گنجور

 
۱۱۰۴۱

قائم مقام فراهانی » جلایرنامه » بخش ۲۰

 

... اگر چه حکم فرمودی ملایر

ز هر بار خانه ای سهم جلایر

رساند بی تغافل از کم و بیش ...

... ولی عهد شهنشاه جهان دار

که شه عباس آمد اول بار

چو بود او لایق اکلیل و تختش ...

قائم مقام فراهانی
 
۱۱۰۴۲

قائم مقام فراهانی » جلایرنامه » بخش ۲۱

 

... به هر اقلیم سازش حکم جاری

نماند بر دل پاکش غباری

حسودش را به غم ها مبتلا کن ...

... جلایر عنبری بر روی کافور

بریز از کلک گوهر بار پر نور

ز بحر فکر غوصی کن نکوباب ...

... به قانون شریعت راه پوید

کجا شیطان به بارش راه جوید

شده سدی میان کفر و اسلام ...

قائم مقام فراهانی
 
۱۱۰۴۳

قائم مقام فراهانی » جلایرنامه » بخش ۲۳

 

... طیور باغ و بلبل داده آواز

مبارک باد بر شاه جهان گفت

سحاب و هم صبا گرد از رهش رفت ...

... زمین های فسرده گشته گلشن

بنفشه رسته گرد جویباران

چو خط بر عارض سیمین عذاران ...

... روان بر کوه و صحرا آب جاری

که شوید هر کجا باشد غباری

عبیر افشان صبا در هر چمن ها ...

... ز گل بر روی گلشن غازه آمد

مبارک چندی آمد خوش بهاری

خجسته فصلی و خوش روزگاری ...

... بود عباس شاه بخت فیروز

مبارک باد بر او عید نوروز

همه روزی به او چون عید گردان ...

... که از مستلزمین این رکاب است

جلایر کلک گوهر بار داری

سخن ها چون در شهوار داری ...

... هر آن چه خواهد او به تر از آن باد

کنی عیدش مبارک با دل شاد

همه روز و همه سالش نکو باد ...

قائم مقام فراهانی
 
۱۱۰۴۴

قائم مقام فراهانی » جلایرنامه » بخش ۲۵

 

... اگر حد ثنای او نداری

بقایش خواه از قیوم باری

خداوندا وجودش از مکاره ...

... از این پرورده شد لعنت به رویت

فراموشت شد این الطاف یک بار

که روگردان شدی در آخر کار ...

قائم مقام فراهانی
 
۱۱۰۴۵

قائم مقام فراهانی » جلایرنامه » بخش ۳۳

 

... ز خوف و انفعال و روسیاهی

سر رشته به روسان داده یک بار

گسسته جملگی را پود هم تار

نموده عرض کاین تقصیر ما نیست

امین الدوله دربار شه کیست

چو ما را نیست در کار اختیاری ...

... به شاه روس چون کردی ملاقات

غبار قلب او شست از مکافات

به دل نگذاشت او هم یک غباری

بلی خسرو نموده شهریاری ...

... هم آنانی که آگه بوده زان کار

فسانه گر شدند بهتر دگر بار

یکی گوید دگر این خون بها کیست ...

... بود قایم مقامش خوب هشیار

کند هر ساعتی فکری دگر بار

کسی از عهده فکرش نیاید ...

قائم مقام فراهانی
 
۱۱۰۴۶

قائم مقام فراهانی » جلایرنامه » بخش ۳۵

 

... رهی از تنگ دستی آخر کار

جوانی را زسر گیری دگر بار

ثنا و حمد آن دولت نمایی ...

قائم مقام فراهانی
 
۱۱۰۴۷

قائم مقام فراهانی » جلایرنامه » بخش ۳۶

 

... کجا دستی کشیدی از خصومت

ز تیغ و تیر آتش بار برداشت

دمار از لشکر کفار برداشت

همیشه بود چاپارش به راهی

عریضه داشت بر دربار شاهی

که گر پولی رسد از بهر لشکر ...

... ز مال و جان خود یاری کنیمش

به دشمن جملگی یک باره تازیم

ز جیحون رود خون بر خصم سازیم ...

قائم مقام فراهانی
 
۱۱۰۴۸

قائم مقام فراهانی » منشآت » نامه‌های فارسی » شمارهٔ ۱ - نامه‌ای از قائم مقام به میرزا صادق

 

... خوشا نواحی بغداد و جای فضل و هنر که موکب مسعود وقایع نگار چون نسیم باغ بهار بر آن جا خواهد گذشت و ساحات آن براحات امن و امان مشحون خواهد گشت خاطر بنده مخلص بالفعل که خبر عزیمت سامی بدان نواحی رسید از کار آن طرف جمع است و به هیچ وجه دغدغه و پریشانی ندارد

بار اول نیست که بغداد خراب را بیمن قدوم شریف خود آباد کردید مهام وزیر را بتدبیرات دلپذیر باصلاح آورده باشید

ای انوریت بنده چون انوری هزار وقت آن است که بار دیگر آبی بر روی کار آن حدود بیارید و باران رحمت بر خلق آن سامان ببارید کاندر امید قطره باران نشسته اند کار ایران و روم از دو سمت بهم بسته است آنچه متعلق بسمت ارمنیه و ارزته الروم بود بحمدالله نظمی دارد و آن چه مربوط به آن سمت است بفضل الله در جنب توجه شما عظمی ندارد ذکری که در قرارنامه صلح دولتین در باب ایل بابان و سنجاقات کردستان شده بود بطرزی که البته مقروع سمع شریف عالی شده مقبول طبع اشرف اعلی نیفتاد و کار بتجدید مکالمه از حضرت نیابت سلطنت افتاد و بعون الهی و بخت شاهنشاهی سرعسکر جانب شرق تقلد وساطت و تعهد کفایت کرده و تاکید و ابرام در تعجیل و ارسال قاسم خان سرهنگ که بسفارت منصوب است نموده و اینک امروز که هفتم ربیع الثانی است برفاقت توفیقات سبحانی روانه می شود و امید هست که بوضع خوب بی جنگ و آشوب مقاصد این دولت در آن دولت ساخته شود و بار دیگر تیغ جدال بین المسلمین آخته نگرددچرا که خواهش های این دولت همه امور جزییه مسلمه است و شریعت ما شریعت سهله سمحه دولت روم هم به تایید شاه مردان ضربی خورده و حسابی برده اند همین که ازین طرف سپاهی مستعد برود و قلاع مسترد بشود ان شاءالله آرامی خواهند گرفت مردمان اهل سنگین متینی هستند این قدر سبک و تنگ و جاهل نیستند که دنبال گرد صحرا بیفتند و از پی مرغ در هوا روند ایلات بابان از آفتاب تابان روشن تر است که نوکر قدیم این دولت قویمند و اگر منکر و مشاجری باشد برهانی قاطع مثل همراهان سرتیب با نظم و ترتیب و سیف و سنان طوع العنان در دست دارند خاطرتان جمع باشد و بقلب ثابت و سالن و حواس مجموع مطمین حرف بزنید و هر چه هوای دلتان و صلاح دولتتان است همان را بکنید و انصاف بدهید همه باید شکر بکنیم و قدر این دشمنک دانای خودمان را بدانیم سگشان صد هزار بار بر این دوست های نادان منحوس که عیاذا بالله ملک محروسند شرف دارد

نه از روسم حکایت کن نه از روم ...

... بسیار بگفتیم و نکردیم بیانت

عجز الواصفون عن صفتک این بار که چاپار آمد

این چطور مطلب نگاری و دلربایی بود که تا مهر از سر نامة بر گرفتم بی اختیار شعله شوق سرکش شد و خرمن صبر آتش گرفت من نمیدانم که این جنس سخن را نام چیست ...

قائم مقام فراهانی
 
۱۱۰۴۹

قائم مقام فراهانی » منشآت » نامه‌های فارسی » شمارهٔ ۲ - خطاب به میرزا محمد علی آشتیانی

 

... دیگر آن عالیجاه نوشته است که سرعسکر بهر چه مأذون است ناطق است و از هر چه مأذون نیست ساکت و ما تصدیق عرض آن عالیجاه را در این باب می کنیم لکن در نظر آن عالیجاه البته هست که یرملوف با آن که اختیار نامة طالش و قراباغ را در بغل داشت چون از صدر چندان مبالغه و اصرار نشد و قایم مقام بجنگ جویی متهم و برکنار شد همین سخن را اشد بر این تحویل داد وهیچ چیز دیگر نداد و مراجعت نمود و هر نوکری که از دولتی مأمور چنین خدمتی شود رسم و قاعده این است که همین طور حرف بزند و غیر این نگوید و نکند آن عالیجاه هم باید بهمین سیاق خود را بسرعسکر بشناساند لکن در واقع و نفس الامر خود را بهر چه خیر و صلاح دولت قاهره است مأذون و مختار داند

و این که آن عالیجاه نوشته بود که رجال عثمانی مردم فارغ البال بی شغل و بیکارند و بتانی و تامل تربیت می شوند و در مکالمات دولتها استادی بهم می رسانند راست است و فی الحقیقه نوکرهای این دولت هر یک هزار کار و گرفتاری دارند و این طور وسعت ها و فرصت ها در کارترست بر کارترست و هر که بیارترست بی کاره تر جناب اقدس الهی جربزه و کیاستی در خلق این جا آفریده که از تانی و آرام و تعلم و تعلیم آن ها هزار بار بهتر و با نفع تر است

من راقب الناس لم یظفر بحاجته

و فاز بالطیبات الفاتک اللهج

دیگر این که نوشته بود که این کار کار خطیری است و مزید دقت و اهتمام در آن ضرور است معلوم است که هرگاه ما پر اعتنا بشان این کار نداشتیم لازم نبود که مثل آن عالیجاه کسی را بفرستیم و ممکن بود که هیچ آدم نفرستیم و بتوسط خارج انگلیس و ایلچی متوقف اسلامبول همین خواهشی که بالفعل سرعسکر در باب حدود قدیمه می کند امضا بداریم و مصالحه نامة مضبوط با همین قیود و عهود و شروط که در عهدنامه نادری مسطور و مذکور است بدهیم و بگیریم چرا که دولت عثمانی بفضل و عنایت ربانی هوس ملک ستانی از ما ندارند و همین که ما هم این هوس را در ملک آنها نکنیم سهل است که از آب خانقین و خاک مریوان تا کوه حلوان و تا پشت دیوار شهر سلماس هر چه در دست داریم همه را بدهیم منت ما را می دارند و فوز عظیم می دانند و حاجت زحمت هیچ سفیر و موقوف باستعمال هیچ مکر و تدبیر نیست لکن آن عالیجاه را از جرک کل چاکران برای این کار انتخاب و اختیار کردیم برای این بود که خود از ظاهر و باطن کار ما آگاه و خبردار است و عدد سپاه و مقدار استعداد و وضع ولایت و گنجایش بضاعت ما را بتحقیق می داند و از امداد سرکار اقدس سلطانی و قشون عراقی و ولایتی و انعامی که در امثال این وقاف از دربار فلک مدار می شود و سیورساتی که از خوی و ایروان بمصرف سپاه باید برسد حسب الواقع استحضار کلی دارد و از دو سفری که در دو سال سابق به آن طرف کرده ایم میزان کار و معیار قیاسی در دست آن عالیجاه هست و در این مدت که وارد ارزنه الروم شده بفرط دراست و کیاست فهمیده خواهد بود که اوضاع امر آل عثمان درین سال و درین حال بر چه منوال است و علاوه طایفه روم با ولاه آن مرز و بوم در چه قلب و قدم می باشند و سپاه و استعداد و کومک و امداد و سواره اکراد آنها تا چه قدر مجتمع و موجود می تواند شد و در انبار و ذخیره و علیق و جیره وسعت دارند یا بتنگی می گذرانند و اضطراب و انقلابی در رعیت و ولایت هست یا نیست و احتراس و احتسابی از عزیمت ما و هزیمت خود دارند و یا نه و پاشایان اطراف و آقایان اکراد وحشت و دهشتی از ملاقات سرعسکر بهم رسانده اند یا مطمین و خاطر جمع هستند

بالجمله باید آن عالیجاه اوضاع ابن جا و آن جا را بنظر دقت ملاحظه کند و مصلحت دولت قاهره را از آن میانه استخراج و استنباط نماید و از فکر عواقب امور غفلت نکند و حالا که آن عالیجاه کاری دیگر و گرفتاری دیگر ندارد وکیاست ایرانی را با فراغت عثمانی جمع کرده هم واحد دارد و در یک فن تتبع و تمرن می کند بعد از تقدیم این ملاحظات که باین شرح و تفصیل مرقوم و معلوم داشتیم هر نوع کم و زیادی که در تشخیص حدود و تفصیل عهود صلاح داند مأذون است که بکند و لازم است که هرچه می کند بفرط جریت و بلندی همت بکند و اظهار تردید و تشکیک را در اثنای مهام خطیره قبیح و رکیک داند و بجای تشویش و تشکیک توکل و توسل بهم رساند تا امداد غیبی در رسد و کارهای بسته گشایش یابد ...

... و فاز باللذه الجسور

امروز امنای دو دولت بزرگ و سپاه و رعیت دو مملکت عظیم چشم و گوش و دل و هوش خود را بکاری که بالفعل در عهدة آن عالیجاه وروف پاشاست داده شب و روز در انتظارند و دولت های خارجه از هر طرف در گذر عیون و ابصار دارند و هر قلمی که در این کار نوشته شود و هر قدمی که در این راه گذاشته گردد برای ممالک خطیره و خلایق کثیره در عاجل و آجل موهم حالتین خیر و شر و حیثتین نفع و ضرر می باشد و تا کسی پر بخدا نزدیک نشود و مثل مو باریک نشود محال است که در مضمار حریف پا نخورد و کار خود را از پیش ببرد

هزار نکتة باریکتر از مو این جاست

در بحر عمان سفر کردن و از موج طوفان حذر نمودن با هم نمی سازد باید با کمال جرات اقدام کرد و با علو همت اهتمام نمود و در هر حال بفضل خداو باطن پادشاه لافتی مستظهر بود و کار را بهر جا که قرار گیرد گذراند دیر در باب شهر زور و زهاب که ما این همه تفصیل را در ملفوفه علیحده داده ایم باین جهت است که هر چند متابعت نادر و شاه طهماست نقص دولت قاهره نیست و راه بحث بر ما نمی شود لکن این مطلب را در کل عراق عرب و عجم و مصر و شام و فارس و خراسان و آذربایجان و معدودی از خواص و فضلا و بعضی از قصه خوان ها و تاریخ دان ها می دانند سایر خلق این چیزها را نمی دانند و نمیفهمند همین قدر در السنه و افواه مذکور و مشهور و در قلوب و اذهان ثابت و نقش پذیر می شود که این ولایت و ایل را تا شاهنشاه فلک بارگاه بمرحوم شاهزاده گذاشته بود نگاهداشت سهل است که اگر مانده بود بغداد را هم می گرفت و تا بما سپردند شش ماه نکشید که از دست دادیم سهل است که زهاب هم بر روی آن رفت بر آن عالیجاه معلوم است که ما همیشه همه جا صلاح کل را منظور می کنیم نه صلاح خود را لکن ارباب ننگ و نام از هیچ چیز نباید بترسند مگر از زیان زبان عوام و ما اگر ازین یک فقره احتیاط کنیم ننگ ما نخواهد بود

جراحات السنان لها التیام ...

قائم مقام فراهانی
 
۱۱۰۵۰

قائم مقام فراهانی » منشآت » نامه‌های فارسی » شمارهٔ ۴ - کاغذی است که قائم مقام به وقایع نگار از تبریز نوشته است در زمان حیات نواب نایب السلطنه

 

... این همه قول و غزل تعبیه در منقارش

ای شب هجران تو پنداری برون از روزگاری – یاد آن شب ها خوشا آن روزها باری از صحبت حضور که مهجوریم قصیده بدین وزن و روی را زودتر ارسال فرمایید که بالمره محروم نباشم فرمودند این بار وقایع نگار برباعی و دوبیتی ما را مشغول داشت زیاده زحمتی بطبع خود نداد

والسلام

قائم مقام فراهانی
 
۱۱۰۵۱

قائم مقام فراهانی » منشآت » نامه‌های فارسی » شمارهٔ ۷ - قائم مقام میرزا بزرگ قبل از مصالحه روس نوشته است

 

... یار به اندوه و رنج و غصه تیمار

اما آن روزها همان حمایت مفارقت بود و ناتمام فرستاده بودم گزارش سفر نخچوان و خوی خودمان و مأموریت تبریز و سه بار رفت و آمد بنده شما با ایلچی برای سازش و کره بعد اخری اختلاف آراء و سایر غرابت اتفاقات را نداشت ما لاعین رات و لا اذن سمعت سخن بسیار است مجال عرض نیست خدا زمان ملاقات را با حسن وجه مرزوق کند

اگر ان شاءالله تعالی قبض این تنخواه که موقوف علیه مصالحه است قبل از موعد از مکنیل صاحب برسد فراغی و دماغی بفضل خدا هم می رسد که باز اتفاق صحبت افتد و حواس را جمعیت باشد والا باقی داستان را فی یوم کان مقداره خمسین الف سنه معروض آستان خواهم داشت این روزهای ده ساعتی نه ساعتی را چندان ظرف نیست که مجال آن همه حرف باشد ...

قائم مقام فراهانی
 
۱۱۰۵۲

قائم مقام فراهانی » منشآت » نامه‌های فارسی » شمارهٔ ۸ - خطاب به میرزا بزرگ نوری

 

... ببرد اجر دو صد بنده که آزاد کند

گله فرموده بودید که چرا رقیمجات مشفقانه را بعرایض صادقانه جواب نکرده ام مگر خود هنوز ندانسته اید که فرمایشات سرکار همه عین صواب است و مسیله بی جواب اگر شما ببنده مخلص رقیمه ننویسید و رشحات کلک گهربار را از مخلصان امیدوار دریغ بفرمایید جای رنجش و گله هست بر خلاف من که هر چه زحمت ندهم خوب تر است خوبرویان را شاهدی سزواراست و زشت رویان را مستوری چهره زشتان چندان که محبوب تر باشد مرغوب تر افتد طیب عنبر هر چند مکرر گردد دلکش تر است و بوی سیر هر قدر ضایع تر شود ناخوشتر اگر من بالمثل خدام مخادیم گرامی را از روایح کریهه پیاز و سیر رنجه و دلگیر نسازم راحتی برایشان خواسته ام و زحمتی کاسته

بلی در باب چاقو اگر حرفی دارید جوابهای شافی در مقابل هست چند بار که چاقوهای بسیار خوب مختار و ممتاز مرغوب بحضرت سامی انفاد شد مقبول طبع بلند و خاطر مشکل پسند نیفتاد و بخدا که خوب تر از آنها در کارخانة فرانسه و انگلیس بدست نمیافتد تا چه رسد ببارخانه تبریز و تفلیس از آن گذشته وقایع نگاری باین ولایت فرستادید که آفتی بود آن شکار افکن کزین صحرا گذشت

کنج چاقو و گروانکه چای و قند کنار سکه در این مملکت چنان شد که اسلام در دیار فرنگ و انصاف در بلاد ایران و صبر در قلوب عشاق و عنقا در اقطار آفاق و ظلم در عهد عدل شاهنشاه و پول در کیسه نواب نایب السلطنة روحی فداه بلی از این سه متاع اگر در این حدود وجودی هست از یخدانهای بساط و انبان های لازم الانبساط باید خواست تا چه کند قوت بازوی تو ...

قائم مقام فراهانی
 
۱۱۰۵۳

قائم مقام فراهانی » منشآت » نامه‌های فارسی » شمارهٔ ۹ - نبشته ای است به میرزا بزرگ

 

... کسی که یک سطر خوش شیوه و تمام بنویسد در قلمرو آذربایجان نبود چند قطعه و سرمشق شکسته و نستعلیق خواستم دو سال است بمضایقه گذشت یا مماطله اگر امدادی فرضا در کرور خوی می خواستم چه می کردید

بر پاره کاغذی دو سه خط می توان کشید بنده که بشما کمتر عریضه بنویسم عیبی ندارد چرا که حاجتی به خط و کاغذ من نیست اما از شما که حاجت است چرا نمینویسید یا چنان بعجله و شتاب می نویسید که مبتدی نفعی از آن نبرد باری این بار مثل هر بار مکنید ملک کتاب محصلی است مثل ملک عذاب جزودان سرکار را بعزم تماشا بخواهد و برسم یغما ببرد مثل دزد بی توفیق ابریق رفیق برداشت که بطهارت می روم و بغارت می رفت اینقدر بدان که اعتماد نایب السلطنة روحی فداه در برادری بنواب مالک رقاب شاهزاده دخلی و نسبتی به هیچ کس ندارد

همه گویند و سخن گفتن سعدی دگر است ...

قائم مقام فراهانی
 
۱۱۰۵۴

قائم مقام فراهانی » منشآت » نامه‌های فارسی » شمارهٔ ۱۰ - این نامه را معلوم نیست که قائم مقام به کی نوشته است

 

... اکنون چه کنم اگر نباشد

اینجا قبول حیرت است بل که هنگام رشک و غیرت سایه خود را در کوی یار رخصت بار نتواند داد اکنون همه را در میان می بینم و خود را در کنار

مپندار که باز ملتزم صبر و قرار باشم لا والله ...

قائم مقام فراهانی
 
۱۱۰۵۵

قائم مقام فراهانی » منشآت » نامه‌های فارسی » شمارهٔ ۱۱ - نامة دوستانه

 

... بلی فرقت یاران و تفریق میان جسم و جان بازیچه نیست لیس ما بنالعب ایام هجر است و لیالی بی فجر در دوری هست تاب صبوری نیست رنج حرمان موجود است راه درمان مسدود

یارب تو بفضل خویشتن باری

زین ورطه هولناک برهانم

همین بهتر که چاره این بلا از حضرت جل و علا خواهم تا بفضل خدایی رسم جدایی از میان برافتد و بخت بیدار و روز دیدار بار دیگر روزی شود

والسلام

قائم مقام فراهانی
 
۱۱۰۵۶

قائم مقام فراهانی » منشآت » نامه‌های فارسی » شمارهٔ ۱۴ - خطاب به فاضل خان در حین حرکت از خراسان

 

مررنا باکناف العقیق فاعشبت اجارع من آماقنا و مسایل یا منازل یا مناهل انسانیه طول العهد و الم البعد و دهشه الباب فی فرقه الاحباب و هل نعمن من کان اقصر عهدة ثلاثین شهرا فی ثلاثه احوال

فردا که روز بیست و چهارم است از ارض اقدس حرکت خواهد شد اگر در راه ها عایقی حادث نشود چهاردهم ماه نو ان شاءالله تعالی ورود دارالخلافه است و هر چه بیشتر بسعادت حضور نزدیک میشوم بواعث شوق زیاده قوت می یابد هرگز این قدرها طول نکشیده بود که ازمطالعه مکاتیب سرکاربل مشاهده جنات تجری من تحتها الانهار بی نصیب مانم قاصدهای عالی جناب فرزند مسعود در راه بودند و پی در پی رفت و آمد می کردند و هر بار کاغذی از شما ملاحظه می شد رفع کسالت ها بعمل می آمد وگرنه هر دمم از هجرتست بیم هلاک

هر چه از آذربایجان یافته بودیم در خراسان باختیم فارغ الکیس و صفر الوطاب رضیت من الغنیمه بالایاب راجع نجفی حنین هستیم یعنی سردار و ایلخانی و با این همه بهمین خورسندیم که الحمدالله یک مشت آبرویی که بود بر خلاف معتقد عالمی الی حال ریخته نشده تا با این تهی دستی در دارالخلافه چه شود از احوال دوستان صادق الوداد بپرسند و از فرزندان عزیزم غافل نشوند ان شاءالله تعالی ...

قائم مقام فراهانی
 
۱۱۰۵۷

قائم مقام فراهانی » منشآت » نامه‌های فارسی » شمارهٔ ۱۸ - خطاب به ولیعهد دولت قاهره، نایب السلطنة عباس میرزا طاب الله ثراه

 

نایب السلطنة بداند که مقرب الخاقان قایم مقام را که بدربار دولت همایون فرستاده بود وارد و از مطالب مصحوبی او استحضار حاصل آمد عرض ها را کرد و عذرها را خواست و چون باز ابواب رحمت کریمانه باز بود بسمع قبول اصغا شد و بعز اجابت مقرون گشت فاستجبناله و نجیناه من الغم و عین الرضا عن کل عیب کلیله

مقدار فضل و رأفت خدیوانه را خاصه درباره آن فرزند از این جا باید قیاس کرد که بعد از آن چه این دو سال در آن حدود حادث شد باز مطایای عطایاست که پی در پی از خزاین ری با کرورات سته در مرورات خمسه خواهد بود و اینک تا عشر اول رجب بر وجه یقین بهشر قزوین خواهد رسید کرم بین و لطف خداوندگار خبط و خطایی چنان را که بذل و عطایی چنین پاداش باشد خدا داند و بس که اگر مایة خدمت جزیی بنظر می رسید پایه نعمت های کلی تا کجا منتهی می شد و ان تعهدوا نعمه الله لا تحصوها

بالجمله مبلغ پنج کرور از آن بابت بصیغه انعام است و یک کرور برسم مساعده و وام تا آن فرزند را بدقولی نزد مردمان غریب و بدنامی در ولایت های بعید و غریب روی ندهد و ضعنا عنک و زرک – الذی انقض ظهرک علاوه بر آن خیل و سپاهی که برای تدبیر اعادی و تعمیر خرابی آن فرزند در همین دارالخلافه مجتمع شده اند هر روزه بر وجه استمرار زاید برده هزار تومان نقد با کمال غبطه و تدقیق صرف جیره و علیق آنهاست و معلوم است معادل پنجاه هزار پیاده وسواه که از ممالک و عراق و اقصی بلاد خراسان و دشت قبچاق احضار بشود درین فصل زمستان که خلاف عادت سپاه کشی ایران است وجه بالاپوش و مواجب و سایر خرج های واجب آنها بر روی هم کمتر از نفری صد تومان و صد و پنجاه تومان نخواهد شد سوای دو کرور علی حده که برای تدارک بیوتاب و مخارج و انعامات اتفاقیه این سفر تحویل و بامانت معتمدالدوله تفویض فرموده ایم و سودای دو کرور بقایا ومالیات امسله که بواسطه انقلابات این دو ساله بعضی تخفیف شده و بعضی تکلیف نشده بالتمام باقی محل و موقوف و لم یصل می باشد این ها همه را که حساب کنی نقصان دخل ما و توفیر خرج دیوان اعلی درین طرف قافلانکوه علی العجاله از بیست کرور گذشته ست و حال آن که اغلب مصارفی که سابقا از مداخل آن طرف می گذشت از قبیل مواجب سربازان همدان و غیره و وجه معاش سالیانه سالیانی و شروانی و غیر هما حتی ماکول و ملبوس متعلقان آن غیره و وجه معاش سالیانه سالیانی و شروانی و غیر هما حتی ماکول و ملبوس متعلقان آن فرزند وسایر بالفعل از وجوه خاصه سرکار اقدس می گذر و بس معهذا اندک انصافی ضروراست که همین قدر تحمل و تحمیل بس هست یا باز هم دنباله خواهد داشت ...

... ایدی الوری و فوق الایادی

اما اگر آن فرزند را شرفیابی آستانه اعلی ان شاءالله تعالی مرزوق شود بچشم عبرت خواهد دید که چگونه یکبار آکنده ها را پراکنده گشته و اندوخته ها انداخته شده خدا آگاه تر است که این ها همه را بپاس خاطر آن فرزند و آن که آواره و بی سامان ومورد طعن و توبیخ اخوان و اعوان و رجال و نسوان نشود متحمل شده ایم آنچه داشتیم در راه تربیت و مرحمت آن فرزند گذاشتیم و نمیدانم بعد از آن که بفضل الله تعالی ممالک اذربایجان تخلیه شد و آن فرزند دوباره استقرار و استقلالی در آنجا حاصل کرد خدمتی در ازای این همه نعمت ها تقدیم خواهد نمود از قبیل استرضای مردم و استعداد لشکر و تحصیل دعای خیر و حسن سلوک با دولت های همسایه که بر خلاف سابق مایة حصول نام نیک دولت باشد و خلاف دستورالعمل اولیای این حضرت نباشد یا باز از یک طرف بحرف هر بی مایة بنای بر هم زنی با هر همسایه خواهد بود و از یک طرف حاجی آقا و حیدرعلی خان خواهد بود و جان و مال مردم آذربایجان و هر طرف فراشی و پیشخدمتی بحکم ولایتی و ظلم رعیتی خواهند پرداخت تا عاقبت بجایی رسد که این بار دیدیم و رسید

حکومت بدست کسانی خطاست

که از دستشان دست ها بر خداست

سهل است بیا این بار بنا را بر انصاف بگذار قلب خود را صاف کن و با خدای خود راحت باش و با پادشاه خود راست برو و بندگان خدا و رعیت های پادشاه را که سپرده تو باشد خوب راه ببر درد عاجز را خود برس حرف عارض را خود بپرس نوکر هر چه امین باشد از آقای نوکر امین تر نیست چه لازم که رأی خود را در رأی نوکر و چاکر مستهلک سازی وخود بالمره عاطل و مستدرک باشی خواه قایم مقام باشد و خواه میرزا محمدعلی ومیرزا تقی یا دیگران که همگی آمر وناهی بودند و جملگی خاطر و ساهی شدند هر گاه وسعت ظرف شان در خور پاسبانی ملکی و پاسداری خلقی بود خدا آنها را نوکر و محکوم نمیکرد و پادشاه آنها را والی می ساخت این نصایح مشفقانه و اوامر ملوکانه را وسیله نجات دارین بدار و بزودی مصالحه را بگذاران زیاده بر این طول مده حکم همان است که کرده ایم وپول همین است که داده ایم اگر صلح می جویند حاضر و آماده ایم و اگر جنگ می خواهند تاهمه جا ایستادهایم

لنا سلم لمن سالم و حرب لمن حربا اگر کار بجنگ کشید فرزندی شجاع السلطنة با جیوش خراسان و جنود دارالمرز ودارالخلافه حاضرند و محمدتقی میرزا با جمعیت خود در زرند و سپهدار با سپاه عراق در ساوه و شیخعلی میرزا با سپاه خود و دستجات خمسه و قراگوزلو و شاهسون و مقدمه بحدود زنجان تعیین شده تا ده هزار سوار و سرباز همدان و کرمانشاهان و گروس و کردستان و غیره از سمت گروس مأمور است بامداد آن فرزند بیاید هر نوع اجتماعی که از آذربایجان مقدور است هم آن فرزند در فکر باشد و در آن حدود مشغول جدال و جهاد شود ...

قائم مقام فراهانی
 
۱۱۰۵۸

قائم مقام فراهانی » منشآت » نامه‌های فارسی » شمارهٔ ۲۹ - خطاب به میرزا تقی علی آبادی

 

... لما تنقلت من واد الی وادی

جذبه لطف و میل شماست که این پیر شکسته بال را می کشد هر جا که خاطرخواه اوست آن بار مجال صحبتی نشد و زمانه فرصتی نداد تا این بار چه کند

نمی دانم در مرثیه نواب غفران مآب فکری کرده اید و دستی بگنجینه طبع قادر و اصداف بحر زاخر خواهید زد یا مانند بحر بی غواص و بزم بی رقاص مهمل و عاطل دارید لاتسمع الا همسا امان از آن قصیده که باد صبا ای سلاله شب هجران یکی دیگر هم برای مرحوم محمدعلی میرزا دیدم که هر که در مقابل آن برخیزد احمق است اگرچه عمعق است سبحان الله بنده و شما اگرچه مرثیه خوان و مرثیه دانیم چرا تا بحال خود نخوانیم و برای خود ندانیم ...

قائم مقام فراهانی
 
۱۱۰۵۹

قائم مقام فراهانی » منشآت » نامه‌های فارسی » شمارهٔ ۳۴ - نامه ای از قائم مقام به وقایع نگار

 

حضرت ولیعهد روحی فداه می فرماید ذوالفقار علی ع در نیام و زبان وقایع نگار در کام نشاید چه واقع شده که دو بار است غلام شاه و چاپار ایلچی آمده و رفته حکایت احضار ما در میان آمده و از جانب وقایع نگار هیچ واقعه نگاشته نشده نمی دانیم این تقصیر از میرزا مهدی است که ناخوش بوده و خبر نشده یا خوش بوده و خبر نکرده یا خدا نخواسته وجود شریف را نقاهتی عارض بوده یا رفت و آمد خدمت بندگان خداوندگار را کمتر فرموده اید اگر این طور اسباب و علل نمیبود چگونه امکان داشت که هزار محاسن و قبایح در باب ترک و فعل این سفر انشا و انشاد نفرموده باشند چنانکه مکرر می فرموده اید و می دیده ایم و معتاد بوده ایم و اکنون که خلاف مشاهده میشود مستبعد میداریم و مستعجب می دانیم و از روی کمال استعجاب این صفحه کاغذ با این خط جلی تسوید مییابد وآخر اولاهام که در خاطرها خلجانی دارد این است که خامة سرکار هم مثل خامة و صاف صریح و صابونی و صاف حتی متی اجری بلااجر گفته باشد قلم اینجا رسید و سربشکست

صاحب بنده اگر از صاحب کار فراهان که محتد رأس بنده است و اول ارض مس جلدی ترابها کم خدمتی اتفاق افتاده باشد خجلت وشرمندگی با بنده و علی وفی ذمتی که اگر همه از بقیه منافع املاک مرهونه باشد از عهدة بر آیم ولیکن خراسان و ولایت شما ومن بیگانه و یا آشنا حضرت ولیعهد روحی فداه تا زحمت و خرج و نوبت فتق بود تشریف داشتند و اکنون که هنگام رتق و اول بهار و قرار خراج است احضار شدند و از این جا هم فرصت نشد که مطمین شوند ...

قائم مقام فراهانی
 
۱۱۰۶۰

قائم مقام فراهانی » منشآت » نامه‌های فارسی » شمارهٔ ۳۵ - نامه سرکار نایب السلطنة العلیه سال اول ورود خراسان

 

قربان خاکپای مبارکت شوم فرمان واجب الاذعان مانند وحی ربانی نازل گردید و فرق غلام فدوی را باوج فرقد رسانید مضامین قضا آیین آن که مشعر بر تعیین افواج سپاه بود بر مراتب امید دولت خواهان و بیم بدسگالان افزود حق سبحانه و تعالی سایه آفتاب خسروان را بر مفارق جهانیان پاینده بدارد و پرتو لطف و شعله قهر خدام درگاه آسمان جاه را بر مطیع و عاصی سوزنده تر و فروزنده تر گرداند

انت الذی تنزل الاقدار منزلها ...

... هرات و بخارا و خوارزم هر سه در ششدر اضطرابند که تا کجا بحکم همایون عزم شود و شعله رزم خیزد تکه و سالور وساروق هر سه در چارموجه اضطرارند که تا چه وقت بقهر و قسر از عاج شوند یا بسبی واسر تاراج تربت و بجنورد و خبوشان هر سه در پنجه اقتدارند و کباسط کفیه الی الماء لیبلغ فاه رفتار داند و واذا ارادلله شییا هیا اسبابه

اگر اراده ازلی تعلق به تایید دولت همایون نداشت سه دولت روس و انگلیس و عثمانی را بسلم و صلح دولت خاقانی اینطور طالب و مایل نمیگردد که بیک بار از سه سرحد عظیم به هیچ وجه اندیشة و بیم نماند و تمامی عساکر شاهنشاهی فارغ و بیکار بمانند و بی دل واپسی و نگرانی بکار این طرف پردازند هیچ عقلی باور نمی کرد که سپاه شاهنشاه روح العالمین فداه این زمستان را با این غلا و قحط و وفور برف ببهار برسانند و حال آن که همه یکسال و نیم سفر کشیده و از وضع و تدارک افتاده فاقد یک فلس بودند و نرخ جنس در دو من یک ریال گویا بود و هیچ جا پیدا نبود همه بدخواهان خارجی و داخلی باین امید میزیستند که از بی معاشی پریشان شویم ناگاه فضل و کرم الهی وبخت و اقبال شاهنشاهی امداد کرد و در حالتی که هیچ چیز نداشتیم انبارهای مملو از همه چیز در شهر و ارک ترشیز بدست آمد

فانظروا والی آثار رحمه الله کیف یحیی الارض بعد موتها ...

... مقرر فرموده بودند که غلام فدوی نوکر شاهنشاهی را بیکار نگذارد

تصدقت گردم بعد از آن که این جانثار در محروسه اصفهان از رکاب مبارک رخصت یافت سپاهی که همراه فدوی بودند و جمعیتی که از یزد و کرمان ابوابجمع فرمودند همواره یا مراحل بعیده را بپای خود پیاده پیموده اند یا در محاصره قلاع و محاربه و نزاع بسر برده با وجود سردی هوا و شدت برف و سرما شب و روز در چادر و صحرا زیسته و در تنگ عیشی صابر و در جنگجویی ثابت بوده تا حال اتفاق نیفتاده که بیکار باشند حالا نیز منتظر برخاستن برف و رستن گیاهند که ان شاءالله تعالی تا هنگام رسیدن عساکر کلیه از عراق و آذربایجان باز در این جا بیکار نباشند و بعون الهی و طالع شاهنشاهی بهر سمت که مناسب تر افتد دست و بازویی گشایند تا چه کند قوت بازوی شاه

عسی الله ان یاتی بالفتح او بامر من عنده ...

قائم مقام فراهانی
 
 
۱
۵۵۱
۵۵۲
۵۵۳
۵۵۴
۵۵۵
۶۵۵