چه شد که نرگس مستش ز آبِ دیده تر است
چه شد که لالهٔ رویش به رنگ معصفر است
چرا سعادت ازین تازهدختر ناکام
بریده مهر و از او سال و ماه بیخبر است
نه روی خانه، نه یارای دیدن یاران
اسیر کنج خرابات و خوار و دربدر است
ز بیوفایی صیاد بلهوس این مرغ
از آشیانه جدا، خستهبال و کندهپر است
چه شد که این چمن نوشکفته گشته خراب
«بهار» این همه تقصیر مادر و پدر است
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شاعر در این شعر به بیان احساسات و ناامیدی عمیق دختر جوانی میپردازد که با مشکلات و ناکامیهای زندگی روبرو شده است. او از تغییرات ناگهانی وضعیت نرگس و لاله صحبت میکند که به مظلومیت و غم او اشاره دارد. همچنین به فقدان سعادت و خوشبختی اشاره میکند و از بیوفاییها و سختیهایی که دختر را از دوستان و زندگی شاد دور کرده، شکایت میکند. نهایتاً، شاعر به این نتیجه میرسد که این وضعیت نابسامان ناشی از اقدامات نامناسب والدین و محیط اطراف آنهاست.
هوش مصنوعی: چرا نرگس زیبایش از اشک چشمانم تر شده است؟ چرا رنگ گل لالهٔ صورتش به سرخی گل معصفر درآمده است؟
هوش مصنوعی: چرا خوشبختی از این دختر جوان که هنوز نتوانسته است به آرزوهایش برسد دور شده و او هیچ اطلاعی از گذر زمان ندارد؟
هوش مصنوعی: نه در خانه آرامش هست و نه نیرویی برای دیدن دوستانی که در گوشه خرابات گرفتار و آشفتهاند.
هوش مصنوعی: این پرنده به خاطر بیوفایی شکارچی بیپروا از آشیانهاش دور شده و اکنون خسته و بیپر است.
هوش مصنوعی: چرا این چمن تازه و سرسبز خراب شده است؟ بهار، تقصیر والدین این چمن است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
در این قصیده که گفتم من اقتفا کردم
باوستاد لبیبی که سیدالشعراست
بر آن طریق بنا کردم این قصیده که گفت:
«سخن که نظم کنند آن درست باید و راست »
اگرچه ناموران را تفاخر از هنرست
تفاخر هنر از شهریار نامورست
جلال دولت عالی جمال ملت حق
که پادشاه جهان است و خسرو بشرست
اگر زمانه بنازد ز عدل او نه شگفت
[...]
قوی دلی که به خلق و به خلق گل شکر است
ز خلق و خلقش چون گل شکر در آب تر است
ثبات دولت او جان صورت امل است
شعاع خنجر او نور دیده ظفر است
همای همت او ظل مردمی گسترد
[...]
به راه راست توانی رسید در مقصود
تو راست باش که هر دولتی که هست تو راست
تو چوب راست بر آتش دریغ میداری
کجا به آتش دوزخ برند مردم راست
شب فراق سیاه و مرا سیاه تر است
که شام تا سحرم زلف یار در نظر است
چگونه تیره نباشد رخم که شمع مراد
نمی فروزد ازین آتشی که در جگر است
مگو که چند شوی بی خبر ز مستی عشق
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.