گنجور

 
سیف فرغانی

باز بر لوح ضمیر از وصف روی دلبرم

نقش معنی می نگارد خاطر صورت گرم

ای بگرد کوی تو جان همچو حاجی در طواف

در پناه عشق تو دل همچو کعبه در حرم

گر ببالای تو ای عالی بتورایات حسن

یک علم باشد مرا عالم بگیرد لشکرم

ور چو عشاق تو کندر ره ز سر سازند پای

یک قدم باشد مرا از هر دو عالم بگذرم

عشق را می نوشم و غم می خورم، پاینده باد

بر من این نعمت که هم می نوشم و هم می خورم

زآب چشمم می بروید تخم انده در دلم

زآتش دل می بجوشد دیگ سودا در سرم

گر توانگر نیستم در ملک تو در کوی تو

از گدایی آنچنان شادم که درویش از درم

خاک کویت گشتم ار آبیم باشد بر درت

پادشاهان چون گدایان نان بخواهند از درم

هرچه هستم از همه عالم مرا نسبت بتست

گر بخواری همچو خاکم ور بعزت چون زرم

روی خوب تو که تابانست از وی نور حسن

داد پیغام و مرا ارشاد فرمود از کرم

سیف فرغانی اگر دیدار خواهی برگشا

چشم معنی تا ببینی صورت جان پرورم

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
ابوسعید ابوالخیر

معدن شادیست این معدن جود و کرم

قبلهٔ ما روی یار قبلهٔ هر کس حرم

قطران تبریزی

مهتر شاهان گیتی را همیشه کهترم

گر بخدمت نامدم معذور دارد مهترم

من بدیوان و سرای پادشاه دیگرم

گرچه نگذارد که یک روز از در او بگذرم

هر دو درگه را یکی بینم همی چون بنگرم

[...]

عین‌القضات همدانی

ظاهر شده است اینجا معدن جود و کرم

قبلۀ ما روی دوست قبلۀ هر کس حرم

انوری

گرچه دربستم در مدح و غزل یکبارگی

ظن مبر کز نظم الفاظ و معانی قاصرم

بلکه در هر نوع کز اقران من داند کسی

خواه جزوی گیر آن را خواه کلی قادرم

منطق و موسیقی و هیات بدانم اندکی

[...]

خاقانی

هر زمان زین سبز گلشن رخت بیرون می‌برم

عالمی از عالم وحدت به کف می‌آورم

تخت و خاتم نی و کوس رب هب‌لی می‌زنم

طور آتش نی و در اوج انا الله می‌پرم

هرچه نقش نفس می‌بینم به دریا می‌دهم

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از خاقانی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه