گنجور

 
۸۰۱

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۶۱ - حکایت مرغی با جفت خود

 

... باد در باغم فکند از رهگذر

گفت باد از کوچه ات اینجا فکند

کی گزرها را بگو از ریشه کند ...

ملا احمد نراقی
 
۸۰۲

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۶۶ - صیادی که با رفیق خود از پی صید رفتند

 

... بر سر هر ره بود صد راهزن

در سر هر کوچه ای صیادهاست

مسجد و محراب پر شیادهاست ...

... این کشد او را و آن این را به دام

کوچه و بازار و دشت ای ارجمند

دام در دام و کمند اندر کمند ...

ملا احمد نراقی
 
۸۰۳

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۹۱ - تتمه حکایت پسر مهتر تاجر

 

... دید قزوین را شتر اندر شتر

کوچه و بازار و میدان گشت پر

بوق در بوق و نفیر اندر نفیر

کوچه ها پرهای و هوی و داروگیر

ساربانها در سراغ خواجه گرم ...

ملا احمد نراقی
 
۸۰۴

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۱۹۲ - در خواب دیدن شخصی عابدی را که مرده بود و استفسار احوال آن نشأة

 

... یاد باشد هیچ ای آزاده مرد

می شدی در کوچه بغداد فرد

بود هنگام زمستان عنود ...

ملا احمد نراقی
 
۸۰۵

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۲۱ - درخواست پادشاه از آن فقیر که دخترش را بپذیرد

 

... عود و صندل را به هر ره سوختند

کوچه ها از خار و خس پرداختند

پاک از گرد و غبارش ساختند ...

ملا احمد نراقی
 
۸۰۶

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۲۵ - راز و نیاز جوانی در مسجد به درگاه حضرت سبحان

 

... تا مگر آید گشایش از کجا

در میان کوچه لختی ایستاد

دید او را نامد از جایی گشاد ...

ملا احمد نراقی
 
۸۰۷

ملا احمد نراقی » مثنوی طاقدیس » بخش ۲۲۸ - رجوع به حکایت جوان چاره جو در مسجد و به مقصد رسیدن او

 

... تا مگر یکشب که با بانگ خروس

بگذرد از کوچه ی دل این عروس

یافتند روزی به وقت صبحدم ...

ملا احمد نراقی
 
۸۰۸

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - آشنائی با اسرار ملک و ملکوت

 

بعضی از عرفا گفته اند که خداوند عالم به قدرت کامله خود گویا نمود در حق ارباب دلهای آگاه و اصحاب مشاهده هر ذره ای را که در آسمانها و زمینها موجودند تا اینکه تسبیح و تقدیس ایشان را شنیدند و گواهی ایشان را به انکسار و عجز خود استماع نمودند که به آنها گویا بودند به زبان واقع که نه عربی است و نه عجمی نه متضمن بانگ و آواز و نه مشتمل بر حروف و الفاظ است و آن را نمی توان شنید مگر به گوش هوش و سمع ملکوتی و این نوع مکالمه که ذرات وجود را با رب قلوب است مناجات نیز گویند و از برای آن نهایت و انجامی نیست زیرا که منبع آن از دریای محیط کلام حق است که نهایت ندارد قل لو کان البحر مدادا لکلمات ربی لنفد البحر قبل ان تنفد کلمات ربی و لو جینا بمثله مددا و چون که گفتگوی ایشان از اسرار ملک و ملکوت است و هر کسی محرمیت آنها را ندارد بلکه قبور اسرار سینه آزادگان است و بس پس به این جهت با هر کسی به تکلم در نیایند بلکه گفتگوی ایشان با خاصان درگاه و محرمان بارگاه است و ایشان نیز آنچه می شنوند با دیگران حکایت نکنند

آری هرگز دیده ای که محرم اسرار سلطان در مقام افشای اسرار او برآید و در کوچه و بازار به آنچه میان او و سلطان گذشته زبان گشاید و اگر اظهار اسرار روا بودی محرم اسرار حضرت آفریدگار یعنی رسول مختار صلی الله علیه و آله و سلم نهی از افشاء سر و راز نکردی و حیدر کرار علیه السلام را مخصوص به بعضی اسرار نفرمودی و نگفتی لو تعلمون ما اعلم لضحکتم قلیلا و لبکیتم کثیرا یعنی هرگاه بدانید آنچه را من می دانم هر آینه کم خواهید خندید و بسیار گریه خواهید کرد بلکه آنچه را می دانست نمی گفت تا کم بخندند و بسیار بگریند علاوه بر این آنکه این اسرار معانی چند هستند که الفاظ ناسوتیه و حروف صوتیه طاقت تحمل آنها را ندارند و نمی توان به این قالب درآورد پس با کسی می توان گفت که با زبان ملکوتی آشنا باشد و ابو حامد غزالی در این مقام کلامی ذکر کرده و نسبت به بعضی از عرفا داده و خلاصه آن تقویت طریقه اشاعره و استناد جمیع اشیاء و افعال و احوال به مبادی عالیه و اثبات مذهب مجبره است و والد ماجد حقیر قدس سره در جامع السعادات آن را نقل کرده اند و در آخر آن اشاره فرموده اند که این کلام و امثال آن ناقص و قاصر و ثبوت نوع اختیاری از برای انسان در افعال و حرکات خود بدیهی و ظاهر است همچنان که ضروری شریعت مقدسه و نص آیات و اخبار کثیره است و اولی و اولویت اعراض و سکوت از امثال این کلمات و متابعت طریقه شرع مستطاب است و چون چندان فایده ای بر نقل آن مترتب نبود بلکه ذکر آن موجب شبهات فاسده از برای کسانی که در فهم رد آن قاصرند می شد در این کتاب متعرض آن نشدیم

ملا احمد نراقی
 
۸۰۹

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » تفکر در اعمال و رفتار خود

 

... پس اگر چنان فهمید که دل او را از همه اینها خالی است در مقام امتحان خود برآید و ببیند که شیطان و نفس امر را مشتبه نکرده باشند

مثلا اگر چنان گمان کند که ناخوشی تکبر را ندارد امتحان کند خود را به دوش کشیدن خیک آبی از کوچه یا پشته ای هیمه از بازار به خانه

و اگر چنان فهمید که از غضب خالی است خود را در معرض اهانت سفیهی درآورد و همچنین در غیر اینها از صفات به امتحاناتی که گذشتگان از نیکان خود را آزمایش کرده اند آزمایش کند تا مطمین گردد که از ریشه جمیع این صفات و شاخ و برگ آنها در مزرع دلش اثری نیست آری نفس مکار و شیطان حیله گر و غدار است ...

ملا احمد نراقی
 
۸۱۰

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » علل ترس از مرگ

 

... پنجم آنکه خوف ازین داشته باشد که بعد از وفات او اهل و عیال او ذلیل و خار و ضایع و پایمال شوند و دوستان و اعوان و انصار او هلاک گردند و این خیال نیز از وسوسه های شیطانیه و خیالهای فاسده است زیرا که هر که چنین خیالی کند معلوم است که خود را منشأ اثری می داند و از برای وجود خود مدخلیتی در عزت دیگران یا ثروت و قوت ایشان می پندارد زهی جهل و نادانی به خداوند عالم و قضا و قدر او چگونه چنین خوفی را به خود راه می دهد و حال اینکه مقتضای فیض اقدس آن است که هر ذره ای از ذرات عالم را به کمالی که برازنده و سزاوار آن است برساند و هر کسی را به هر چه از برای آن خلق شده واصل نماید و هیچ آفریده ای را حد تغییر و تبدیل آن نیست

به چشم خود دیده ایم که اطفالی که نگاهبان و پرستار متعدد دارند هلاک شده اند و طفلان خودسر و بی پدر و مادر در کوچه و صحرا تنها و بی کس به سلامت مانده اند

نمی بینی که بسیاری از علما و فضلا سعی ها کردند در تربیت اولاد خود ولی سعی ایشان اثری نبخشید و چه قدر از ارباب دولت و اغنیا مالهای بی حد از برای فرزندان خود گذاردند ولی به اندک وقتی از دست ایشان به در رفته ثمری نداد بسی یتیمان سر و پا برهنه که نه مالی از برای ایشان بود و نه تربیتی به واسطه تربیت مربی ازل به اعلی مرتبه کمال رسیدند و اموال بی حد و حصر فراهم آوردند بلکه به مراتب عالیه و مناصب جلیله رسیدند ...

ملا احمد نراقی
 
۸۱۱

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - غیرت در دین و ناموس

 

... و با کسانی که مجاهر به معصیت اند بی ضرورت مداهنه و دوستی نکند و با ضرورت هم در دل بر ایشان غضبناک باشد

و اما غیرت در عرض و حرم آن است که از اهل خود غافل نشود و اهمال در ابتدای امری که عاقبت آن به فساد منجر می شود نکند پس زنان خود را از دیدن مردان نامحرم محافظت کند و ایشان را از رفتن به کوچه و بازار منع نماید

حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم به حضرت فاطمه علیها السلام فرمودند که از برای زنان چه چیزی بهتر است عرض کرد که اینکه هیچ مردی را نبیند و هیچ مردی هم او را نبیند پس فاطمه را به سینه خود چسبانید و اصحاب پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم سوراخهای دیوار خانه خود را مسدود ساخته بودند که زنان ایشان مردان را نبینند روزی حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند که هر که اطاعت زن خود را کند خدای تعالی او را سرنگون به جهنم اندازد عرض کردند که در چه چیز اطاعت کند فرمودند در اینکه از شوهر خود خواهش کند که به حمامها و عروسیها و عیدگاهها و عزاها برود و جامه های نازک بپوشد و شوهر راضی شود و او را اذن دهد و آنچه شنیده ای که در عهد پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم زنان به مسجد حاضر می شدند و حضرت ایشان را اذن می دادند مخصوص زنان آن عصر بود که آن حضرت علم به احوال ایشان داشت و می دانست که فسادی بر آن مترتب نمی گردد

ولی در این زمان منع زنان از حضور در مساجد و رفتن به مشاهده لازم و واجب است چه جای کوچه و بازار و حمامها و مجامع لهو و لعب مگر زنان عجوزه که از حد فساد گذشته اند

و از این جهت بعد از حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم صحابه آن سرور چنین رفتار می نمودند و گفتند که هرگاه پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم بر حال زنان این زمان مطلع بود منع می فرمود که زنان از خانه بیرون روند ...

ملا احمد نراقی
 
۸۱۲

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - نشانه های تکبر و تواضع

 

... واقفند از کار و بار هر کسی

علامت سیم آنکه پیشی گرفتن در سلام کردن بر او گران نباشد پس اگر مضایقه داشته و توقع سلام از دیگران داشته باشد متکبر خواهد بود و عجب آنکه جمعی که خود را از جمله اهل علم می دانند سواره در کوچه و بازار می گذرند و از پیادگان و نشستگان چشم سلام دارند و حال آنکه سزاوار آن است که ایستاده بر نشسته و سواره بر پیاده سلام کند اف بر ایشان که یکی از سنن سنیه پیغمبر آخرالزمان را آلت تکبر خود قرار داده اند

علامت چهارم آنکه چون فقیر بی نوایی او را دعوتی نماید اجابت کند و به مهمانی او یا حاجتی دیگر که از او طلبیده برود و به جهت حاجت رفقا و خویشان به کوچه و بازار آمد و شد نماید اگر این بر آن گران باشد تکبر دارد و همچنین ضروریات خانه خود را از آب و هیمه و گوشت و سبزی و امثال اینها را از بازار خریده خود بردارد و به خانه آورد اگر بر او گران نباشد متواضع است و الا متکبر و اگر در خلوت مضایقه نداشته باشد و در نظر مردم بر او گران باشد مبتلا به مرض ریا خواهد بود

حضرت امیرالمومنین علیه السلام فرمودند که برداشتن چیزی و به خانه آوردن به جهت عیال از کمال مردی چیزی کم نمی کند روزی آن سرور یک درهم گوشت خریدند و بر گوشه ردای مبارک گرفته به خانه می بردند بعضی از اصحاب عرض کردند یا امیرالمومنین به من ده تا بیاورم فرمود صاحب عیال سزاوارتر است که بردارد و مروی است که حضرت امام صادق علیه السلام مردی از اهل مدینه را دید که چیزی را از برای عیال خود خریده بود و می برد چون حضرت را دید شرم کرد حضرت به او فرمود که از برای عیالت خریده ای و برداشته ای به خدا قسم که اگر اهل مدینه نبودند هر آینه دوست داشتم که من نیز از برای عیال خود چیزی بخرم و بردارم و ظاهر آن است که چون در آن وقت از امثال آن بزرگوار این نوع رفتار متعارف نبود و در نظر مردم قبیح می نمود و موجب عیب کردن مردمان و غیبت کردن و مذمت نمودن ایشان می شد به این جهت آن حضرت اجتناب می فرمودند و از آنجا مستفاد می شود که چنانچه امری به حدی رسد که ارتکاب آن در عرف قبیح باشد و باعث این شود که مردم به غیبت کردن صاحب آن مشغول شوند ترک کردن آن بهتر است و این نسبت به اشخاص و ولایات و عصرها مختلف می شود پس باید هر کس ملاحظه آن را بکند و مناط آن است که به حد قباحت و مذمت رسد پس هان تا فریب خود را نخوری و تکبر را به این واسطه مرتکب نشوی ...

... و مخفی نماند که امتحانات و آزمایشهای کبر و تواضع منحصر به اینها نیست بلکه اعمال و آثاری دیگر بسیار هست مانند اینکه بخواهد کسی در پیش او بایستد حضرت امیرالمومنین علیه السلام فرمودند که هر که خواهد مردی از اهل آتش را بیند نگاه کند به مردی که نشسته و در برابر او طایفه ای ایستاده باشند بعضی از صحابه نقل کرده اند که احدی در نزد اصحاب پیغمبر از آن سرور عزیزتر و محترم تر نبود چون نشسته بودند و حضرت وارد می شد به جهت او از جای برنمی خاستند چون می دانستند که آن حضرت از آن کراهت دارد

و از جمله علامات کبر این است که تنها در کوچه و بازار نرود و خواهد که دیگری همراه او باشد و بعضی متکبرین هستند که چون کسی را نیابند سواره راه روند

مروی است که هر که کسی در عقب او راه رود مادامی که چنین است دوری او از خدا زیاد می شود و حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم بعضی اوقات با اصحاب راه می رفتند و اصحاب را پیش می انداختند و خود میان ایشان راه می رفتند ...

ملا احمد نراقی
 
۸۱۳

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » مفاسد پیروی از شهوت

 

... اگر تمام دنیا از آن او بودی لحظه ای دل او را مشغول نساختی و ساعتی به فکر آن نپرداختی چنان آتش شوق و محبت خدا در کانون سینه همایونش افروخته بود که اگر گاه گاهی آبی بر آن نریختی دل او آتش گرفتی و از آنجا سرایت به جسم مبارکش کردی و اجزای وجود مسعودش را از هم پاشیدی و جنبه تجردش چندان غالب بود که اگر گاهی خار و خس مادیات به دامن او نیاویختی یکباره از عالم مادیات گریختی و طایر روحش به اوج عالم قدس پرواز نمودی

به این جهت آن جناب زنان متعدده خواستند و نفس مقدس خود را به ایشان مشغول ساختند که فی الجمله التفاتی به دنیا از برای او همیشه باشد و از کثرت استغراق در لجه بحر شوق الهی منجر به مفارقت روح مقدسش نگردد و به این جهت بود که هرگاه کثرت استغراق او را فرو گرفتی و از باده انس سرشار گشتی دست مبارک بر ران عایشه و می فرمود کلمینی یا حمیرا اشغلینی یا حمیرا یعنی ای عایشه با من سخن گوی و مرا مشغول دنیا کن و به این سبب بود که بعضی از زوجات آن جناب که به تقدیر رب الارباب به تزویج آن حضرت آمده بودند در نهایت شقاوت بودند تا به جهت کثرت شقاوت دنیویه آنها غالب باشد و توانند فی الجمله مقاومت با جنبه قدسیه آن حضرت نمایند و روح پاکش را به جانب دنیا جذب نمایند و چون ایشان آن سید انس و جان را مشغول ساختندی فی الجمله آن حضرت به این عالم التفات می کرد و لیکن چون جبلت آن حضرت انس با پروردگار بود و التفات به خلق عارضی بود که از برای بقای حیات خود را به آن می داشتند هر وقت که مجالست او با اهل دنیا به طول می انجامید دلتنگ می شد و شکیبایی در او نمی ماند و می فرمود ارحنا یا بلال یعنی اذان بگوی و ما را از اشتغال به دنیا راحت انداز و مخفی نماند که معالجه افراط در این شهوت بعد از تذکر مفاسد و یادآوری معایب آن این است که قوه شهویه را به گرسنگی ضعیف کنی و آنچه باعث هیجان شهوت می شود از خیال زنان و تصور ایشان و نگاه کردن و سخن گفتن و خلوت نمودن با آنها احتراز کنی و اقوای اسباب هیجان این شهوت این چهار تا است و از این چهار تا تأثیر نظر کردن و خلوت نمودن بیشتر است و از این جهت خدای تعالی فرمود قل للمومنین یغضوا من ابصارهم یعنی به مومنین امر کن که دیده های خود را بپوشند و حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم فرمود که نظر کردن تیر زهرآلودی است از تیرهای شیطان هر که خود را از آن نگاهدارد به جهت خوف خدا خدا او را عطا فرماید ایمانی که حلاوت آن را در دل خود بیابد و از یحیی بن زکریا علیه السلام پرسیدند که ابتدای زنا و منشأ آن چیست گفت نگاه کردن و آرزو نمودن یعنی خیال و تصور کردن و حضرت داود علیه السلام به پسر خود فرمود که ای فرزند من در عقب شیر راه برو ولی در عقب زن راه مرو و ابلیس لعین گفته است که نگاه کردن کمان قدیم من است و تیری است که هرگز آن را خطا نمی کنم و چون نظر کردن باعث هیجان شهوت می شود شریعت مقدسه حرام کرد نظر کردن هر یک از مرد و زن را به دیگری و حرام نمود شنیدن مردان و زنان سخنان یکدیگر را مگر در حال ضرورت و همچنین حرام شد نظر کردن مردان به پسران امرد اگر از شهوت باشد و از این جهت بزرگان دین و اخیار در اعصار احتراز می نمودند از نظر کردن به روی پسران امرد و به این سبب بود که سلاطین اسلام که پناه مذهب و دین و حصن حصین شرع و آیین اند و حکام دیندار و علمایی که حکم ایشان نافذ بود در اعصار و امصار از تردد زنان در کوچه و بازار بدون حاجت و ضرورت و از اجتماع ایشان در عیدگاهها و مساجدی که موجب نظر کردن به مردان و مظنه فتنه و فساد می بود منع می نمودند

پس کسی که در صدد محافظت دین و دنیای خود باشد باید از نظر کردن به نامحرم و تصور ایشان و تکلم و خلوت با زنان اجتناب تمام نماید

ملا احمد نراقی
 
۸۱۴

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - مذمت دنیا و بی ارزشی و بی اعتباری آن

 

... و اخبار و آثاری که در مذمت دنیا و محبت آن و بی وفایی و کمی منزلت آن و در ذم اهلش و هلاکت ایشان وارد شده بی حد و حصر است و در کلمات ایمه معصومین بخصوص سید و سرور زاهدین امیرالمومنین علیه السلام این قدر رسیده که تأمل در آنها دل را از دنیا سیر و آدمی را از زینت آن دلگیر می کند و هر که ملاحظه فقرات مواعظ و خطبه های آن بزرگوار را که در نهج البلاغه و غیر آن مذکور است بکند پستی مرتبه دنیا و ردایت و ذلت آن را می فهمد و حمق اهل دنیا و سفاهت ایشان را برمی خورد

و یحتمل شنیده باشی که حضرت روح الامین از نوح نبی الله علیه السلام که به روایت صدوق دو هزار و پانصد سال عمر داشت پرسید که ای دراز عمرترین پیغمبران دنیا را چگونه یافتی گفت آن را مانند خانه ای یافتم که دو در داشته باشد از یک درآمدم و از در دیگر بیرون رفتم و گویا به گوشت رسیده باشد که حضرت روح الله علیه السلام به دهی گذشت که همه اهل آن هلاک شده و در کوچه های و راهها افتاده بودند و همه ایشان را محبت دنیای دنیه هلاک کرده بود و از بسیاری آفات دنیا و حقارت آن آن است که خدا آن را برای هیچ یک از دوستانش نپسندید و ایشان را به اجتناب از آن امر فرمود و ایشان هم دل از آن برداشتند و به قدر ضرورت اخذ و باقی را پیش فرستادند و از جامه بجز ساتر عورتی نپوشیدند و از غذا به غیر از سد رمقی نخوردند دنیا را منزل گذرگاه دیدند پس از آن به غیر از توشه نخواستند دنیای خود را خراب و ویران و آخرت را معمور و آبادان ساختند که صبروا قلیلا و نعموا طویلا یعنی زمانی اندک بر زحمت صبر کردند و به جاوید راحت و نعمت رسیدند

پس تو نیز ای جان برادر به ایشان اقتدا کن و دل را از این دنیای فانی بردار و بدان که دنیا را بقایی نمی باشد و این عجوزه خونخواره را وفایی نیست بسی عاشقان خود را کشته و بسی دلهای طالبان خود را به خون آغشته ...

ملا احمد نراقی
 
۸۱۵

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » فصل - مختصری از محرمات شایع در میان مردم

 

... و هر که بر حرام آنها مطلع شد نهی از آن بر او واجب و هر که بر مکروه آنها مطلع گردید نهی از آن بر او مستحب است و از آن جمله اعمال ناشایستی است که بیشتر در بازارها روی دهد چون دروغ گفتن در معاملات و پنهان کردن عیب متاع و قسم دروغ و نزاع کردن و فحش و دشنام و طعن و لعن و کم فروشی و معاملات فاسده و داخل شدن در خرید و فروش برادر مومن خود و ربا خوردن و غیر اینها

و از آن جمله افعال منکره ای است که در کوچه ها و شوارع است چون ستونها در میان راه گذاردن و دکه و تختگاه ساختن که باعث تنگی راه شود یا متصل به ملک غیر کند و راه بر مردم تنگ کردن به گذاردن طبقهای اطعمه یا هیمه و چارپا بستن و بار هیمه و خار و خس و نجاست بردن به نوعی که مردم متأذی شوند مگر اینکه دیگر راهی نباشد و چارپایان را زیاده از قدر طاقت بارکردن و در میان راه ذبح کردن و خون و سرگین در آنجا ریختن و خاکروبه و خاکستر و امثال آن افکندن و آب پاشیدن به نوعی که موجب لغزش پا باشد و ناودان در کوچه های تنگ گذاردن که ضرر آن به ماره رسد و سگ گزنده بر در خانه هایی که بر سر راه باشد بستن و امثال اینها

و همچنین معاصی ای که در حمامها و کاروانسراها و مجلسها و مدرسه ها و رابطها و دفترخانه ها و غیر اینها یافت می شود از کذب و غیبت و ریا و اسراف و خود نمایی و سخن لغو و مثل اینها و همه منکرات را هر که مطلع شد باید در مقام دفع و منع آن برآید و امثال اینها که ذکر شد از معاصی جزییه است ...

ملا احمد نراقی
 
۸۱۶

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » دروغهای حرامی که مردم در آنها سهل انگارند

 

... و از جمله انواع دروغ بلکه شدیدترین و بدترین آنها شهادت دروغ است و حضرت رسول صلی الله علیه و آله و سلم کسی را که شهادت دروغ بدهد با بت پرست مساوی قرار داد و از آن جمله یاد نمودن قسم دروغ است و حضرت رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم فرمودند کسی که متاع خود را به قسم دروغ بفروشد از جمله کسانی است که خدای تعالی در روز قیامت با او سخن نمی گوید و نظر رحمت بر او نمی افکند و عمل او را قبول نمی کند بلکه قسم بسیار خوردن راست مذموم است و نام بزرگ ملک علام الغیوب را به سبب هر چیز جزیی حقیر در میان آوردن سوء ادب است و در حدیثی وارد است که خدای تعالی فروشنده ای را که بسیار قسم خورد دشمن دارد و از احادیث مستفاد می شود که قسم بسیار خوردن باعث تنگی روزی و فقر می گردد

و از جمله دروغها خلف وعده نمودن است و آن نیز حرام است و وفای به شرط و وعده واجب و لازم است حضرت پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم فرمود که هر که ایمان به خدا و روز جزا دارد باید چون وعده نماید به آن وعده وفا کند و آن سرور کسی را که عهد کند و عزم و وفای به آن را نداشته باشد از جمله منافقین شمرده و از جمله دروغهایی که اکثر مردمان به آن مبتلا هستند و بدترین انواع دروغهاست دروغ گفتن با خداست که آدمی مطلبی در نماز به خدا با مناجات به پروردگار عرض کند و از آن در خدمت آن جناب خبر دهد و آن خلاف واقع باشد مثل اینکه چون داخل نماز شود بگوید إنی وجهت وجهی للذی فطر السموات و الأرض یعنی متوجه ساختم روی دل خود را به خداوندی که آسمان ها و زمین را آفرید و در آن وقت دل او از این مطلب بی خبر باشد و در کوچه و بازار و حجره و دکان به صدهزار فکر بیهوده مشغول باشد زیرا در آن وقت آنچه عرض کرده دروغگو است و در خدمت پروردگار و حضور ملایکه کبار به چنین دروغی اقدام نموده و همچنین چون می گوید ایاک نعبد و ایاک نستعین یعنی ترا پرستش می کنم و بس و یاری و استعانت و مددکاری تو می خواهم و بس وقتی راست است که دنیا و آخرت در نظر او بی اعتبار و ذره ای از دین خود را در مقابل همه دنیا ندهد چون اگر چنین باشد دنیاپرست خواهد بود و باید امید یاری و چشم مددکاری از احدی به جز ذات پاک باری نداشته باشد و الا در عرض این مطلب کاذب خواهد بود و چه زشت بنده و قبیح شخصی باشد که در حضور پروردگار خود ایستاده باشد و به دروغگویی مشغول باشد و بداند که او کذب او را می داند زهی بی شرمی و قباحت و بی حیایی و بی آزرمی

ملا احمد نراقی
 
۸۱۷

ملا احمد نراقی » معراج السعادة » باب چهارم » توبه مقبول و شرایط آن

 

... خانه فردای خود آباد کرد

منقول است در بصره زنی بود شعوانه نام که مجلسی از فسق و فجور منعقد نمی شد در بصره که از وی خالی باشد روزی با جمعی از کنیزان خود در کوچه های بصره می گذشت به در خانه ای رسیدند که از آن افغان و خروش بلند بود گفت سبحان الله در این خانه عجب مصیبت و غوغایی است کنیزی را به اندرون فرستاد از برای استعلام از حقیقت حال آن کنیز رفت و معاودت نکرد و کنیزی دیگر را فرستاد آن نیز رفت و نیامد دیگری را فرستاد و به او تأکید نمود که زود معاودت کن کنیز رفت و برگشت و گفت ای خاتون این غوغای مردگان نیست ماتم زندگان است این ماتم بدکاران و عاصیان و نامه سیاهان است شعوانه که این را بشنید گفت آه بروم و ببینم که در این خانه چه خبر است چون به اندرون رفت دید واعظی در آنجا نشسته و جمعی در دور او فراهم آمده ایشان را موعظه می کند و از عذاب خدا می ترساند و ایشان همگی به گریه و زاری مشغولند و در حینی رسید که واعظ تفسیر این آیه می کرد که اذا رأتهم من مکان بعید سمعوا لها تغیظا و زفیرا و اذا منها مکانا ضیقا مقرنین دعوا هنالک ثبورا یعنی در روز قیامت چون دوزخ عاصیان را ببین در غریدن آید و عاصیان در لرزیدن آیند و چون عاصیان را در دوزخ افکنند در مقام تنگ و تاریک و زنجیرهای آتشین به یکدیگر باز بسته فریاد واویلا برآوردند مالک جهنم به ایشان گوید زود به فریاد آمدید بسا فریاد و فغان که بعد از این از شما صادر خواهد شد شعوانه چون این را شنید بسیار در وی اثر کرد و گفت ای شیخ من یکی از روسیاهان درگاهم آیا اگر توبه کنم حق مرا می آمرزد گفت البته اگر توبه کنی خدای تعالی تو را می آمرزد اگر چه گناه تو مثل گناه شعوانه باشد گفت ای شیخ شعوانه منم و توبه کنم که من بعد گناه نکنم آن واعظ گفت خدای تعالی ارحم الراحمین است و البته اگر توبه کنی آمرزیده شوی پس شعوانه توبه کرد و بندگان و کنیزان خود را آزاد کرد و به صومعه رفت و مشغول عبادت پروردگار شد و دایم در ریاضت مشغول بود به نحوی که بدنش گداخته شد و به نهایت ضعف و نقاهت رسید روزی در بدن خود نگریست خود را بسیار ضعیف و نحیف دید گفت آه آه در دنیا به این نحو گداخته شدم و نمی دانم در آخرت حالم چون خواهد بود ندایی به گوش او رسید که دل خوش دار و ملازم درگاه ما باش تا روز قیامت ببینی حال تو چون خواهد بود

نیامد بدین در کسی عذر خواه ...

ملا احمد نراقی
 
۸۱۸

خالد نقشبندی » قطعات » قطعه شماره ۱۱

 

... دست بر دل سر به زانو چشم در ره دل فگار

سینه سوزان دل فروزان کوچه کوچه در به در

کس مبادا همچو من آواره از یار و دیار ...

خالد نقشبندی
 
۸۱۹

قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۱ - قصیده ای است در تبریک ورود ولی عهد از طهران به تبریز

 

... هر جا گذری سروی پیراسته بر پا

گل روید و سرو امروز در کوچه و برزن

مه پوید و مهر امروز بر پشته و صحرا ...

قائم مقام فراهانی
 
۸۲۰

قائم مقام فراهانی » دیوان اشعار » قصاید و قطعات » شمارهٔ ۲ - در مدح و اندرز ولی عهد

 

... بر هر که زجا جست و جفا جست حلال است

ترکی است درین کوچه به همسایگی ما

کز مهر فروزنده فزون تر ز جمال است ...

قائم مقام فراهانی
 
 
۱
۳۹
۴۰
۴۱
۴۲
۴۳
۴۹