حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۴
... خط شکسته حسنش سواد می خواهد
به خودسری نتوان کوچه گرد شد زاهد
رموز عشق و جنون اوستاد می خواهد ...
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۵۱۶
... تا وادی شیبم ز کجا سر به در آرد
طی کرده ام از کوچه تن پیچ و خمی چند
ناموس مسلمانیم ای یأس نگهدار ...
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۴۳
... دم عیساست نوای دم جان بخش حزین
خوش طبیبی ست درین کوچه اگر رنجوری
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۵۰
... مبادا چون جرس دست از دل صد چاک برداری
حزین از گریه ات صد کوچه خالی می کند طوفان
دمی گر آستین از دیده نمناک برداری
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۶۳
... ای جلوه طراز گل و گلزار کجایی
با آنکه بود جلوه گهت کوچه و بازار
ای یار نه در کوچه و بازار کجایی
بر هم زده ام خانه ی دل را به سراغت ...
حزین لاهیجی » غزلیات » شمارهٔ ۸۶۸
... دلم را می برد از جا تماشای تو ای ساقی
بود آیین عشقت می کشی و کوچه گردیها
خرد را سر به صحرا داده سودای تو ای ساقی ...
حزین لاهیجی » قطعات » شمارهٔ ۶ - قطعه دربارهٔ صبر و شکیبایی
شب گذشته فتادم به خاک کوچه غم
هزار مرحله ز آرامگاه راحت دور ...
حزین لاهیجی » رباعیات » شمارهٔ ۱۲۵
... دیگر ز سبکروان چه در دنیا ماند
یک کوچه فزون نکرد تن همراهی
کوتاه قدم بود رفیق از ما ماند
حزین لاهیجی » غزلیات ناتمام » شمارهٔ ۱۲۱
... داند که چاک سینه ما شاهراه کیست
هر کوچه ز انتظار تو تار نظاره ای ست
هر جاده در ره تو گریبان پاره ای ست ...
حزین لاهیجی » مثنویات » چمن و انجمن » بخش ۹ - نخل بندی چمن بیان به تعریف بهار جان که فصل کامرانی ست و بهار جان که موسم گل افشانی
... به تاب افکنده سنبل زلف پرچین
صبا در کوچه های نکهت گل
سراسر گرد چون آشفته بلبل ...
حزین لاهیجی » مثنویات » خرابات » بخش ۹ - حکایت در توسّلی کلّی به حریم جلال قادر بی همتا و تجافی از ماسوا
... اگر سگ نداند چه تاوان بروست
نمودم به هر کوچه لختی شتاب
نگردید از هیچ سو فتح باب ...
حزین لاهیجی » مثنویات » مطمح الانظار » بخش ۶ - دمیدن صبح تجلّی از افق هویّت ذات بر تنویر ظلمتکدهٔ انیّت جهان
... زاغ نیارد روش کبک تفت
کوچه بسی باشد و صحرا یکی
قطره فزون از حد و دریا یکی ...
سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۱
... نی حرف زدی با کس و نی حرف شنیدی
ای از تو به هر کوچه و بازار خبرها
تا آب رخی گوهر مقصود نریزد ...
سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۲۲
... به یاد تیغ آن ابرو بلندآوازه شد شعرم
چو حرف ماه نو در کوچه و بازار می گردد
وجودی را که باشد ذره ای از مهر او در بر ...
سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۲۶۶
فیض از کوچه معشوقه هوا می گیرد
نکهت از طره او باد صبا می گیرد ...
سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۸۸
... می شوم منصور و بر دار ملامت می کشم
نیست جز مفلس سلامت رو در این یک کوچه راه
تا بود در جیب دینار ملامت می کشم ...
سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۴۹۰
... در هر ظهور عشق ظهوری دگر کند
در شهر و کوچه ها سگ و در باغ بلبلم
تا مرغ دل ز دانه خالش طمع برید ...
سعیدا » دیوان اشعار » غزلیات » شمارهٔ ۵۰۹
... در آرزوی خانه آن خانمان خراب
هر کوچه ای که بود به عالم دویده ایم
بد می رسد به گوش صدای گرفت و گیر ...
سعیدا » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷
... هرگز طلبیده است کس از خانه ویران
در کوچه آن زلف منادی است ز هر سو
گویید به اسلام که یک کفر و صد ایمان ...