شمارهٔ ۳۵ - نامه سرکار نایب السلطنة العلیه سال اول ورود خراسان
قربان خاکپای مبارکت شوم. فرمان واجب الاذعان مانند وحی ربانی نازل گردید، و فرق غلام فدوی را باوج فرقد رسانید، مضامین قضا آئین آن که مشعر بر تعیین افواج سپاه بود بر مراتب امید دولت خواهان و بیم بدسگالان افزود، حق سبحانه و تعالی سایه آفتاب خسروان را بر مفارق جهانیان پاینده بدارد و پرتو لطف و شعله قهر خدام درگاه آسمان جاه را بر مطیع و عاصی سوزنده تر و فروزنده تر گرداند.
انت الذی تنزل الاقدار منزلها
و تنقل الدهر من حال الی حال
و مارددت مدی طرف الی احد
الا قضیت بآجال و آمال
استفساری از گزارش احوال این فدوی و اوضاع این ولایت شده بود؛ شکر خدا و سایه خدا، اولا بر این غلام واجب است که: با همه ناقابلی مورد صدور خطاب و رجوع امور گشته، و ثانیاً بر کتایب سپاه لازم است که ببخت دارای دیهیم و تخت هر طرف که مأمورند منصورند، و ثالثاً بر عموم رعایا متحتم است که در ظل و پناه حضرت ظل الله هر جا هستند مصون و مأمونند.
ملک مصون است و حصن ملک حصین است
منت وافر خدای را که چنین است
هرات و بخارا و خوارزم هر سه در ششدر اضطرابند، که تا کجا بحکم همایون عزم شود و شعله رزم خیزد. تکه و سالور وساروق هر سه در چارموجه اضطرارند که تا چه وقت بقهر و قسر از عاج شوند، یا بسبی واسر تاراج تربت و بجنورد و خبوشان هر سه در پنجه اقتدارند، و کباسط کفیه الی الماء لیبلغ فاه رفتار داند و واذا ارادلله شیئا هیا اسبابه.
اگر اراده ازلی تعلق به تائید دولت همایون نداشت، سه دولت روس و انگلیس و عثمانی را بسلم و صلح دولت خاقانی اینطور طالب و مایل نمیگردد که بیک بار از سه سرحد عظیم به هیچ وجه اندیشة و بیم نماند و تمامی عساکر شاهنشاهی فارغ و بیکار بمانند و بی دل واپسی و نگرانی بکار این طرف پردازند. هیچ عقلی باور نمی کرد که سپاه شاهنشاه روح العالمین فداه این زمستان را با این غلا و قحط و وفور برف، ببهار برسانند و حال آن که همه یکسال و نیم سفر کشیده و از وضع و تدارک افتاده، فاقد یک فلس بودند و نرخ جنس در دو من یک ریال گویا بود، و هیچ جا پیدا نبود، همه بدخواهان خارجی و داخلی باین امید میزیستند که از بی معاشی پریشان شویم، ناگاه فضل و کرم الهی وبخت و اقبال شاهنشاهی امداد کرد و در حالتی که هیچ چیز نداشتیم انبارهای مملو از همه چیز در شهر و ارک ترشیز بدست آمد.
فانظروا والی آثار رحمه الله کیف یحئی الارض بعد موتها.
دل های همگنان بامداد طالع خسروی خورسند وقوی گشت و بر عارف و عامی وطایع و طاغی بعلم یقین رسید که دعای ملهوفین این حدود مستجاب شده، و خداوند عزیز قهار دفع اشرار این سرزمین را بتیغ شاهنشاه دنیا و دین مقرر داشته، فضای آسمان است این و دیگر دیگرگون نخواهد شد.
مقرر فرموده بودند که غلام فدوی نوکر شاهنشاهی را بیکار نگذارد.
تصدقت گردم: بعد از آن که این جانثار در محروسه اصفهان از رکاب مبارک رخصت یافت، سپاهی که همراه فدوی بودند و جمعیتی که از یزد و کرمان ابوابجمع فرمودند، همواره یا مراحل بعیده را بپای خود پیاده پیموده اند، یا در محاصره قلاع و محاربه و نزاع بسر برده، با وجود سردی هوا و شدت برف و سرما، شب و روز در چادر و صحرا زیسته و در تنگ عیشی صابر و در جنگجوئی ثابت بوده تا حال اتفاق نیفتاده که بیکار باشند. حالا نیز منتظر برخاستن برف و رستن گیاهند که ان شاءالله تعالی تا هنگام رسیدن عساکر کلیه از عراق و آذربایجان باز در این جا بیکار نباشند و بعون الهی و طالع شاهنشاهی بهر سمت که مناسب تر افتد دست و بازوئی گشایند. تا چه کند قوت بازوی شاه
عسی الله ان یاتی بالفتح او بامر من عنده
ایام سلطنت و شاهنشاهی به کام باد.
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شامل نامهای است که به زبان فصیح و مجلل از طرف یک غلام فدوی (نوکر) به شاه نوشته شده است. نویسنده به تقدیر و سپاس از خداوند پرداخته و از قضا و قدر الهی یاد میکند که به پیروزی و قوت دولت اشاره دارد. او از وضعیت اقتصادی و امنیتی سرزمینهای مختلف مانند هرات و بخارا صحبت میکند و به این نکته اشاره میکند که در شرایط سخت زمستانی، فضل الهی باعث شده تا انبارهای مملو از مواد غذایی به دست آمده و دولت زمینههای تثبیت خود را پیدا کند.
نویسنده همچنین به وضعیت سپاهیان اشاره میکند که با وجود سختیها و سرما، در حال آمادهباش هستند و به کمک خداوند امیدوارند. در پایان، او دعا میکند که ایام سلطنت شاهنشاهی به خوبی و خوشی سپری شود. متن به طرز چشمگیری از ادب و ارادت به شاه و همچنین به قدرتهای الهی و انسانی سخن میگوید.
هوش مصنوعی: میتوان گفت که من به شما احترام میگذارم و آمادهام تا خدمتگزاری کنم. دستورات شما برای من مانند وحی الهی است و به من انرژی و انگیزه میدهد. پیامهای قضا و قدر نشاندهنده سازماندهی نیروهای قوم است و به امید دولتخواهان و ترس بدخواهان میافزاید. خداوند سایه تو را بر سر همه حفظ کند و نور رحمت و قدرتات بر اطاعتکنندگان و نافرمانان بیشتر درخشان شود.
هوش مصنوعی: تو کسی هستی که تقدیرها را در مکانهای خود قرار میدهی و روزگار را از حالتی به حالت دیگر منتقل میکنی.
هوش مصنوعی: هیچگاه به کسی نگریستم مگر اینکه به سرنوشتها و آرزوهای او پی بردم.
هوش مصنوعی: در مورد وضعیت و حال این شخص و وضعیتی که این منطقه دارد، سوالاتی مطرح شده بود. ابتدا باید بگویم که با وجود تمام نواقص، به من این فرصت داده شده که به امور مهم پرداخته شود. همچنین، بر نیروهای نظامی ضروری است که در هر جایی که مسئولیت دارند، تحت حمایت و فرخندگی عمل کنند. علاوه بر این، بر کلیه مردم واجب است که در امنیت و آرامش زیر سایه حمایت حضرت ظل الله زندگی کنند.
هوش مصنوعی: پادشاهی در امان است و قلعه آن نیز بهخوبی از خطرات محافظت میشود. باید سپاسگزاری کرد از خداوند که اینچنین است.
هوش مصنوعی: هرات، بخارا و خوارزم هر کدام در شرایطی نگرانکننده هستند و در انتظارند که فرمان پرقدرتی چه تصمیماتی خواهد گرفت و چه زمانی فعالیتهای جنگی آغاز خواهند شد. همچنین تکه، سالور و ساروق نیز در وضعیتی بحرانی به سر میبرند و نمیدانند تا چه زمان باید تحت فشار قرار بگیرند یا با زور و اجبار از دسترس خارج شوند. در عین حال، بجنورد و خبوشان نیز در شرایطی پرچالش و در تلاش برای کنترل اوضاع هستند. در نهایت، هر چیزی که خدا بخواهد، برای تحقق آن اقداماتی آماده میشود.
هوش مصنوعی: اگر اراده الهی به تأیید حکومت نپرداخته بود، هرگز دولتهای روس، انگلیس و عثمانی اینقدر مشتاق و مایل نمیشدند که به طور همزمان از سه مرز بزرگ به ما حمله کنند و هیچ نگرانی از عواقب آن نداشته باشند. در چنین شرایطی، همه نیروهای شاهنشاهی بیکار میماندند و بدون نگرانی به کارهای خود ادامه میدادند. هیچ عقلی نمیتوانست تصور کند که سپاه شاهنشاه بتواند در این زمستان دشوار با برف و قحطی خود را به بهار برساند، با این حال پس از یک سال و نیم سفر و بدون هیچ گونه تأمین مالی، و در حالی که قیمتها به حدی بالا رفته بود که هیچ کالایی پیدا نمیشد. تمامی دشمنان داخلی و خارجی به این امید زندگی میکردند که از بیمعاشی دچار پریشانی خواهیم شد، اما ناگهان لطف و رحمت الهی و اقبال شاهنشاهی به یاری ما شتافت و در حالی که هیچ چیز نداشتیم، انبارهایی پر از نیازمندیها در شهر و ارک ترشیز به دست آمد.
هوش مصنوعی: بنابراین به نشانههای رحمت خداوند بنگرید که چگونه زمین را پس از مردنش زنده میکند.
هوش مصنوعی: دلهای مردم در صبحی که خورشید طلوع کرد و قوی و خوشحال بود، به یک حقیقت واضح رسیدند؛ هم عارفان و هم عامیها و همچنین طاغیان فهمیدند که دعای نالهکنندگان در این سرزمین مستجاب شده است. خداوند عزیز و قهار بهدست شاهنشاه، بر دفع شرور این دیار اقدام کرده و این فضا آسمانی است که تغییر نخواهد کرد.
هوش مصنوعی: تعیین کرده بودند که خدمتگزار فدوی، که نوکر پادشاه است، نباید بیکار بماند.
هوش مصنوعی: بعد از این که این فرد جاننثار از رکاب شاه در اصفهان جدا شد، سربازانی که با او بودند و افرادی که از یزد و کرمان جمع شده بودند، همواره یا مسافتهای طولانی را پیاده طی کردهاند یا در محاصره قلعهها و جنگها به سر بردهاند. با وجود سرما و برف شدید، شب و روز در چادر و دشت زندگی کرده و در شرایط دشوار صبر کردهاند و همچنان در میدان جنگ ثابت قدم بودهاند و هیچگاه بیکار نبودهاند. اکنون نیز منتظر ذوب شدن برف و رویش گیاهان هستند تا ان شاءالله تا زمانی که نیروهای دیگر از عراق و آذربایجان به همین جا برسند، بیکار نمانند و به یاری خدا و تقدیر شاهنشاهی هر جا که مناسبتر باشد، اقدام کنند و به پیروزی دست یابند.
هوش مصنوعی: امیدوارم خداوند پیروزی یا فرمانی از سوی خود را به زودی بیاورد و ایام سلطنت و پادشاهی خوش و شیرین باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.