نگار من که بلب جان دهد جهانی را
ببوسه یی بخرد از تو نیم جانی را
میان وصل و فراقش ز بهر ما سخنست
دو پادشا بخصومت خورند نانی را
میان دایره روی او ز خال سیاه
که نقطه زد ز دل لاله ارغوانی را
رخان آن شه خوبان نگر مگو دیگر
دو آفتاب کجا باشد آسمانی را
چو خوان لطف شود عام از میانه مرا
مران که از مگسی چاره نیست خوانی را
بتن ز خوردن اندوه او شدم لاغر
بغم ز گوشت جدا کردم استخوانی را
برید دولت از آن حضرتم پیام آورد
خلاصه این که بگویند مر فلانی را
اگر تو کم کنی از خود منت زیاده کنم
درین معامله سودیست هر زیانی را
خطاست همچو سگ کوی هر دری بودن
چو پرده باش و ملازم شو آستانی را
ز خاکدان در ماست سیف فرغانی
ز بلبلی نبود چاره گلستانی را
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق و دلتنگی است. شاعر به زیبایی و جذابیت معشوق خود اشاره میکند و بیان میکند که عشق او به قدری عمیق است که زندگی را تحت تأثیر قرار میدهد. او از جدایی و مشکلاتی که دو عاشق با آن مواجهاند سخن میگوید و میگوید که در چنین شرایطی، حتی پادشاهان هم باید در برابر یکدیگر سازش کنند. شاعر به زیبایی چهره معشوق و عمق احساساتش اشاره دارد و در نهایت تأکید میکند که در روابط واقعی و عاشقانه باید به دور از خودخواهی رفتار کرد و ارتباطی پایدار و محترمانه برقرار نمود.
هوش مصنوعی: عشق من به تو آنقدر عمیق است که میتوانم به خاطر یک بوسه از تو، تمام جهان را فدای کنم. نمیخواهم تنها نصفی از خودم را به تو بدهیم.
هوش مصنوعی: بین وصال و جدایی او، برای ما سخنانی وجود دارد؛ دو پادشاه به خاطر یک خوراک به نزاع میپردازند.
هوش مصنوعی: در وسط دایره، نقش او به مانند نقطهای سیاه است که بر دل گل لالهی قرمز افتاده است.
هوش مصنوعی: به چهرهی آن شاهزادههای زیبا نگاه کن و دیگر از کجا میتوانی دو خورشید را در آسمان ببینی؟
هوش مصنوعی: وقتی لطف و مهربانی از هر طرف به من میرسد، مرا از میان خودت دور نکن، چرا که مانند مگس، راهی برای فرار از این محبت نیست.
هوش مصنوعی: به خاطر درد و اندوه او، بدنی لاغر و نحیف پیدا کردهام، و مانند استخوانی که از گوشت جدا میشود، از غم جدا شدهام.
هوش مصنوعی: دولت و خوشبختی از آن شخصی رفت و پیامی آوردند که خلاصهاش این بود که بگویند فلانی را.
هوش مصنوعی: اگر تو از خود کاسته و سعی کنی در این کار زیادهروی کنی، در این ماجرا به نفع خودست، زیرا هر زیانی را میتوان جبران کرد.
هوش مصنوعی: این اشعار به این معناست که حضور در هر مکانی و در هر جمعی، مانند سگ در کوچهها، نادرست است. بهتر است مانند پردهای با ادب و احترام در کنار درگاه کسی بایستید و با کسی دیگر ارتباط برقرار کنید. در واقع، از انتخاب و تعهد به یک مسیر یا شخص خاص صحبت میکند.
هوش مصنوعی: در وجود ما نشانهای از خاک و رنج داریم و مانند بلبلی که به فکر گلستان است، نمیتوانیم راهی برای بهبود وضعیت خود بیابیم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
در آتش ارفکنم تخم مهربانی را
دهم بتربیتش آب زندگانی را
بدوستی که گرم دسترس بجان باشد
بمزد، کینه دهم دشمنان جانی را
حنای عیش جهان چون، شفق نمی ماند
[...]
رساند ابر به جایی گهرفشانی را
که برد کوه غم از سینه ها گرانی را
درین دو هفته که در آتش است نعل بهار
مده چو لاله ز کف جام ارغوانی را
مدار دست ز تعمیر دل درین موسم
[...]
بگویم ار ز غم عشق داستانی را
چو خویش واله و شیدا کنم جهانی را
به بوی آنکه شوم طعمه سگان درش
نهفتهام به بدن مشت استخوانی را
نمانده است تمیزی میانه من و غیر
[...]
خمید نرگس پژمردهای ز اَنده و شرم
چو دید جلوهٔ گلهای بوستانی را
فِکند بر گلَ خودروی دیدهٔ امید
نهفته گفت بدو این غم نهانی را
که بر نکرده سر از خاک، در بسیط زمین
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.