گنجور

 
۹۵۴۱

قدسی مشهدی » ساقی‌نامه » بخش ۱۶

 

... که عاشق نگیرد سر زلف یار

درختی که از بار نگرفت بر

نیاید ز بیداد سنگش به سر ...

... مرا پاره نعلی که بخشد شرار

ز آیینه ای به که گیرد غبار

تعلق هوا دان و برگش هوس ...

... ز آیینه خاطرم شرمسار

که هرگز نمی گیرد از کس غبار

ندارم ازان شوربختی هوس ...

... به چشمم نهد منت توتیا

غباری که نگرفته باشد هوا

بود تا به خدمت مرا دسترس ...

... اگر استخوانم شود توتیا

ز صرصر نگیرد غبارم هوا

ز مغزی نباشد تهی هیچ پوست ...

... شد از بر گرفتن نگون شاخسار

نیاسود نخلی که بگرفت بار

چو شمع آتش از دیده افروختن ...

... گران تر بود بر دلم بی گزاف

جوی بار منت ز صد کوه قاف

کشد اره بر فرق اگر دشمنت ...

قدسی مشهدی
 
۹۵۴۲

قدسی مشهدی » ساقی‌نامه » بخش ۱۸

 

... که یک لحظه با اقربا زیستن

ببین نخل و دوری گزین از تبار

کز افزونی شاخ افتد ز بار

بود رنج باریک خویش ضعیف

قوی دستی اش را که باشد حریف ...

... بود مهر یک واله روی تو

غباری بود چرخ از کوی تو

کجا این رخ و مهر انور کجا ...

... اگر نیک اگر بد ازان توام

قبول تو خواهم درین بارگاه

تو گر خواهی ام هیچ کس گو مخواه ...

قدسی مشهدی
 
۹۵۴۳

قدسی مشهدی » ساقی‌نامه » بخش ۱۹

 

... خزان دیده به داند از رنگ کار

که دارد چه در بار نخل از بهار

جوانی که با رنج و سستی بود ...

... تن آزاده و دل گرفتار حرص

به این ضعف چون می کشی بار حرص

دمادم اجل شحنه وارت به زور ...

... ز حورت چه حاصل به موی چو شیر

که باریک زنگی گریزد ز پیر

مشو غره گر مادر روزگار ...

قدسی مشهدی
 
۹۵۴۴

قدسی مشهدی » ساقی‌نامه » بخش ۲۰

 

... که پیمانه پر گشت و چشمت تهی ست

حیات دوباره ست بی اشتباه

گنهکار را بازگشت از گناه ...

... به جمعیت ضد شود معتدل

بر آن دوست گر نیست این اعتبار

چنان دوستی را به دشمن سپار ...

... به سیبی که دندان زد دیگری ست

بهی را که یک بار مستی گزید

بجز مست دیگر نخواهد مزید

نخورد آن غذا هیچ تن پروری

که یک بار کردش غذا دیگری

میالاس انگشت ای بوالهوس ...

قدسی مشهدی
 
۹۵۴۵

قدسی مشهدی » ساقی‌نامه » بخش ۲۱

 

... نری چون کند مایه ای در قطار

بنه ساربان دوش گو زیر بار

زبردست داماد شد چون عروس ...

قدسی مشهدی
 
۹۵۴۶

قدسی مشهدی » ساقی‌نامه » بخش ۲۳

 

... بر افتادگان پا مزن زینهار

بود نخل افتاده را شعله بار

مشو پرده در گر صبا نیستی ...

... سبک سر مبادا کسی چون حباب

صدف دارد از بردباری ثبات

حباب سبک سر بود کم حیات ...

... مبادا کسی غیر معنی غریب

غبار آورد از وطن گر صبا

به چشم غریبان بود توتیا ...

... به غربت چو مو بر سر آتشم

به این ضعف چون بار غربت کشم

درختی که افکندش از پای بخت ...

قدسی مشهدی
 
۹۵۴۷

قدسی مشهدی » ساقی‌نامه » بخش ۲۴

 

... به کام دلم بخت می زد نفس

همه کار و بارم سرانجام داشت

دلم طایر عیش در دام داشت ...

... به جانم ز بی مهری دوستان

مرا بارالها به ایران رسان

به درگاه شاه خراسان رسان ...

... من ناتوان را مبین خوار و زار

به مژگان بود دیده را اعتبار

به روی خراشیده من مبین ...

... الهی تو دردم به درمان رسان

مرا بار دیگر به ایران رسان

به وصل خراسان دلم شاد کن ...

... پریشان دماغان این گلشنیم

گل از هفته ای بیش بر بار نیست

ولی شاخ یک روز بی خار نیست ...

قدسی مشهدی
 
۹۵۴۸

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۷ - در صفت شب معراج

 

... زحل پیرانه سر شد نو مسلمان

به هشتم آسمان گشتند یکبار

ثوابت بهر استقبال سیار ...

... مکانی برتر از گفتار و اوصاف

هوایش از غبار شش جه ت صاف

در و دریای رحمت موج در موج ...

... به شاخ اصل نوپیوند شد گل

شده جز بار دیگر شامل ک ل

خیال نقش امکان موج بشکست ...

... نمی بینی چه پیش آمد به منصور

به روح پاک او هر لحظه صد بار

تحیتها ازین با خود گرفتار ...

ملا مسیح
 
۹۵۴۹

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۹ - در مدح نورالدین جهانگیر پادشاه

 

... چو خط یار ز آتش سبزه تر

ز جود او چنان زر بار سنگ است

که مار گنج را از گنج ننگ است ...

ملا مسیح
 
۹۵۵۰

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۱۰ - در صفت معشوق

 

... سخن بس شاخ طوبی وار دارد

که هر شاخش هزاران بار دارد

سخن شد چون معانی ختم بر هند ...

ملا مسیح
 
۹۵۵۱

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۱۳ - در حسب حال خود

 

... نمودم روشنی در خانۀ عشق

به شمعستان دهم پروانه را بار

خلیلم عندلیب شعله گلزار ...

... که اندر جادوی هندی نژادم

نصیب از بخت من بگریست صد بار

که از کردار پردازم به گفتار

ملا مسیح
 
۹۵۵۲

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۱۷ - آمدن بسوامتر زاهد برای طلب رام پیش راجه جسرت و بردن رام را

 

درآمد ناگه ا ز در حاجب بار

که بسوامتر زاهد آمد از غار ...

... تو چون فرماندهی فریاد ما رس

که این باراست بر فرمانده و بس

رعایا گوسفندان شه شبان است ...

... خصوصا جنگ با دیوان سرکش

که از جادو ببارند آب و آتش

مرا تا چند گویی رام بسپار ...

ملا مسیح
 
۹۵۵۳

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۱۹ - پرسیدن رام از بسوامتر حقیقت گنگ که چگونه از آسمان بر زمین آمده و جواب دادن او

 

... جهاندار و خبردار و وفادار

کم آزار و گرانبار و گهربار

نکونام و نکو رأی و نکو گوی ...

... ز مینو دل گشا تر سبزه زارش

ز کوثر جانفزاتر جویبارش

یکی خوش حجره در صحن گلستان ...

... شود آمرزش چندین گنهکار

فرو شوید ز جامه داغ ادبار

فراوان دوزخی یابند جنت ...

... چو مرده عمر رفته باز یابد

ز سرو یاس چیده بار امید

سگر را شد ثواب جگ اسمید ...

... به دعوی شخص ثالث اختیار است

سوم حکم شهان بر اعتبار است

امانت را سوم جا می گذارند ...

... روان بگشاد قفل چشمه گنگ

جدا از ابر شد باران رحمت

نه باران آیتی از شان رحمت

معلق شر شر آبی از هوا ریخت ...

ملا مسیح
 
۹۵۵۴

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۲۴ - آمدن راجه جسرت از شهر اوده در ترهت به جهت کدخدائی رام

 

... که می گردم به گرد آن دل افروز

ز هر جانب مبارکباد برخاست

ز اهل نغمه هم فریاد برداشت ...

... به یک شب کرد آن هر چار شادی

به نخل بختش آمد بار شادی

برای دختران چار داماد ...

ملا مسیح
 
۹۵۵۵

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۳۴ - رفتن رام در منزل سرسکه بر بتک زاهد و دیدن اندر را در آنجا و رفتن زاهد به عالم بالا

 

... به عزم عالم علوی تن خویش

چو بار تن فرو ریزد ز جانم

سبکروحی کند مرغ روانم ...

ملا مسیح
 
۹۵۵۶

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۳۶ - کور کردن رام یک پسر اندر را که به صورت زاغ سیتا را رنجانیده بود

 

... ز سهمش کرد هفت اقلیم را طی

خلاص جان ندید از وی دگر بار

به پیش رام آمد بهر زنهار ...

ملا مسیح
 
۹۵۵۷

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۴۰ - رخصت شدن رام از سهیل زاهد

 

... پری را آنچه خواست آن دیو غدار

به گوش و بینی خود یافت یک بار

سرآمد بود آن بدکاره در عیب ...

ملا مسیح
 
۹۵۵۸

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۴۱ - کشته شدن خرد و وتراسرا نیز و چهارده هزار دیو از دست رام

 

غریوان بر ارابه خر به پیکار

روان شد همچو توپ صاعقه بار

نمایان از ارابه بیرق او ...

ملا مسیح
 
۹۵۵۹

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۴۴ - آمدن راون در منزل ماریچ دیو و منع کردن ماریچ راون را از دشمنی رام

 

... ز بیم جا ن نکردم منع این کار

من و جانم فدای شاه صد بار

نمی گویم مکن کاین کار جهل است ...

ملا مسیح
 
۹۵۶۰

ملا مسیح » رام و سیتا » بخش ۴۹ - برگشتن رام از شکار و دیدن او در راه لچمن را و خبردار شدن از حال و بیتاب شدن رام و جستجو کردن لچمن سیتا را

 

... دلش گلدسته های داغ می بست

ز داغ هجر دل خون شد به صد بار

مبادا هیچ ک س را دل گرفتار ...

... برادر گفت کای جان برادر

مشو یکبارگی غمگین سراپا

روم باری ببینم کوه و صحرا

مگر جای تماشا رفته باشد ...

... تجلی خدا پنهان نماند

دگر بارش تسل ی داد لچمن

برآمد در سراغ آن پری زن ...

... سخن را آب داد از سحر ناهید

کزین غم رست باری جان دردا

نشد در آب غرق آن ماه سیما ...

ملا مسیح
 
 
۱
۴۷۶
۴۷۷
۴۷۸
۴۷۹
۴۸۰
۶۵۵