مخدوم معظم مکرم: چیزی نخواستم که در آب و گل تو نیست.
کسی که یک سطر خوش شیوه و تمام بنویسد در قلمرو آذربایجان نبود. چند قطعه و سرمشق شکسته و نستعلیق خواستم، دو سال است بمضایقه گذشت یا مماطله؛ اگر امدادی فرضا در کرور خوی میخواستم چه میکردید؟
بر پاره کاغذی دو سه خط میتوان کشید، بنده که بشما کمتر عریضه بنویسم عیبی ندارد، چرا که حاجتی به خط و کاغذ من نیست، اما از شما که حاجت است چرا نمینویسید، یا چنان بعجله و شتاب مینویسید که مبتدی نفعی از آن نبرد. باری این بار مثل هر بار مکنید، ملک کتّاب محصلی است مثل ملک عذاب، جزودان سرکار را بعزم تماشا بخواهد و برسم یغما ببرد. مثل دزد بی توفیق ابریق رفیق برداشت که بطهارت میروم و بغارت میرفت. اینقدر بدان که اعتماد نایب السلطنة روحی فداه در برادری بنواب مالک رقاب شاهزاده دخلی و نسبتی به هیچ کس ندارد.
همه گویند و سخن گفتن سعدی دگر است.
شما عریضه منید بر وجه احسن، خوش خط تر، مربوط تر، مضبوط تر، بدان جهت است که گاهی جسارت نمیکنم.والسلام
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.