صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۲۹ - پند لقمان
... گفت پسر را که دو حرف از ضمیر
محو مکن پند پدر در پذیر
زان دو یکی مرگ بود یک خدا ...
... هر دو دگر هست فراموش کن
جان پدر پند مرا گوش کن
زان دو یکی اینکه اگر در جهان ...
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۳۱ - در مذمت نوشابه
... گوی زمین باشدشان در میان
آن دو چو از یک پدر و مادرند
بلکه ز یک نفس و ز یک گوهرند ...
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۴۵ - حکایت
... بهر که در ناله و افغان شدید
گفت پدر کی گل گلزار من
عارض تو شمع شب تار من ...
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۰۴ - آقای بهمنی یکی از شعرای گستاخ
... بدو گفتم بود این حال آنحال
که نسبت با پدر دارند اطفال
ندید استی مگر آن طفلک خام
پدر را میدهد بی پرده دشنام
به بخشاید پدر بر او ز رحمت
نخواهد بهروی آسیب و زحمت ...
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » مثنویات » شمارهٔ ۱۱۶ - قطعه در میلاد مسعود حضرت خاتم المرسلین (ص)
... همینم بس دلیل این معما
که عیسی بی پدر آمد به دنیا
مسلمانی ندا کردش که هی هی ...
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها و قطعات مناسبتی » شمارهٔ ۶۷ - تاریخ سنهٔ مجاعه
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها و قطعات مناسبتی » شمارهٔ ۸۲ - تاریخ
... زاده هادی ستوده پیر دل آگاه
نزد پدر رفت و سال رحلت او را
یافت مطابق صغیر باغفر الله
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » ماده تاریخها و قطعات مناسبتی » شمارهٔ ۱۰۹ - این اشعار شیوا اثر طبع شاعر گرانمایه اقا احمد حشمتزاده شیرازیست
... تنها نباشد از ادب و شعر فخر من
هم فخر از پدر بود و هم پسر مرا
فرزندهای من همه دانشور و ادیب
بوده است اوستاد مسلم پدر مرا
معظم له اکنون که سال ۱۳۴۲ شمسی است شصت و سه سال از عمر شریفشان گذشته و تا حال مانند مرحوم پدر جز مدح محمد و آل صلواه الله علیهم اجمعین مدح کسی را نسروده خدایش موفق دارد که الحق گوینده یی دانا و شاعری تواناست
این مختصر شرح حال و اشعار ذیل با اجازه خودشان در این دیوان درج شد ...
صغیر اصفهانی » دیوان اشعار » رباعیات » شمارهٔ ۱۰
زان داده دو شانه ات خدای اکبر
تا بار پدر کشتی و بار مادر
گر این دو نباشند رضا از تو مجوی ...
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » قالبهای نو » احتیاج
... نعش ده ساله پسر در دست سرما دیده ای
از پدر دور وز نان ناخورده ام بشنیده ای
رفت دزدی خانه یک مملکت دزیده ای ...
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » قالبهای نو » ای کلاه نمدی ها!
... حرف مرا فهمد آنکه نکته شناس است
ارث پدر ار قوام السلطنه بخشید
بر به برادرش کز اواسط ناس است ...
... دست درآرید ای کلانمدی ها
ارث پدر گفتمت به او نرسیده
جیب شما ملت فقیر بریده ...
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » غزلیات و قصاید » شمارهٔ ۱۱ - نامه عشقی
... من آن خواهم که از بنیان و پی زیر و زبر گردی
چرا ای بی سر و پا چرخ و دهر بی پدر مادر
ز مادر مهربان تر دایه بر هر بی پدر گردی
تو خود شرمنده گردی ای زمانه از شبانروزت ...
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۳ - چه معامله باید کرد؟
... به مکافات الی تا کمرش باید رید
پدر ملت ایران اگر این بی پدر است
به چنین ملت و گور پدرش باید رید ...
میرزاده عشقی » دیوان اشعار » هزلیات » شمارهٔ ۱۱ - مستزاد مجلس چهارم
... مجلس همه اوقات
خیلی دگر این شیخ پدر سوخته لچر بود
دیدی چه خبر بود ...
... گشتم ز مداین
آزرده بدانسان که پدر مرده پسر بود
دیدی چه خبر بود ...
میرزاده عشقی » نمایشنامه » نمایشنامهٔ ایدآل پیرمرد دهگانی یا سه تابلوی مریم » بخش ۱ - ایدآل یا سه تابلوی عشقی
... تابلو دوم روز مرگ مریم
تابلو سوم سرگذشت پدر مریم و ایده آل او
عزیز عشقی دشتی تو خوب حال مرا ...
میرزاده عشقی » نمایشنامه » نمایشنامهٔ ایدآل پیرمرد دهگانی یا سه تابلوی مریم » بخش ۳ - تابلوی دوم: روز مرگ مریم
... تو گو که میل ندارد به زیر گل مریم
نهان شود پدر مریم است این آدم
بعید نیست تو نشناسی اش اگر من هم ...
... ز شرم قوه طاعت در او نماند دگر
همین که دید که بر ننگ وی پدر پی برد
غروب تریاک آورد خانه و شب خورد
همی ز اول شب کند جان سحرگه مرد
ز مرگ خود پدر پیر خویش را آزرد
ز گریه نصفه شد این پیرمرد خون به جگر ...
میرزاده عشقی » نمایشنامه » نمایشنامهٔ ایدآل پیرمرد دهگانی یا سه تابلوی مریم » بخش ۴ - تابلوی سوم: سرگذشت پدر مریم و ایدآل او
... یکی از ایشان به روی سینه ام جان کند
زدند نزد پدر غوطه آن دو تن فرزند
میان خون خود و خاک خطه قزوین ...
... یقین بدان تو که تعبیر می شود این خواب
مدان تو این پدر انقلاب را عنین
گرفتم آنکه نباشد مرا از این پس زیست ...
میرزاده عشقی » نمایشنامه » کفن سیاه » بخش ۸ - تظاهر ملکه کفن پوشان
... تو چرا زنده ای آنها چه شدند
بر زبانم بر او حرف پدر چون آمد
بر رخش وضعیت حال دگرگون آمد ...
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۳
... ز ادب پرس مپرس از نسب و ثروت
ز هنر گوی مگوی از پدر و مادر
مکن اینگونه تبه جان گرامی را ...
پروین اعتصامی » دیوان اشعار » مثنویات، تمثیلات و مقطعات » شمارهٔ ۱۴ - از یک غزل
... بشنو ز من که ناخلف افتاد آن پسر
کز جهل و عجب گوش به پند پدر نداشت
خرمن نکرده توده کسی موسم درو ...