قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴۱ - مطلع ثانی
... ز شوق بر دو جهان آستین برافشانم
چنان به شکر تو گویا شوم که گ ویی چرخ
نموده تعبیه بر لب هزاردستانم ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴۴ - در مدحت جغتای خان بن ارغون میرزا میفرماید
... روزی رسد که بینی بر نوک خطیش
نه چرخ را چو مرغی به فراز بابزن
روزی رسد که بینی بر دشت کارزار ...
... کابل خدا نه دهری آبستن از فساد
کابل خدا نه چرخی آموده از فتن
با لشکری فره همه در عزم مشتهر ...
... واخر به چاربالش فر گشت تکیه زن
اکنون تو نیز گرت مر این چرخ کج نهاد
دارد قرین تیمار از ریمن و شکن ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴۵ - در مدح امیرالامراء العظام شاهرخ خان قاجار میفرماید
... زلف تو چون پشت من شد پشت من چون زلف تو
وین دو چون چرخ از پی تعظیم خورشد زمن
شاهرخ خان کش رود گردون پیاده در رکاب ...
... از هراس بأس او گوی زمین را ارتعاش
از نهیب گرز او چرخ مهین را بو مهن
در نیام نیلگون شمشیر گوهربار او ...
... جامه جاه تو و معمار ایوان تو را
عرش اطلس پروزست و چرخ هشتم پروزن
روی تو مهریست رخشان کش زمین آمد سپهر ...
... کز سماع آن به رقص آید روان اندر بدن
صاحبا صدرا خداوندا روا داری که چرخ
ماه بخت چون منی با کید دارد مقترن ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴۷ - در مدح فریدون میرزا
... وی به گیتی بی مثال از فکرت و فهم و فطن
چرخ برپیچد عنان چون توسنت بیند دمان
خصم برپوشد کفن چون جوشنت بیند به تن ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۴۸ - و له فیالمدیحه
... بوم و پر سنبلست و بام و در پر یاسمن
چشم او یک چرخ بیدادست و یک گردون جفا
زلف او یک دهرآشوب است و یک گیتی فنن ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵۰ - در منقبت هژبر سالب علی بن ابیطالب علیه السلام گوید
... وارهاند همتت فخر زمن
چرخ بینش مخزن اجلال و جاه
بحر دانش منبع افضال و من ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵۲ - و له فی المدیحه
... گفتمش آوخ دو هفته بیش که گشتست
مادر طبعم زکید چرخ سترون
رای رزینم که رشک فکرت اهرون ...
... صرصر خاک بلا ز عدل مبرهن
چرخ مکوکب گرت به درع نشاید
شایدت از بهر درع کیسه ارزن ...
... تا کند از کشته روانها خرمن
تازه جوان در سخن که چرخ کهنسال
آمد و با من سرود کای گل گلشن ...
... خصم ز بیمت چمد به دخمه قارن
چرخ نیایش کنان که رو سوی من کرد
بخت ملک خیره به ابروی پر آژن ...
... گو کم ریمن زند عدو که به نیرنگ
چرخ نگردد به کامه دل دشمن
باد نبنددکسی ز ریو به چنبر ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵۳ - در تهنیت خبر بهبودی محمدشاه غازی به فارس و شادمانی حسینخان نظامالدوله فرماید
... شادمان شد جان خلق و بوستان شد ملک فارس
نوجوان شد چرخ پیر و تازه شد دیرکهن
تا سمر باشد به عالم داستان تخت جم ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵۵ - در مدح محمدشاه مبرور و لشکر کشیدن به سمت هرات گوید
... نمودی از پس آن باره گرد موکب شاه
چو جرم چرخ مشبک ز پشت پرویزن
به کوتوال حصار آنچنان جهان شد تنگ ...
... بسی نرفت که از ترکتاز لشکر شاه
ز فوج افغان بر اوج چرخ شد شیون
ز مویه چهره هریک چو رود آمویه ...
... مگرکه قلعه شود ثقبه ثقبه چون اژکن
درافکنند به دز تیر چرخ و کشکنجیر
برآورند عدو را دمار از میهن ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵۷ - در ستایش جناب جلالت مآب نظام المک فرماید
... امین تاج و نگین افتخار دولت و دین
پناه چرخ و زمین پیشکار سز و علن
سواد خامه او کحل دیده غلمان ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵۸ - و لی فیالمدیحه
... بر رای تو سری نبود در خورکتمان
در چنبره امر تو نه چنبره چرخ
ماننده گویی که فتد در خم چوگان ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵۹ - در ستایش ولیعهد مغفور عباس شاه طابالله ثراه میفرماید
... در پهنه پیکار نهنگست به عمان
ترکی ز کلاه سیهش چرخ مدور
تاری ز لباس حشمش مهر فروزان ...
... از داد تو این دشت ختن گشته ز ریحان
این دشت همان دشت که بر ساحت او چرخ
یک روز نشد رهسپر الا که هراسان ...
... بادی که کم از پشه برش پیل گرانجان
چون پشه من افغان کنم ازکشمکش چرخ
او بادصفت راندم از درگه سلطان ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶۴ - در مدح شاهزادهٔ آزاده هلاکوخانبن شجاع السلطنه میفرماید
... القصه یکی نغز باره بینی
صد بار بر از هفت چرخ گردان
ستوار بروجش چو سد یأجوج ...
... ایوانش فراتر ز کاخ کیوان
تابی ز رخش چرخ چرخ انجم
حرفی ز لبش بحر بحر مرجان ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶۶ - در ستایش شاه مبرور محمدشاه غازی طابالله ثراه گوید
... چو دهر کینه سگال چو بحر گوهربخش
چو مهر عالم گیری چو چرخ ملک ستان
چو مدح تیغ تو گویم گمان بری که مگر ...
... ولی زکید حسودان ز بس ملولستم
بدان رسیده که نفرین کنم به چرخ کیان
وبال جان من آمد کمال و دانش من ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۶۷ - در مدح خاقان خلد آشیان فتحعلی شاه مغفور و شجاع السلطنه فرماید
... چه پدر خاک زمین گشه ز حزمش ساکن
چه پسر چرخ برین گشته ز عزمش گردان
چه پدر منفعل از نفخه لطفش فردوس ...
... چه پدر دهرش ناورده به صد قرن قرین
چه پسر چرخش ناکرده مقارن به قران
چه پدر کرده سپر سفت عدو از کوپال ...
... چه پسر درد درون را ز سخایش درمان
چه پدر بر زبر چرخ چوکوهی درکوه
چه پسر درکره خاک جهانی به جهان ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷۲ - در ستایش دو شاهزاده آزاده حسینعلی میرزای فرمانفرما و حسنعلی میرزا شجاع السلطنه گوید
دو خورشد جهانگیرند از یک آسان نابان
یکی در ملک فرمانده یکی بر چرخ فرمان ران
یکی سلطان حسین آنکو ز قهرش بفسرد دریا ...
... ببندد آن دو دست گیو را چون سنگ در هیجا
در آرد این سر نه چرخ را چون گوی در چوگان
اشارتهای جود آن بشوید فضل را دفتر ...
... بود از ایمن آن سایلان دهر را ایسر
بود از ایسر این ساکنان چرخ را ایمان
ز وقر حزم آن باشد به گیتی خاک را رامش
ز سیر عزم این آمد به دوران چرخ را دوران
بود بر خوان آن از ریزه خواران صد به از حاتم ...
... ببرد آن قبای ایمنی بر قامت گیتی
بدوزد این لباس چرخ را از سوزن امکان
نهد آن از علو پایه پا بر تارک فرقد ...
... هم از پیکان تیر آن تن پرویز پرویزن
هم از چگال قهر این طغان چرخ پرریزان
به خاک آن کرد بنیانی و شد بنیان چرخ از هم
به طوس افکند از فتحی مر این بنیاد را بنیان ...
... که من از فارس گردیدم ز اشفاق مهین داور
کمیت بخت را فارس سمند چرخ را تازان
اگر خودکوکبی بودم ز قربش ماه گردیدم ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۷۷ - و له فی المدیحة
صبح برآمد به کوه مهر درخشان
چرخ تهی گشت از کواکب رخشان
یوسف بیضا برآمد از چه خاور ...
... گشت سحرگه پدید چشمه حیوان
چرخ برآورد زآستین ید بیضا
از در اعجاز همچو موسی عمران
همچو فریدون بکین بیور ظلمت
چرخ ز خور برفراشت اختر کاوان
شب چو شماساس راند رخش عزیمت ...
... چاک زد از تیغ نور غیبه خفتان
ماه به ناوردگاه چرخ ز خورشید
گشت چو رهام ز اشکبوس گریزان ...
... خط به قاقوس داد و دایره عدل
چرخ سخا قطب جود و مرکز احسان
ماحی آثار کفر و حامی ملت ...
... روز و غاکز غبار سم تکاور
چرخ کند تن نهان به جامه قطران
عرصه میدان شود چو عرصه شطرنج ...
... روی ویست آسمان حسن و بر آن رو
خال سیه چون به چرخ هفتم کیوان
بود مونث به صیغه ورنه عفافش ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۸۱ - در مدح پسرهای شجاع السلطنه مغفور طاب الله ثراه فرماید
... سیم ابرست و چارم کان و پنجم بحر بی پایان
نخستین چرخ را آیین دوم زیب و سیم زیور
چهارم حلیه اورنگ و پنجم زینت ایوان ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۸۲ - در مدح شاهزاده آزاده شجاع السلطنه مرحوم حسنعلی میرزا طابالله ثراه فرماید
... از شورها قیامت وز شعلهاست نیران
از نایهاست ترکی وز چرخهاست چاچی
از خنگهاست ختلی وز خطهاست ایران ...
... در بارگاه جاهش زال سپهر خادم
در آستان قدرش هندوی چرخ دربان
دست عطای او را نسبت به ابر ندهم ...
... با رنگ و ریو و ریمن با مکر و زور و دستان
با چرخ خورده سوگند خنگش به گاه پویه
با باد کرده پیوند رخشش به گاه جولان
با عزم او نگرددگردنده چرخ مینا
با رای او نتابد تابنده مهر رخشان ...
قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۸۳ - و له فی المدیحه
... نشان سلطنت از افسر بهادرخان
به پاش دست نهد چرخ از پی سوگند
چه حد آنکه نهد بر سر بهادرخان ...
... ز احتساد مهین گوهر بهادرخان
به خوار مایه سپه گو مناز چرخ بلند
نظاره کن حشم و لشکر بهادرخان ...
... که نگذرد به سرش محضر بهادرخان
سزد که ماه به خورشید چرخ طعنه زند
ز اقتباس رخ انور بهادرخان ...
... به پیش همت پهناور بهادرخان
ز هم بپاشد سنگر ز چرخ و پاید باز
به طوس تا به ابد سنگر بهادرخان ...