مرحبا ای آصف جم قدر کیوان رفعتم
کز سم اسب به مژگان گرد ره بزدودمی
بر جگر نگذاشت چرخم آب گونه دیده را
تا زدی آب رهت سقاییش فرمودمی
آفتابی سوی مغرب رفته و باز آمده
کاشکی من سایه وار اندر رکابت بودمی
من سر و پایی ندارم گر سرم بودی و پا
زین بشارت پای کوبان بر فلک سر سودمی
عزم استقبال کردم گشت مانع درد پا
گر سرم کردی مدد کی درد پا بستودمی
هست درد پا و در سر نیست سامانی مرا
گر سرم بودی به ره این ره به سر پیمودمی
ملک میگوید که ظلت کاش بودی جاودان
بر سر من تا منت در سایه میآسود می
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر به احساس عمیق شاعر درباره عشق و آرزوی وصال معشوق میپردازد. شاعر به آصف، یک شخصیت افسانهای، اشاره دارد و از او میخواهد که به او کمک کند تا به معشوقش برسد. او از دردها و دلتنگیهایش سخن میگوید و با آرزوی حضور در کنار معشوق، از محدودیتهای جسمی و دردهایش نالان است. شاعر در حسرت این است که کاش میتوانست به طور کامل با معشوقش همراه شود و از سایه او بهرهمند گردد. در نهایت، شاعر با حسرت به زندگی و سرنوشت خود مینگرد و آرزو دارد که بتواند در کنار معشوقش همیشه آرامش داشته باشد.
هوش مصنوعی: سلام بر تو ای آصف جم، به راستی که تو کیانی و درخشان هستی. تو با چشمانت مانند سم اسب، راه های دشوار را می زدای و به آسانی بر میداری.
هوش مصنوعی: چرخ زمان نتوانست اشکهایم را نگه دارد، تا اینکه برایت به یاد آب دادن از حوض، معصومانه دعا کردم.
هوش مصنوعی: خورشید به سمت غرب رفته و دوباره برگشته است. ای کاش من همچون سایهای کنار تو بودم.
هوش مصنوعی: من نه سر دارم و نه پا، اما اگر سر و پایم را داشتم، از خوشحالی بر فراز آسمانها میرقصیدم و شادیام را فریاد میکردم.
هوش مصنوعی: من تصمیم گرفتم که به استقبال بروم، اما درد پا مانع من شد. اگر تو کمکم کنی، میتوانم این درد را فراموش کنم.
هوش مصنوعی: درد و رنجی که در پاهایم حس میکنم، در سرم آرامشی وجود ندارد. اگر تنها سرم سالم بود، میتوانستم این مسیر را تا انتها بدون مشکل طی کنم.
هوش مصنوعی: ملک آرزو میکند که سایهاش همیشه بر سر او باشد تا در آرامش و آسایش از لطافت و محبت او بهرهمند شود.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
جان سگ دارم به سختی ورنه سگجان بودمی
از فغان زار چون سگ هم فرو ناسودمی
ورنه جانم آهنین بودی به آه آتشین
دیده چون پالونهٔ آهن فرو پالودمی
آه جان فرسا اگر در سینه نشکستی مرا
[...]
راست گویم من اگر خود مرد دهقان بودمی
هر درختی غیر تاک از باغها بدرودمی
پس به جای هر درختی تا ککی بنشاندمی
نیز صد تاک دگر بالله بر آن افزودمی
بهر هر تاکی پس از میخانه چون ببریدمی
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.