گنجور

 
۱۴۱

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۶ - ستایش سخن و حکمت و اندرز

 

... راه رو را بسیچ ره شرط است

تیز راندن ز بیمگه شرط است

می روم من خرم نمی آید ...

نظامی
 
۱۴۲

نظامی » خمسه » هفت پیکر » بخش ۲۸ - نشستن بهرام روز دوشنبه در گنبد سبز و افسانه گفتن دختر پادشاه اقلیم سوم

 

... نقش بیرون پرده می خوانیم

پی غلط راندن اجتهادی نیست

بر غلط خواندن اعتمادی نیست ...

نظامی
 
۱۴۳

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۲۴ - پاسخ نامه دارا از جانب اسکندر

 

... کمر بستن و لشگر آراستن

سپه راندن از ژرف دریا برون

گشادن به شمشیر دریا ی خون ...

نظامی
 
۱۴۴

نظامی » خمسه » اسکندرنامه - بخش اول: شرف‌نامه » بخش ۵۵ - جنگ هفتم اسکندر با روسیان

 

... توان کندن از جایش ار ز آهن است

نباید بر او زخم راندن به تیغ

کز آهن نگردد پراکنده میغ ...

نظامی
 
۱۴۵

سید حسن غزنوی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۴ - در مدح حسن بن احمد گوید

 

... یاسمن چون شد فواره می

جوی می باید راندن به چمن

آفرین باد که بویی دارند ...

سید حسن غزنوی
 
۱۴۶

عطار » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵

 

... به سمع آنکه چو شد پشه در سر نمرود

ز زخم راندن آن نیش می شنود آوا

به مبدعی که در ابداع او جهانی عقل ...

... چو شمع بر سرپایم کنون و حکم تو راست

به راندن که برو یا به خواندن که بیا

وثیقتم همه بر عفو توست و چون نبود ...

عطار
 
۱۴۷

عطار » منطق‌الطیر » در تعصب گوید » حکایت شفقت کردن مرتضی بر دشمن

 

... چند گویی مرتضی مظلوم بود

وز خلافت راندن محروم بود

چون علی شیرحق است و تاج سر ...

عطار
 
۱۴۸

عطار » منطق‌الطیر » عذر آوردن مرغان » سقایی که از سقای دیگر آب خواست

 

... تا تو در پندار خویشی ای عزیز

خواندن و راندن نه ارزد یک پشیز

چون برون آیی ز پندار وجود ...

عطار
 
۱۴۹

عطار » الهی نامه » بخش بیست و دوم » (۷) حکایت ابوعلی فارمدی

 

... که گفت ای مرد نه خوش شو بخواندن

نه دل ناخوش کن از خسران و راندن

قبول خویش را مشمر غنیمت ...

عطار
 
۱۵۰

عطار » اسرارنامه » بخش پنجم » بخش ۲ - الحکایه و التمثیل

 

... بدان دم زندگی دانم جهان را

زهی عطار در اسرار راندن

مسلم شد ترا گوهر فشاندن ...

عطار
 
۱۵۱

عطار » جوهرالذات » دفتر دوم » بخش ۴۷ - سؤال کردن در علم تفسیر فرماید رحمةاللّه

 

... شب و روز است کارت علم خواندن

از آنجا نکتههای بکر راندن

شب و روز است تحصیل تو از جان ...

عطار
 
۱۵۲

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و چهارم » بخش ۳ - الحكایة و التمثیل

 

... آن گدایی مرا چشمی رسید

فارغ از عالم گدایی راندن

بهتر از صد پادشایی راندن

چون بود هر روز یک نانت پسند ...

عطار
 
۱۵۳

عطار » مصیبت نامه » بخش بیست و پنجم » بخش ۵ - الحكایة و التمثیل

 

... از چه در صدر ریاست آمدی

کار تو گر مملکت راندن بود

ور ره تو علم دین خواندن بود ...

عطار
 
۱۵۴

عطار » اشترنامه » بخش ۳ - در ذات و صفات

 

... لوح چه بود راز اشیا خواندن است

گر توانی معنی آن راندن است

عشق چه بود جملگی حق دیدنست ...

عطار
 
۱۵۵

عطار » تذکرة الأولیاء » ذکر شاه شجاع کرمانی قدس الله روحه

 

... و گفت فقر سر حق است نزدیک بنده چون فقر نهان دارد امین بودو چون ظاهر گرداند اسم فقر از او برخاست

و گفت علامت صدق سه چیز است اول آنکه قدر دنیا از دل تو برود چنانکه زر و سیم پیش تو چون خاک بود تا هرگاه که سیم و زر به دست تو افتد دست از وی چنان فشانی که از خاک دوم آنکه دیدن خلق از دل تو بیفتد چنانکه مدح و ذم پیش تو یکی بو دکه نه از مدح زیادت شوی و نه از ذم ناقص گردی و سوم آنکه راندن شهوت از دل تو بیفتد تا چنان شوی از شادی گرسنگی و ترک شهوات که اهل دنیا شاد شوند از سیر خوردن و راندن شهوات پس هرگاه که چنین باشی ملازمت طریق مریدان کن و اگر چنین نه یی تو را با این سخن چه کار

و گفت ترسگاری اندوه دایم است ...

عطار
 
۱۵۶

عطار » تذکرة الأولیاء » ذکر بوعثمان حیری قدس الله روحه العزیز

 

... و گفت شوق ثمره محبت بود هر که خدای را دوست دارد آرزومند خدای و لقاء خدای بود

و گفت بقدر آنکه بدل بنده از خدای تعالی سروری رسد بنده را اشتیاق پدید آید بدو و بقدر آنکه بنده از دور ماندن او و از راندن او می ترسد بدو نزدیک شود

و گفت بخوف محبت درست گردد و ملازمت ادب بر دوست مؤکد گردد و گفت محبت را از آن نام محبت کردند که هر چه در دل بود جز محبوب محو گرداند ...

عطار
 
۱۵۷

عطار » تذکرة الأولیاء » ذکر شیخ ابوعلی دقاق رحمةالله علیه

 

... و گفت هر که نیت مخالفت پیر کند بر طریقت بنماند و علاقه ایشان بریده گردد هر چند در یک بقعه باشند و هر که صحبت پیری کند آن گاه بدل اعتراض کند عهد صحبت بشکست و توبه بروی واجب شد با آنکه گفته اند حقوق استاد را توبه نباشد

و گفت ترک ادب درختی است که راندن بارآرد هر که بی ادبی کند بر بساط پادشاهان بدرگاه فرستند و هر که بی ادبی کند بر درگاه باستوربانی فرستند

و گفت هرکه با او صحبت کند بی ادب جهل او او را بکشتن سپارد زود ...

عطار
 
۱۵۸

بهاء ولد » معارف » جزو اول » فصل ۲۲

 

... اکنون بنشینم سره سره نظر می کنم تا نغزی های تو را ای الله می بینم و عشق من از دیدن تو فزون می باشد و می بینم که الله بر من پاره پاره خود را جلوه می دهد گفتم که ای الله از دور یعنی از عالم غیب تجلیت و طلعتت چنین خوب و شیرین است تا از نزدیک لطف تو چگونه باشد

باز می دیدم که اجزای کالبد من و از آن همه عالم و همه اندیشه ها گویی که همه عقل و حیات دارند که چنین فرمان بردارند و در تغیر و تبدل و فرمانبرداری الله در عمارت و ویرانی و این ادراک من آواز و بیان حیات و عقل ایشان است لاجرم در عشق الله همه اجزا از اجزای من مست می شوند و خوش می شوند چنانک در وقت راندن شهوت همه اجزا خوش شوند

باز هر حکمتی چون کف را ماند که از من برآید و بیفتد و وقتی که از الله اندیشم می بینم که الله این حالت مرا چگونه هست می کند و بدید می آرد اکنون ای حالت من و ای روح من همچنان سجده کنان افتاده باشید مر الله را ...

بهاء ولد
 
۱۵۹

کمال‌الدین اسماعیل » قطعات » شمارهٔ ۲۶۸ - ایضا له

 

... در حضرت رفیع تو چون از من وضیع

لایق نبود راندن از سوزیان سخن

اینک ز بهر رسم ثنا از طریق عجز ...

کمال‌الدین اسماعیل
 
۱۶۰

کمال‌الدین اسماعیل » مثنویات » شمارهٔ ۲ - و قال ایضاً فی هجو شهاب الدّین عمر اللنبانی (مثنوی)

 

... آن بغا و خسیسک و زن غر

نه روا باشد این سخن راندن

سایه دیو را عمر خواندن ...

کمال‌الدین اسماعیل
 
 
۱
۶
۷
۸
۹
۱۰
۱۵