ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۸ - دختر ناکام
چه شد که نرگس مستش ز آب دیده تر است
چه شد که لاله رویش به رنگ معصفر است
چرا سعادت از ین تازه دختر ناکام ...
ملکالشعرا بهار » قطعات » شمارهٔ ۱۴۹ - مونس پدر
... هستی تو بهار دلنشین من
دیدار تو هست لاله زار من
رخسار تو هست فرودین من ...
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۱۰ - هدیهٔ تاگور
... زانش گرفتیم چو جان در میان
جان به گل و لاله درآمیختیم
لاله و گل در قدمش ریختیم
بلبل ماگشت غزلخوان او ...
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۱۹ - به یاد آذربایجان
... به جز خون جوانان رشیدش
نروید لاله از خاک امیدش
به جز خونابه قلب حزینش ...
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۰ - جُعَل
... وه چه باغی رشک گلزار فرنگ
لاله و سنبل درآن هفتاد رنگ
یکطرف در عطرپاشی یاسمن ...
... شسته گل ها دست و روز از جزء و کل
لاله بر صورت زده صابون گل
از لطایف روح در رقص آمده ...
... جرعه آبی که آن را تف کنی
این بود معنای باغ و لاله زار
این بود ماهیت فصل بهار ...
... توکجا و دیدن باغ ازکجا
لاله های سینه پر داغ از کجا
توکجا وگریه ابر بهار ...
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۴ - ساقینامه
... خوش آن جویباران به فصل بهار
خوش آن لاله ها رسته از جویبار
خوش آن شهر اصطخر مینونشان ...
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۴۷ - کلبه بینوا!
... ز دو نرگسش ژاله بارد همی
دو دستش به رخ لاله کارد همی
نخستین شکم تو أمان زاده است ...
ملکالشعرا بهار » مثنویات » شمارهٔ ۵۹ - جوانی، پیری، مرگ
... زمانه پرآشوب و غوغا شود
به تک لاله خونین علامت به چنگ
شقایق به بر صدره سرخ رنگ ...
ملکالشعرا بهار » مسمطات » خمریه
... برگیرد از آن باده نغز خوش نیکو
کز لاله ستدگونه و از مشگ ستد بو
پاکیزه و گلگون چو رخ یار نکو رو ...
ملکالشعرا بهار » مسمطات » تهنیت فتح آذربایجان
... آنکه بهک دار وگیر آنکه ز یک گیر ودار
کرد ز خون عدو دشت و دمن لاله گون
عین الدوله که بود دیده شه سوی او ...
ملکالشعرا بهار » مسمطات » کهنه شش هزار ساله
... ای بلبل داغ دل شمرده
وی لاله زار داغ دیده
ای سبزه چهره زرد کرده ...
ملکالشعرا بهار » مسمطات » سعدی
... راستی دفتر سعدی به گلستان ماند
طیباتش به گل و لاله و ریحان ماند
اوست پیغمبر و آن نامه به فرقان ماند ...
ملکالشعرا بهار » ترکیبات » انتقاد از انجمن همت
... وای از فتنه زمستان وای
بی تو دیهیم لاله گشت نگون
بی تو سلطان باغ گشت گدای
بی تو شد روی سبزه خاک آلود
بی تو شد چشم لاله خون پالای
تو برفتی ز بوستان و خزان ...
... سنبل و یاسمین بریخت ز باد
لاله و نسترن نماند به جای
بلبلان با فغان زارا زار ...
... راغ گردد نگارخانه چین
جای گیرد به جای لاله و گل
بر سر شاخ زهره و پروین
گردد آراسته به در و عقیق
گردن و دست لاله و نسرین
درگلستان به گاه گل چیدن ...
ملکالشعرا بهار » ترکیبات » در رثاء جمیل صدقیالذهاوی
... برگ امیدش ز دل ها چون شقایق زود ریخت
لیک داغش لاله سان کی خواهد از دل ها گذشت
عالمی فضل و ادب را برد با خود زیر خاک ...
ملکالشعرا بهار » مستزادها » شام ایران روز باد
... وان ز خون نوجوانان برکران باغ و راغ
لاله های رنگ رنگ
وان ز قد راد مردان درکنار جوببار ...
... وان نسیم مهرگان کامد و از بیخ کند
لاله و سرو سمن
آن یکی بر هرزه کرد انباز رنج سخت بند ...
ملکالشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۵
از دامن کوه لاله ناگه برجست
گلگون رخی و تیشه سبزی در دست ...
ملکالشعرا بهار » رباعیات » شمارهٔ ۴۱
... در دیده مه ز دود سیگار تو اشک
گفتم که چو لاله داغدار است دلم
گفتی که دهم کام دلت یعنی کشک
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۴ - در صفت محبس تأمینات
... نیست چیزی انیس غیرکتاب
مه اردی بهشت و لاله به باغ
من در اینجا چو لاله دل پر داغ
دستم آزاد و بسته است دلم ...
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۱۵ - داستان شبی از شب های جوانی
... کلماتش ز قند شیرین تر
دو لب از برگ لاله رنگین تر
هم نمک بود و هم طبرزد بود ...
ملکالشعرا بهار » منظومهها » کارنامهٔ زندان » بخش ۵۰ - داستان مسافرت به یزد
... لیک گاهی به خنده گاه به خشم
به یکی دست لاله رنگین
به دگر دست دهره سنگین ...