... زان بیشه حال زان ریشه جان

ای چرخ مرا بی باده مخواه

وای دوست مرا بی بوسه ممان ...

... نه برده چنو این پشت زمین

نه دیده چنو این چرخ کیان

آن خون که بریخت این نیمه قرن ...

دردا که دور کرد مرا چرخ بی امان

ناکرده جرم از زن و فرزند و خانمان ...

... ترسنده بود باید از ین دهر پرگزند

لرزنده بود باید ازین چرخ بی امان

بختم چو کشتی ای است فتاده به چار موج ...

... ای خسته خدنگ حوادث به صبر کوش

کآخر ز دست چرخ فرو افتد این کمان

ور زانکه عمر شد سپری هیچ غم مدار ...

... عقر کن خنگ هوس را تا توانی زیر گام

سطح این چرخ محدب را مقعر داشتن

شو که از راه مجاز آری حقیقت را به دست ...

... حجه هشتم رضا شاهی که بتوان با رضاش

هفت چرخ نیلگون را زیر چنبر داشتن

هرکه امروز از صفا محشور شد در حضرتش ...

... نسختی زان پادشاهی نامه در غزنی بماند

از برش افشانده گرد نیستی چرخ برین

خسروان غور را در غارت غزنی فتاد ...

... تا رسی از راستکاری با سر مقصود خویش

زیر این چرخ مقوس چون خدنگ آماده شو

ساز چوگانی ز رسم مشرق و علم فرنگ ...

... شه مبارک فال و مه همایون فر

خدیو چرخ برین خسرو ستاره سپاه

ز دست معدلتش پای ظلم شد در بند ...

... ز فر شوکت از آسمان خراج بخواه

هماره تا که بلند است چرخ باد بلند

ز دشمن تو به چرخ بلند ناله و آه

همیشه باد ز دست تو پای خصم به بند ...

... یک بیت را مدام مکرر همی کنند

بر بید چرخ ریسک و بر کاج قبره

بی لطف نیست نیز به شب های ماهتاب ...

... در دل ها مهر خویش جا کردی

تا چرخ به پاست رایت خود را

بینم که به چرخ آشنا کردی

با مه نو زهره تابان شد ز چرخ چنبری

چون نگین دانی جدا از حلقه انگشتری ...

... می سزدش دعوی پیغمبری

چرخ هنر زاده ادهم که هست

با هنرش رادی و نام آوری ...

...

یارا در طب و ادب زیر چرخ

با من و تو کس نکند همسری ...

... شوق خدمت در سر و در دست زر شش سری

چرخ بر این چار تن بگماشت چشم عاطفت

دهر بر این چار پور افکند مهر مادری ...

... شاهی به رایگان ندهد کس را

این چرخ سالخورده زنگاری

... زین جادوی ریمن خبر نداری

دیوانه نوازیست چرخ جوزن

زین سفله جوزن خبر نداری ...

... شد هفت سال تا ز خراسان

دورم فکند چرخ کیانی

اکنون گرم ز خانه بپرسند ...

... که تو برچه لون و چه شکل وچه سانی

حکیمی مراگفت کاین چرخ و انجم

بود جسم گردنده باستانی ...

... مداربست او را و اوج و حضیضی

قرانی و بعدی به چرخ کیانی

ازبن جنس استارگانند بی مر ...

بسوختیم زبیداد چرخ و خواهد سوخت

کسی که علم فراموش کرد و جهل آموخت ...

همین نه ازستم چرخ شهرآمل سوخت

که ازعطش به ری امسال سبزه وگل سوخت ...

... مستان آب کسی را که به کف نانی نیست

ای بهار ار به حقیقت رسی اولی است که چرخ

سنگ بارد به چنین شهرکه انسانی نیست

... بنای این مدنیت به باد می دادم

اگر به دست من از چرخ اختیاری بود

میی خوریم به باغی نهان ز چشم رقیب ...

... موسم عربده و رقص و نشاط است ولی

چرخ گردان نگذارد که قیامی بکنیم

نگذاریم به گیتی اثر از جور رقیب ...