گنجور

 
۱۴۶۱

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۳۲

 

... اسپیم پیر کوته کاهل همی دهند

اسبی نه آنچنان که توانم بران نشست

چون کلک مرکبی سیه و سست و لاغر است

جهل مرکب است بر اسبی چنان نشست

از بنده مهتر است به ده سال و راستی

گستاخی است بر زبر مهتران نشست

اسب سیه نخواهم و خواهم به دولتت

بر خنگ باد سرعت آتش عنان نشست

ور نیست خنگ نیک بفرمای تا مرا

اسبی چنان دهند که بر وی توان نشست

ظلت ظلیل باد که گیتی به دولتت ...

سلمان ساوجی
 
۱۴۶۲

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۳۵

 

پادشاها مهد عالی می رود سوی شکار

لیکن اسباب شدن ما را مهیا هیچ نیست

خیمه و اسب است و زین جامه اسباب سفر

جز دو اسب لاغری با بنده زینها هیچ نیست

نوکرانی نیز نیکو دارم اما هیچ یک ...

سلمان ساوجی
 
۱۴۶۳

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۵۱

 

... گرفتم آنکه دعاگو برای ساز سفر

حدیث خیمه و اسب و قبا نخواهد کرد

قراضه ای که درین مدت از مسلمانان ...

سلمان ساوجی
 
۱۴۶۴

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۶۱

 

شاها مرا به اسبی موعود کرده بودی

در قول پادشاهان قیلی مگر نباشد

اسبی سیاه پیرم دادند و من برآنم

کاندر جهان سیاهی زان پیرتر نباشد

آن اسب باز دادم تا دیگری ستانم

بر صورتی که کس را زان سر خبر نباشد

اسب سیاه تا رفت رنگی دگر نیامد

آری پس از سیاهی رنگی دگر نباشد

سلمان ساوجی
 
۱۴۶۵

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۲۱

 

... ولیک از سبب آنکه نیست چون دگران

مرا به عادت معهود زین و اسب و غلام

نه بر بقای حریرم مذهب است طراز ...

سلمان ساوجی
 
۱۴۶۶

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۳۵

 

... چون دولتت جوان و چو حکم تو بس روان

کام است اسب نیکرو علی رغم بدسگال

تو کام بخش بادی و من بنده کامران

سلمان ساوجی
 
۱۴۶۷

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قطعات » قطعه شمارهٔ ۱۶۱

 

مرحبا ای آصف جم قدر کیوان رفعتم

کز سم اسب به مژگان گرد ره بزدودمی

بر جگر نگذاشت چرخم آب گونه دیده را ...

سلمان ساوجی
 
۱۴۶۸

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۲۷

 

تا اسب مراد شه صفت می تازی

با حال من پیاده کی پردازی ...

سلمان ساوجی
 
۱۴۶۹

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۶۸

 

سلمان زر و اسب و کار و بارت بردند

سرمایه روز و روزگارت بردند ...

سلمان ساوجی
 
۱۴۷۰

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۸۱

 

اسبی که مرا خواجه بر آن اسب نشاند

هر کس که بدید اسب شطرنجش خواند

چون راندمش در اولین گام بماند ...

سلمان ساوجی
 
۱۴۷۱

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » رباعیات » رباعی شمارهٔ ۱۱۰

 

شاها به خطای اسب اگر شاه ز زین

گردید و جدا گشت چه افتاد ازین ...

سلمان ساوجی
 
۱۴۷۲

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۱۹ - در مدح سلطان اویس

 

... شاهی که از برای صلاح جهانیان

پیوسته تخت و افسر و اسب و مغفر است

یاجوج فتنه قاصد ملک است و تیغ شاه ...

سلمان ساوجی
 
۱۴۷۳

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۲ - در مدح خواجه غیاث الدین محمد

 

... سر زلفت به قدم چهره مه می سپرد

گوییا نعل سم اسب وزیر زمن است

آن فلک قدر ملک مهر کواکب موکب ...

سلمان ساوجی
 
۱۴۷۴

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۲ - در مدح سلطان اویس

 

... روز کین چتر تو را در زیر دامان می برد

آسمان می خواهد از اسب تو نعلی بهر تاج

غالبا آن تاج را از بهر کیوان می برد

کیست هندویی که سازد نعل اسب تاج سر

ظاهرا اسب تو در پا از پی آن می برد

مدت نه ماه نزدیک است شاها تا رهی ...

سلمان ساوجی
 
۱۴۷۵

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۳۴ - در مدح سلطان اویس

 

... چرخ کحلی ز پی دیده بینا آورد

وی که نعل سم اسب فلک از گوش ملوک

کرد بیرون جهت یاره حورا آورد ...

سلمان ساوجی
 
۱۴۷۶

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۶ - در مدح امیر شیخ حسن

 

... وی که از روضه ی اخلاق تو فصلی است بهار

فلک آثار سم اسب تو در روز مصاف

همه بر دیده خورشید نویسد به غبار ...

... آخر دست بر آرد اثر دولت شاه

زنهادش به سم اسب وپی پیل دمار

پادشاها منم آن مدح سرایی که نیافت ...

سلمان ساوجی
 
۱۴۷۷

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۴۸ - درمدح امیر سیخ حسن نویان

 

... گل از گلشن می از ساغر مه از گردون خور از خاور

مگر مالیده ای بر خاک نعل سم اسب شه

لب شیرین خط مشکین رخ نازک بر دلبر ...

... گهی گردد گهی لغزد گهی پیچد گهی لرزد

سر مردم سم اسب و بن رمح و دل خنجر

تو بر قلب صف خیل سپاه دشمنان تازی ...

... یلان اسپر سران گردن مهان مغفر شهان افسر

به زیرت بادپا اسبی جهان پیمای آتش رو

جوان دولت مبارک پی قوی طالع بلنداختر ...

سلمان ساوجی
 
۱۴۷۸

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۵۸ - در مدح شیخ زاهد برادر سلطان اویس

 

... اثر کوثر شمشیر تو در روز اجل

صدمه نعل سم اسب تو درگاه جلال

خون کند نقطه امطار در ارحام صدف ...

سلمان ساوجی
 
۱۴۷۹

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۱ - در مدح غیاث الدین محمد

 

... هر سر ماه خیال است کج اندر سر ماه

که به نعل سم اسبت کندش چرخ بدل

مه گرین مرتبه می داشت سپهرش صد بار

بر سم اسب تو می بست به مسمار حیل

خورده زنبور عسل فضله رشح قلمت ...

سلمان ساوجی
 
۱۴۸۰

سلمان ساوجی » دیوان اشعار » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۴ - در مدح شیخ حسن نویان

 

... دشمنت در پای پیل افتاده بادا روزو شب

دوستانت بر سر اسب سعادت سال وماه

سلمان ساوجی
 
 
۱
۷۲
۷۳
۷۴
۷۵
۷۶
۱۱۷