تاثیر قرار دهد.
هوش مصنوعی: دل من از دوری تو دچار خستگی شده است، کاش لبهایت هم به بیحالی من دچار شوند.
هوش مصنوعی: من دردی ندارم که پزشک قادر به درمان آن باشد، درد من همان نزدیکیت به توست که هیچ علاجی برایش وجود ندارد.
هوش مصنوعی: بی تو زندگی برایم معنایی ندارد، مثل این است که مردهام و تو تنها جان منی.
هوش مصنوعی: من چون یعقوب غمگینم و اگر از درد دل و اشک هایم خبر نداری، نمیفهمی چه حالی دارم.
هوش مصنوعی: تو در جایگاه سلطنتی مانند یوسف عزیز نشستهای، پس از غمها و دردهای من چه باکی داری؟
هوش مصنوعی: به خاطر بیمحبتیای که نسبت به من کردی، حالم مانند درندهای شده است که در میان برادرانم قرار دارد.
هوش مصنوعی: وجود من کاملاً از آن توست و تو در تمام وجود من رسوخ کردهای.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
که شیون نه برخاست از خان من
همی آتش افروزد از جان من
سر زلف مشکین جانان من
مرا کشت و پیچید بر جان من
ایا ترک سیمین تن سنگدل
هویدا بتو راز پنهان من
دو ابرند زلف تو و چشم من
[...]
ایا نزهت و راحت جان من
دل و دیده و جان و جانان من
تو درمان جانی و درد دلی
کجا رفتی ای درد و درمان من
گسستندم از تو، نکردند رحم
[...]
بماناد جان تو با آن من
فدای تو بادا تن و جان من
در آید به هر سال در خان من
بسوزد بسی مرز و ایوان من
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.