گنجور

 
۱۴۸۱

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۷

 

... که گردد اشک مجنون قطره زن دنبال محمل ها

بمیر از خویش تا زین موج خیز غم امان یابی

که شخص مرده را زود افکند دریا به ساحل ها ...

جامی
 
۱۴۸۲

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۵۵

 

... بلبل بینوایی افتاده ست

غرقه در موج خیز غم جامی

بی رخ آشنایی افتاده ست

جامی
 
۱۴۸۳

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۹۲

 

... شه چو عاجز شود از خصم شبیخون آرد

رنگ خوارزم شود موج زنان دریایی

سیل اشک من اگر روی به جیحون آرد ...

جامی
 
۱۴۸۴

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۱۱۸

 

... گر سایه سرو تو بر آب و گلم افتد

من جامیم آن بحر معانی که گه موج

صد گوهر سیراب به هر ساحلم افتد

جامی
 
۱۴۸۵

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۶

 

... چون معلق جرسی می رود و می آید

تن زارم ز تو در موج سرشک افتاده ست

بر سر آب خسی می رود و می آید ...

جامی
 
۱۴۸۶

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۱۷۴

 

... به سیل فنا ده همه رخت و پخت

به موج بلاکش همه چیز و میز

ببر جامی از چرپ و شیرین دهر ...

جامی
 
۱۴۸۷

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۲

 

... بود خوشترم جان به هجران سپردن

چو نبود درین موج خیز آشنایی

خوشا رخت هستی به طوفان سپردن ...

جامی
 
۱۴۸۸

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قصاید » شمارهٔ ۸ - قصیدة اخری

 

... وین عیب را گرفته هنر فضل مفضلی

کامد نمی محیط ز موج تفضلش

دریا دلی که چین کراهت ندیده جود ...

جامی
 
۱۴۸۹

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قصاید » شمارهٔ ۱۰ - مرثیه خواجه عبیدالله قدس الله تعالی روحه

 

موج زن می بینم از هر دیده طوفان غمی

می رسد در گوشم از هر لب صدای ماتمی ...

جامی
 
۱۴۹۰

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - یک قصیده

 

... اهل ترمذ هر حصاری کز صبوری داشتند

موج زد این سیل اندوه آن حصار از بیخ کند

چون چشید این چاشنی را بلخ چون تصحیف خویش ...

جامی
 
۱۴۹۱

جامی » دیوان اشعار » خاتمة الحیات » رباعیات » شمارهٔ ۴۰

 

... در بزم طرب راغب و مرغوب نماند

نیل فلک از موج قضا طغیان کرد

در مصر بقا یوسف و یعقوب نماند

جامی
 
۱۴۹۲

جامی » بهارستان » روضهٔ دوم (در ذکر حکمت حکما) » بخش ۷

 

... پیش کسری ز خردمند حکیمان می رفت

سخن از سخت ترین موج درین لجه غم

وان یکی گفت که بیماری و اندوه دراز ...

جامی
 
۱۴۹۳

جامی » بهارستان » روضهٔ چهارم (در ذکر بخشندگان) » بخش ۷

 

... آبم ز کرم به روی کار آوردی

وز موج فراقم به کنار آوردی

صبرم به دل ز غم فگار آوردی ...

جامی
 
۱۴۹۴

جامی » بهارستان » روضهٔ هشتم (در حکایات حیوانات) » بخش ۲

 

... در آن اثنا آوازی به گوشش رسید که کژدم چیزی بر پشت وی می زد سؤال کرد که این چه آواز است جواب داد که این آواز نیش من است که بر پشت تو می زنم هر چند می دانم که بر آنجا کارگر نمی آید اما خاصیت خود را نمی توانم گذاشت

سنگ پشت با خود گفت هیچ به از آن نیست که این بد سرشت را از این خوی زشت برهانم و نیکو سرشتان را از آسیب وی ایمن گردانم به آب فرو رفت وی را موج بربود و به جایی برد که هرگز نبود

هر عوانی که درین بزمگه شر و فساد

تار صد حیله به هر لحظه ازو ساز دهند

به ازان نیست که در موج فنا غوطه خورد

تا وی از خلق خود و خلق ز وی باز رهند

جامی
 
۱۴۹۵

جامی » بهارستان » روضهٔ هشتم (در حکایات حیوانات) » بخش ۵

 

... از سفله نیل مکرمت امید داشتن

کشتی به موج لجه حرمان فکندن است

پیش عدو زبون شدن از میل مال و جاه ...

جامی
 
۱۴۹۶

سلیمی جرونی » شیرین و فرهاد » بخش ۷۹ - جواب

 

... که باقی اوست الباقی هو الله

ازین موج و ازین دریا چه گوییم

بقا دریا بود ما موج اوییم

شوی آگه ز کنه این ضرورت ...

سلیمی جرونی
 
۱۴۹۷

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۱ - تتبع مخدومی

 

... بحر عصیان از بلندی کرد پستم زانکه زد

بر زمین از آسمان هر موج این طوفان مرا

سازم از لوث ریا غسل طریق ای پیر دیر ...

امیرعلیشیر نوایی
 
۱۴۹۸

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۶۲ - تتبع شیخ

 

... گر دوصد صبر و شکیبم نقش گردد در ضمیر

در زمان از موج سیلاب فراقش زایل است

می نماید سعی دور از وی هلاکم را اجل ...

امیرعلیشیر نوایی
 
۱۴۹۹

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲۰ - مخترع

 

نسیم صبح نمود از تغار صهبا موج

چو باد شرطه که آرد ز روی دریا موج

به باده زورق می را گر افکنی باشد

چو کشتی ای که به دریا روان بود با موج

پی هلاک حریفان ز حله دختر رز

نموده هر طرف از لاله رنگ خارا موج

شبی که بود برش غیر مردم از غیرت

ازان سبب که فکندم به بحر سودا موج

ز چین ابرو و چاه ذقن فرو گشتم

چرا که هست ز گرداب غرقه ها تا موج

مگر برآوردم از بحر باده موج کرم

غریق را نبرد بر کنار دریا موج

نگر به بحر فنا شرح حال فانی خوان

ازان خطوط که سازد ز لجه پیدا موج

امیرعلیشیر نوایی
 
۱۵۰۰

امیرعلیشیر نوایی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۸ - مخترع

 

... چون نظر جانب آن سرو گلندام افکند

نیست بر آب شمر موج ز تحریک نسیم

که اجل از پی مرغان طرف دام افکند ...

امیرعلیشیر نوایی
 
 
۱
۷۳
۷۴
۷۵
۷۶
۷۷
۲۶۳