گنجور

 
۱۰۱

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۱۰۶

 

... تو غره مشو که عمر من چندین است

کاین اسب عمل مدام زیر زین است

ابوسعید ابوالخیر
 
۱۰۲

ابوسعید ابوالخیر » رباعیات نقل شده از ابوسعید از دیگر شاعران » رباعی شمارهٔ ۵۹۹

 

اندر شش و چار غایب آید ناگاه

در هشت و دو اسب خویش دارد کوتاه

در هفتم و سوم بفرستد چیزی ...

ابوسعید ابوالخیر
 
۱۰۳

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۱ - شعر گفتن ربیع ابن عدنان

 

... شجاعی کجا باشد اندر خورم

سواری دگر اسب زد در نبرد

صف آشوب و گردن کش و شیرمرد ...

عیوقی
 
۱۰۴

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۱۴ - چو شد یار با بارهٔ گام زن

 

چو شد یار با باره گام زن

براند اسب گرم آن دلارام زن

همی راند تا سوی لشکر رسید ...

عیوقی
 
۱۰۵

عیوقی » ورقه و گلشاه » بخش ۳۵ - رفتن ورقه به شام

 

... بشایدش کشت از پی مزد را

بیا گر سلب خواهی و اسب و ساز

سوی کینه و جنگ ما دست یاز ...

عیوقی
 
۱۰۶

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۱ - در مدح امیر ابویعقوب یوسف بن ناصرالدین

 

... ملک را در جهان هر روز جشنی بادو نوروزی

امیرا تابه زین کردی به غزنین اسب تازی را

دو پای اندر تکاپو یست گرگانی و رازی را ...

... طراز جامه شاهان همی بینم به نام تو

بر اسبان برفکنده خلعتی زین و ستام تو

همی ترسند جباران عالم از حسام تو ...

فرخی سیستانی
 
۱۰۷

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » ترجیعات » شمارهٔ ۲ - در مدح امیرابو محمد بن محمود غزنوی

 

... کسی کز مرگ نندیشد نه از کشتن بپرهیزد

ز بیم و هیبت شمشیر او بر اسب خون میزد

ازین فرخنده فروردین و خرم جشن نوروزی ...

فرخی سیستانی
 
۱۰۸

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹ - در مدح خواجه جلیل عبدالرزاق بن احمدبن حسن میمندی

 

... چنانکه ماه همی آرزو کند که بود

مر اسب او را آرایش لگام ویلب

ز بیم جودش بخل از جهان هزیمت کرد ...

فرخی سیستانی
 
۱۰۹

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۲ - در مدح امیر ابویعقوب عضدالدوله یوسف بن ناصرالدین

 

... ور ذره بچشم آیدش آسیمه بماند

گوید مگر آن از تک اسب تو غباریست

در هر سخنی زان تو علمی وسخاییست ...

فرخی سیستانی
 
۱۱۰

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۸ - در ذکر مراجعت سلطان محمود از فتح سومنات گوید

 

... بجهد و حیله در آن روشنی همی برسید

سوار جلد بر اسب جوان تازی زاد

ملک همی شدو آن روشنایی اندر پیش ...

فرخی سیستانی
 
۱۱۱

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۵ - در ذکر سفر سومنات و فتح آنجا و شکستن منات و رجعت سلطان گوید

 

... اگر سکندر با شاه یک سفر کردی

ز اسب تازی زود آمدی فرود به خر

درازتر سفر او بدان رهی بوده ست ...

... جدا ز مردم بگذشت ز آب آن دریا

بر از دویست هزار اسب و اشتر واستر

بدین طریق زیزدان چنین کرامت یافت ...

فرخی سیستانی
 
۱۱۲

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۸ - در شکر گزاری از اسبی که سلطان محمود داده است

 

... با نعمت بسیارم و با آلت بسیار

هم با رمه اسبم و هم با گله میش

هم با صنم چینم وهم بابت تاتار

ساز سفرم هست ونوای حضرم هست

اسبان سبکبار و ستوران گرانبار

از ساز مرا خیمه چوکاشانه مانی ...

... از خواسته بارامش و با شادی بودم

زین اسب شدم با خطر و قیمت و مقدار

این اسب نه اسبست که سرمایه فخرست

من فخر بکف کردم و ایمن شدم از عار

اسبی که چنو شاه دهد اسب نباشد

تاجی بود آراسته از لؤلؤ شهوار ...

... باشد که بدین هر دو سزاوار ببیند

آن شه که بدین اسب مرا دید سزاوار

خواهم کله واز پی آن خواهم تا تو ...

فرخی سیستانی
 
۱۱۳

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۹ - در مدح سلطان محمود بن ناصر الدین گوید

 

... خلاف تو مالید گرگانجیانرا

به جوی هزار اسب و دشت سدیور

خلاف تو برکنده سامانیانرا ...

... بسا قلعه هایی که از برج هر یک

سر پاسبانان رسیدی به محور

بسا شهرهایی که بر گرد هر یک ...

فرخی سیستانی
 
۱۱۴

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۹ - در مدح امیر ابو یعقوب یوسف بن ناصرالدین سپاهسالار

 

... پس بازی گوی شد خسرو

بر یکی تازی اسب که پیکر

راست گفتی بباد بر جم بود ...

فرخی سیستانی
 
۱۱۵

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۳ - در مدح عضدالدوله امیر یوسف سپهسالار گوید

 

... قدر من بر گذاشتی زقمر

زینت و ساز اسب من کردی

زانچه شاهان از آن کنندافسر ...

... وین بماند زمن بدست پسر

میر محمود کاسب داد مرا

وز عطا کرد کام من چو شکر ...

... کارهایی گرفتی اندر بر

اسب را با ستام و زین کردی

مرمرا با نشاط و عیش و بطر ...

فرخی سیستانی
 
۱۱۶

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۱ - در مدح سلطان مسعود بن سلطان محمود گوید

 

... پری کی بود روز ساز و غزلخوان

کمند افکن و اسب تاز و کمان ور

پری هر زمان پیش تو بر نخواند ...

فرخی سیستانی
 
۱۱۷

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۳ - در مدح عارض سپاه محمودی ابوبکر عمید الملک قهستانی

 

... دست او ابریست اندر بزمگه وقت عطا

اسب او بادیست اندر صد سخن گاه شکار

جود پیش از روزگار خواجه پنهان بود و بود ...

فرخی سیستانی
 
۱۱۸

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۶ - در مدح ابوبکر عبدالله بن یوسف حصیری سیستانی ندیم سلطان محمود گوید

 

... نازده زخم بجنگ اندر شیران فکند

بسبک داشتن پای و به اسب و به سپر

اگر از سندان بر جوشن بر غیبه بود ...

فرخی سیستانی
 
۱۱۹

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۸۸ - در مدح خواجه ابوبکر حصیری عبدالله بن یوسف سیستانی ندیم گوید

 

... ای دل و جان پدر زر را آنجا یله کن

اسب تازان کن و باز آی بنزدیک پدر

تو مرا بهتری از خواسته روی زمین ...

فرخی سیستانی
 
۱۲۰

فرخی سیستانی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰۴ - در مدح سلطان محمود و ذکر مراجعت او از رزم و فتح قلعه هزار اسب

 

... وانکه بگشاد بیک تیر در ارگ زرنگ

آنکه زیر سم اسبان سپه خرد بسود

به زمانی در و دیوار حصار بشلنگ ...

... همچو کبکان راباز ملک از ناله زنگ

به هزار اسب فزون از دو هزار اسب گرفت

همه راتر شده از خون خداوندان تنگ ...

فرخی سیستانی
 
 
۱
۴
۵
۶
۷
۸
۱۱۷