باز بر لوح ضمیر از وصف روی دلبرم
نقش معنی می نگارد خاطر صورت گرم
ای بگرد کوی تو جان همچو حاجی در طواف
در پناه عشق تو دل همچو کعبه در حرم
گر ببالای تو ای عالی بتورایات حسن
یک علم باشد مرا عالم بگیرد لشکرم
ور چو عشاق تو کندر ره ز سر سازند پای
یک قدم باشد مرا از هر دو عالم بگذرم
عشق را می نوشم و غم می خورم، پاینده باد
بر من این نعمت که هم می نوشم و هم می خورم
زآب چشمم می بروید تخم انده در دلم
زآتش دل می بجوشد دیگ سودا در سرم
گر توانگر نیستم در ملک تو در کوی تو
از گدایی آنچنان شادم که درویش از درم
خاک کویت گشتم ار آبیم باشد بر درت
پادشاهان چون گدایان نان بخواهند از درم
هرچه هستم از همه عالم مرا نسبت بتست
گر بخواری همچو خاکم ور بعزت چون زرم
روی خوب تو که تابانست از وی نور حسن
داد پیغام و مرا ارشاد فرمود از کرم
سیف فرغانی اگر دیدار خواهی برگشا
چشم معنی تا ببینی صورت جان پرورم
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از عشق و زیبایی معشوق سخن میگوید. او در طواف معشوق است و دلش مانند کعبه در حرم عشق آرام گرفته است. هر چه که از عشق مینوشد و غم میخورد، این نعمت را برای خود میداند. شاعر احساس میکند که حتی اگر در ملک معشوق ثروتمند نباشد، از گدایی در عشق شاد و خوشحال است. او خود را خاک کوی معشوق میداند و بر این باور است که پادشاهان هم در برابر زیبایی معشوق مانند گدایان به درگاه او میآیند. در نهایت، شاعر از معشوق میطلبد که با چشم معنوی خود او را ببیند تا جمال جانپرورش را درک کند و از این طریق به عمق عشق و زیبایی پی ببرد.
هوش مصنوعی: دوباره بر صفحه ذهنم، زیبایی چهره معشوقم را به تصویر میکشم و دلگرمیهای او را در خاطر نگه میدارم.
هوش مصنوعی: ای تمام وجودم در جستجوی توست، همچنان که حاجی در حال طواف دور خانه خداست. دل من در زیر پناهان عشق تو، همچون کعبهای در حرم مقدس قرار دارد.
هوش مصنوعی: اگر زیباییها و جذابیتهای تو مانند یک علم و نشانهای از بلندی تو باشد، من همانند یک عالم میتوانم لشکر عشق را به سوی تو رهنمون شوم.
هوش مصنوعی: اگر محبوبان تو در مسیر عشق به من بیفتند، من با یک گام از هر دو جهان عبور میکنم.
هوش مصنوعی: عشق را همچون جرعهای مینوشم و از طرفی دیگر غم را در دل دارم. امیدوارم که این نعمت برایم پایدار بماند، چون هر دو را تجربه میکنم.
هوش مصنوعی: از اشکهای من، اندوهی در دل میروید و از آتش دل، دیگ سودا در ذهنم جوش میخورد.
هوش مصنوعی: اگر در ثروت و قدرت به اندازه تو نیستم، اما در کوی تو آنقدر شاد هستم که یک درویش از داراییاش شادتر است.
هوش مصنوعی: من به خاک درگاه تو آمدهام، اگرچه در آب و رنگ به نظر میآیم، اما پادشاهان هم مانند گدایان از من درخواست نان میکنند.
هوش مصنوعی: هر چه که هستم، از نظر همه موجودات، من به بت (محبوب و معشوق) نسبت دارم. اگر در مقام خواری باشم، مانند خاک هستم، و اگر در مقام عزت و شرافت باشم، چون زر (طلا) خواهم بود.
هوش مصنوعی: چهره زیبا و درخشان تو همچون نوری است که پیام محبت را به من منتقل کرده و با مهربانی مرا راهنمایی کرده است.
هوش مصنوعی: اگر میخواهی به ملاقات سیف فرغانی بروی، چشمان خود را به معنای عمیق باز کن تا بتوانی زیبایی روح نواز او را ببینی.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معدن شادیست این معدن جود و کرم
قبلهٔ ما روی یار قبلهٔ هر کس حرم
مهتر شاهان گیتی را همیشه کهترم
گر بخدمت نامدم معذور دارد مهترم
من بدیوان و سرای پادشاه دیگرم
گرچه نگذارد که یک روز از در او بگذرم
هر دو درگه را یکی بینم همی چون بنگرم
[...]
ظاهر شده است اینجا معدن جود و کرم
قبلۀ ما روی دوست قبلۀ هر کس حرم
گرچه دربستم در مدح و غزل یکبارگی
ظن مبر کز نظم الفاظ و معانی قاصرم
بلکه در هر نوع کز اقران من داند کسی
خواه جزوی گیر آن را خواه کلی قادرم
منطق و موسیقی و هیات بدانم اندکی
[...]
هر زمان زین سبز گلشن رخت بیرون میبرم
عالمی از عالم وحدت به کف میآورم
تخت و خاتم نی و کوس رب هبلی میزنم
طور آتش نی و در اوج انا الله میپرم
هرچه نقش نفس میبینم به دریا میدهم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.