باز بر لوح ضمیر از وصف روی دلبرم
نقش معنی می نگارد خاطر صورت گرم
ای بگرد کوی تو جان همچو حاجی در طواف
در پناه عشق تو دل همچو کعبه در حرم
گر ببالای تو ای عالی بتورایات حسن
یک علم باشد مرا عالم بگیرد لشکرم
ور چو عشاق تو کندر ره ز سر سازند پای
یک قدم باشد مرا از هر دو عالم بگذرم
عشق را می نوشم و غم می خورم، پاینده باد
بر من این نعمت که هم می نوشم و هم می خورم
زآب چشمم می بروید تخم انده در دلم
زآتش دل می بجوشد دیگ سودا در سرم
گر توانگر نیستم در ملک تو در کوی تو
از گدایی آنچنان شادم که درویش از درم
خاک کویت گشتم ار آبیم باشد بر درت
پادشاهان چون گدایان نان بخواهند از درم
هرچه هستم از همه عالم مرا نسبت بتست
گر بخواری همچو خاکم ور بعزت چون زرم
روی خوب تو که تابانست از وی نور حسن
داد پیغام و مرا ارشاد فرمود از کرم
سیف فرغانی اگر دیدار خواهی برگشا
چشم معنی تا ببینی صورت جان پرورم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معدن شادیست این معدن جود و کرم
قبلهٔ ما روی یار قبلهٔ هر کس حرم
مهتر شاهان گیتی را همیشه کهترم
گر بخدمت نامدم معذور دارد مهترم
من بدیوان و سرای پادشاه دیگرم
گرچه نگذارد که یک روز از در او بگذرم
هر دو درگه را یکی بینم همی چون بنگرم
[...]
ظاهر شده است اینجا معدن جود و کرم
قبلۀ ما روی دوست قبلۀ هر کس حرم
گرچه دربستم در مدح و غزل یکبارگی
ظن مبر کز نظم الفاظ و معانی قاصرم
بلکه در هر نوع کز اقران من داند کسی
خواه جزوی گیر آن را خواه کلی قادرم
منطق و موسیقی و هیات بدانم اندکی
[...]
هر زمان زین سبز گلشن رخت بیرون میبرم
عالمی از عالم وحدت به کف میآورم
تخت و خاتم نی و کوس رب هبلی میزنم
طور آتش نی و در اوج انا الله میپرم
هرچه نقش نفس میبینم به دریا میدهم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.