گنجور

 
۱۲۱۸۱

صامت بروجردی » غزلیات » شمارهٔ ۹

 

... سر به جز آغوش زانو جا نمی جوید دگر

بار دوش کس نگردد بعد از این شبدیزما

شش جهت رانی همین شد ز ابر مژگان عرصه تنک ...

صامت بروجردی
 
۱۲۱۸۲

صامت بروجردی » غزلیات » شمارهٔ ۱۱

 

... گذشت آن عهد نوح و قصه دریا و طوفانش

که او یک بار طوفان دید ما هر لحظه طوفان ها

نسیم صبحگاهی کن گذر ز آنجا که می دانی ...

صامت بروجردی
 
۱۲۱۸۳

صامت بروجردی » غزلیات » شمارهٔ ۲۰

 

... یا رب این شاخ محبت که خزانش مرساد

گرچه بارم ندهد سایه او هم خوبست

نی همین مسجد و محراب پرافسانه ز اوست

بهر هفتاد و دو ملت رخ او آشوبست

به حجاب از من مسکین شده و بار همه

چیست این فتنه اگر ماه رخت محجوبست ...

صامت بروجردی
 
۱۲۱۸۴

صامت بروجردی » غزلیات » شمارهٔ ۲۸

 

... هرچه معشوق از تغافل کار بر وی تنگ دارد

توشه راه محبت نیست جز بار توکل

رهرو این ره چه غم از دوری فرسنگ دارد ...

صامت بروجردی
 
۱۲۱۸۵

صامت بروجردی » غزلیات » شمارهٔ ۳۴

 

... که ز حق نمک خویش پشیمانم کرد

لطف جانان به من و بار گرانش صامت

فرق این بود که پیش از همه قربانم کرد

صامت بروجردی
 
۱۲۱۸۶

صامت بروجردی » غزلیات » شمارهٔ ۳۷

 

... خراب عشق آبادی نمی فهمید بلی عاشق

چسان بر دوش بار منت تعمیر می گیرد

دو روز عمر را ضایع مکن گویا نمی دانی ...

صامت بروجردی
 
۱۲۱۸۷

صامت بروجردی » غزلیات » شمارهٔ ۶۰

 

... از سر بی مغز ما کیفیتی حاصل نشد

جز که بار دوش خود حالی سبویی داشتیم

مرحبا ای عشق صلح انگیز کز تاثیر تو ...

صامت بروجردی
 
۱۲۱۸۸

صامت بروجردی » غزلیات » شمارهٔ ۶۳

 

... ترحم بر هجوم ماتمش کن

شده بسیار بار درد و داغم

اگر داری سر یاری سر یاری کمش کن ...

صامت بروجردی
 
۱۲۱۸۹

صامت بروجردی » غزلیات » شمارهٔ ۶۴

 

... چون مجنون خوار و سرگردان به صحرای جنونش کن

اگر چون بیستون بار غمت اندر دلی نبود

بسان خیمه بی خانمان و بی ستونش کن ...

صامت بروجردی
 
۱۲۱۹۰

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱ - کتاب الروایات(والمصائب)

 

... چون روز عید زن و مرد خرم و دلشاد

گرفته دست به دست از پی مبارکباد

تمام گشته فراموششان ز حق نبی ...

... حواله کرد همان سنگ را به تارک او

شکست بار دیگر تارک مبارک او

بکش عنان سخن صامت از مصیبت شام ...

صامت بروجردی
 
۱۲۱۹۱

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۵ - حکایت سفینه غلام

 

... نمود فضه بر زینب این چنین بنیاد

که ای غمینه غم تازه ات مبارک باد

برفت از سر زینب در این مقدمه هوش ...

... شرافت توهم از خدمت بتول بود

یکی جزیره در این وادی شرر بار است

شنیده ایم که در او شیری آدمی خوار است

تو هم برو ببر شیر و اشکباری کن

سرشک از مژه بی اختیار جاری کن ...

... ز دیده صامت محزون سرشک جاری کن

بماتم شه مظلوم اشکباری کن

صامت بروجردی
 
۱۲۱۹۲

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۷ - آمدن بشیر از جانب یوسف به خدمت یعقوب

 

... مشیت ازلی این چنین گرفت قرار

که آب لطف به آتش فشاند دیگر بار

ندا رسید به یوسف ز خالق ذوالمن ...

... سر برهنه به پشت شیر سوار شدند

سری که داشت به دوش مبارکتو مکان

گهی به خاک تنور و گهی به نوک سنان ...

صامت بروجردی
 
۱۲۱۹۳

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱۱ - خواب دیدن ناصرالدین شاه قاجار در نجف اشرف

 

... لشکر آن خرو انجم سپاه

بر فلک زد قبه های بارگاه

اندر آن وادی نمودند انتخاب ...

... از برای خلع نعلین از خدا

بی تامل ترک استکبار کن

زود از این ارض مقدس بار کن

گر چنین می باشد ای اهل یقین ...

صامت بروجردی
 
۱۲۱۹۴

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱۲ - در وصف غلام سیاه حضرت سیدالساجدین

 

... تا نماید سکه دین پایدار

سیم ایمان را چوسم گردید بار

از درنگ دار فانی خسته شد ...

صامت بروجردی
 
۱۲۱۹۵

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱۳ - در وفات حضرت یوسف(ع)

 

... علاج تشنگی از کام آن جناب کنم

گذار بار دگر تا به خیمه گه برمش

که جمله چشم براهند و مضطرب حرمش ...

... صدای زینب دلخون به ناله گشت بلند

بسست اینقدر از دیده اشکبار مشو

بگیر دست یتیمان من به خیمه برو ...

صامت بروجردی
 
۱۲۱۹۶

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۱۵ - در بیان اذان گفتن بلال

 

... صامتا حشر از اشعار تو کرده است قیام

بهتر آنست که یک بار کنی ختم کلام

صامت بروجردی
 
۱۲۱۹۷

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۲۰ - در وضوء گرفتن فخر امم(ص)

 

... نمود آب سرایت ببوته خاری

علی الصباح همان خارگشت بار آور

بسی بلند و تناور به قدرت داور ...

... که بود حال درخت آن زمان بدین منوال

دوباره زینت و حسن و طراوتش کم شد

اساس خرمی وی شکسته درهم شد

تمام رشته بار و برش گسیخته شد

چو اشک غمزده گان میوه هایش ریخته شد ...

... از این مقدمه بگذشت روزگار دگر

که خشک گشت به یکباره آن درخت تمام

قدش معاینه خم شد ز محنت ایام ...

... ز بعد من به یتیمان بی پدر پدری

به جان من نگذاری که اشکبار شوند

ز بی کسی ببر خلق خوار و زار شوند ...

صامت بروجردی
 
۱۲۱۹۸

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۲۱ - در بیان رحلت پیغمبر رحمت(ص)

 

... به گفت نیست در این حال وقت اذن دخول

برفت و بعد زمانی نمود بار دگر

پی گرفتن اذن دخول حلقه در ...

صامت بروجردی
 
۱۲۱۹۹

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۲۲ - در بیان روایت ام حبیبه

 

... نمود از سر تعظیم بانوی حرمش

ز یمن خدمت خیرالنسا خرد و کبار

زنان کوفه شدندنش تمام خدمتکار ...

... به یاد زینب مظلومه نرد غم می باخت

مدام بود دراین آرزو که بار دگر

به پای بوسی زینب نهد به منت سر ...

... دوم دو چشم من افتد بدون رنج و تعب

دوباره به رقد موزون بی بی ام زینب

جناب زینب از این غم بشد دگرگون حال ...

صامت بروجردی
 
۱۲۲۰۰

صامت بروجردی » کتاب الروایات و المصائب » شمارهٔ ۲۵ - اسلام آوردن زلیخا

 

... باب خود را دید از خود تشنه تر

در جهان یک باره از دل جان نهاد

بار دیگر رو سوی میدان نهاد

منقذ بن مره چون دیدش به جنگ ...

صامت بروجردی
 
 
۱
۶۰۸
۶۰۹
۶۱۰
۶۱۱
۶۱۲
۶۵۵