گنجور

 
۱۸۲۱

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۷

 

... شوق دل همسفر قافله بیهوشی ست

قدم راهروان گردش رنگ است اینجا

از ستمدیدگی طالع ما هیچ مپرس ...

بیدل دهلوی
 
۱۸۲۲

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱

 

... ما بی خبران قافله دشت خیالیم

رنگ است به گردش قدمی نیست در اینجا

از حیرت دل بند نقاب تو گشودیم ...

بیدل دهلوی
 
۱۸۲۳

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲

 

... اینجاست که دارد دهن شعله خس اینجا

با گردش چشمت چه توان کرد وگرنه

یکدل به دو عالم ندهد هیچکس اینجا ...

بیدل دهلوی
 
۱۸۲۴

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۴۳

 

... که وهم بی سر و پایی برد از خود جدا ما را

به گردش خانه چرخیم حیران دانه چندی

غبار ما مگر بیرون برد زین آسیا ما را ...

بیدل دهلوی
 
۱۸۲۵

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۵۵

 

... چه دل بندد دل آگاه بر معموره امکان

که فرصت گردش چشمی ست دور آسمان ها را

ز موج بحر کم سامانی عالم تماشا کن ...

بیدل دهلوی
 
۱۸۲۶

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۶۵

 

... اگر سنگ وقارت در نظرها شد سبک بیدل

فلاخن کرده باشی گردش رنگ قناعت را

بیدل دهلوی
 
۱۸۲۷

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۷۷

 

... وقت است چوگرداب به سودای خیالت

ثابت قدم نازکنم گردش سر را

محوتو ز آغوش تمنا چه گشاید ...

بیدل دهلوی
 
۱۸۲۸

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۸۲

 

... عرض هستی در خمار انفعال افتادن است

گردش رنگ است ساغر مجلس تصویر را

بسمل ما بسکه از ذوق شهادت می تپد ...

بیدل دهلوی
 
۱۸۲۹

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۹۳

 

... بهار عافیت عمری ست کز ما دور می تازد

به گردش آورم رنگی که گردانم عنانش را

مشو ایمن ز تزویر قد خم گشته زاهد ...

بیدل دهلوی
 
۱۸۳۰

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۲۱

 

... آشیان در عالم عنقاست اوهام مرا

در غبارگردش رنگم خرام نازکیست

اندکی از خویش رو تا بشمری گام مرا ...

... نشکند رنگی که گلزاری نپردازد ز من

کلک نقاش است ساقی گردش جام مرا

حلقه چشمی به راه انتظار افکنده ام ...

بیدل دهلوی
 
۱۸۳۱

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۶۱

 

... یک دو ساغر آب دادم گریه مستانه را

دل سپند گردش چشمی که یاد مستی اش

شعله جواله می سازد خط پیمانه را ...

بیدل دهلوی
 
۱۸۳۲

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۱۹۵

 

... همه را به عالم بیخودی قدحی ست از می عافیت

سر و برگ گردش رنگ بین چه خطی کشد به حصار ما

دل ناتوان به کجا برد الم تردد عاجزی ...

بیدل دهلوی
 
۱۸۳۳

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۱۰

 

به خیال چشم که می زند قدح جنون دل تنگ ما

که هزار میکده می دود به رکاب گردش رنگ ما

به حضور زاویه عدم زده ایم بر در عافیت ...

بیدل دهلوی
 
۱۸۳۴

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۲۰

 

عمری ست گردگردش رنگ خودیم ما

چون آسیا فلاخن سنگ خودیم ما ...

... کم نیست گرترازوی سنگ خودیم ما

کو دور آسمان وکجا گردش زمان

سرگشته های عالم بنگ خودیم ما ...

بیدل دهلوی
 
۱۸۳۵

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۷۹

 

... ساغر سرگشتگی را نیست بیم احتساب

بی خلل باشد ز گردون گردش گرداب ها

نیست آشوب حوادث بر بنای رنگ عجز ...

بیدل دهلوی
 
۱۸۳۶

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۰

 

... دانه دل را شکست از آسیای چرخ نیست

سوده کی گردد گهر از گردش گرداب ها

گرد غفلت جوش زد چندانکه واکردیم چشم ...

بیدل دهلوی
 
۱۸۳۷

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۲۸۵

 

... بر این ویرانه می بیزد نفس هم گرد لشکرها

توان از گردش چشم حباب این نکته فهمیدن

که غفلت پرده سرهای بی مغزند افسرها ...

بیدل دهلوی
 
۱۸۳۸

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۰۰

 

... تیغ غرور بشکن در کارگاه گردون

آتش زبانه دارد در گردش فسان ها

در بارگاه تعظیم اقبال بی نیازی ست ...

... پرواز وهم بیدل زین بیشتر چه باشد

برده ست گردش سر ما را به آسمان ها

بیدل دهلوی
 
۱۸۳۹

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۲

 

... سعی روزی با بلای بی امان جوشیدن است

بیشتر درگردش از باد تفنگ است آسیا

یک ندامت کار چندین دانه دل می کند ...

... عمرها شد درتلاش رفع زنگ است آسیا

تا قیامت گردش افلاک درکار است و بس

کس نفهمید اینکه می گردد چه رنگ است آسیا ...

بیدل دهلوی
 
۱۸۴۰

بیدل دهلوی » غزلیات » غزل شمارهٔ ۳۳۷

 

... رفتم از خود آنقدرکان جلوه استقبال کرد

گردش رنگم فکند آخر ز روی او نقاب

ازگداز من عیار عشق می باید گرفت ...

بیدل دهلوی
 
 
۱
۹۰
۹۱
۹۲
۹۳
۹۴
۱۳۰