امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳
... چون بندگان یکدل چون چاکران یکتا
حورا به خلد رضوان پیرایه بر فشاند
چون شعر من بخواند در مجلس تو حورا ...
امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۱۱۸
ز فر باد فروردین جهان چو خلد رضوان شد
همه حالش دگرگون شد همه رسمش دگرسان شد ...
امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۰۴
... واندر حریم عدلت آهو شود چو ضیغم
با جود تو گشاید درهای خلد رضوان
با عدل تو ببندد مالک در جهنم ...
امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۸۱
... یکی را شد سخن معجز چو قرآن
یکی از خلد رضوان آگهی داد
یکی کرد از خراسان خلد رضوان
یکی انسان عین اندر نبوت ...
امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۳۹۴
... به باغ و راغ فرستد به دست باد بهار
ز خلد رضوان پیرایه های حورالعین
زخاک تیره پدید آورد زر و گوهر ...
امیر معزی » قصاید » شمارهٔ ۴۴۹
... ازکنار صفه زرین اگر غایب شدی
با پدر در خلد رضوان بر کنار کوثری
تا منور مرقدت پرنور و پر ریحان بود ...
عطار » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۹
... چون عوض خواهی تو زر را گویدت
چار طاقت خلد رضوان بسته اند
چون رسی در خلد گوید نفس خلد ...
سعدی » دیوان اشعار » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۹۷
... دهان چون غنچه بگشای و چو گلبن در گلستان آی
دمادم حوریان از خلد رضوان می فرستندت
که ای حوری انسانی دمی در باغ رضوان آی ...
سلمان ساوجی » جمشید و خورشید » بخش ۳۸ - گفتگوی جمشید با شمع
... هوای باغ و نسرین دارد امروز
به باغ خلد رضوان بار دادش
گلستانی به بستان کار دادش ...
نظیری نیشابوری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸ - این قصیده در منقبت ابوالحسن علی بن موسی الرضا (ع) بعد از قصیده وارد شده
... از ناسپاسی گشته ام محروم از آن جنت بلی
آدم اسیر هند شد چون خلد رضوان خوش نکرد
از شوق طوف مشهدت بنشینم از سعی و سفر ...
قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱۶ - قائم مقام از قول میرزا شهدی گفته
... وین زمان در سایه اقبال روز افزون تو
از ریاض خلد رضوان برتر و به تر بود
رود سرخاب است و تبریز این که پنداری کنون ...
قائم مقام فراهانی » منشآت » دیباچهها » دیباچه ششم
... اذا شیت ان تلقی المحاسن کلها
اگر وعده خلد رضوان در خاطر یاران عجول موقع قبول ندارد اینک روضه خلد برین در دیده خلق زمین جلوه گر است و شجر طوبی بثمر خوبی بارور
ففی وجه من اهوی جمیع المحاسن ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۴ - در ستایش پادشاه رضوان جایگاه مروج ملت نبی حجازی محمدشاه غازی طاب ثراه گوید
... جان را سرور و سور ازو دل را نشاط و شور از او
مانا جمال حور ازو در خلد رضوان پرورد
در خم روان دارد همی زان رو فغان دارد همی ...
طغرل احراری » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲ - نصیب قصیده
... دل را ضیا و نور ازو تن را سراسر زور ازو
ما را جمال حور ازو در خلد رضوان پرورد
غم را براندازد ز دل زو آب حیوان منفعل ...