عیدنوروزاست هر روزی به ما نوروز باد
شام ایران روز باد
پنجمین سال حیات ما به ما فیروز باد
روز ما بهروز باد
برقتیغ ماجهان پرداز و دشمنسوز باد
جیش ما کین توز باد
سال استقلال ما را باد آغاز بهار
با نسیم افتخار
یاد باد آن نوبهار رفته وان پژمرده باغ
وآن خزانتیز چنگ
وان همه محنت که بر بلبل رسید از جور زاغ
در ره ناموس و ننگ
وان ز خون نوجوانان برکران باغ و راغ
لاله هایرنگ رنگ
وان ز قد راد مردان درکنار جوببار
سروهای خاکسار
یاد باد آن باغبان کزکینه آتش درفکند
در فضای این چمن
وان نسیم مهرگان کامد و از بیخ کند
لاله و سرو سمن
آن یکی بر هرزه کرد انباز رنج سخت، بند
گلبنان ممتحن
واندگر بر خیره کرد آوبز چوب خشک دار
میوههای خوشگوار
بر کران گلشن تبریز آتش درگرفت
از نسیم جور شاه
کشت از آن آتش که ناگه اندران کشور گرفت
خون مسکینان تباه
چون ز مردی و دلیری ره برآن لشکر گرفت
لشگر مشروطهخواه
لشکر همسایه ناگه سر برآورد ازکنار
با هزاران گیر و دار
کاین منم افشرده پا اندر ره صلح و وداد
نیستازمن خوف و بیم
آمدستم تا ببندم ره بر آشوب و فساد
بر طریق مستقیم
اله اله ز آن تطاول، اله اله زان عناد
ای خداوند کریم
اینچه جوراست و عداوت اینچه بغضاست ونقار
زبن کروه بار بار
اندک اندک زین بهانه سوی قزوین کرد روی
وحشیانهجیشروس
در شمال ملک ما افتاد ز ایشان های و هوی
ایدرپغوایفسوس
درخراسان هم در آن هنگامه روس خیرهپوی
ازستمبنواخت کوس
حامی اشرار شد و افکند در مشهد شرار
نی نهان، بل آشکار
یاد بادا آن مه خرداد و آن جان باختن
در ره ناموس و دین
وان به سوی قبهٔ الاسلام توپ انداختن
بر عناد مسلمین
قومی از بیدانشی کار وطن را ساختن
نیز قومی در کمین
تا که میدانی به دست آرند در آن گیر و دار
غافلازانجام کار
غافل از این کاسمان هر روز بازیها کند
برخلاف رای مرد
ملت بیدار دل، گردن فرازیها کند
روز پیکار و نبرد
کردگار دادگستر, کارسازیها کند
بر مرام اهل درد
تاکه اهل درد راگردد زمانه سازگار
چرخ، رام و بخت، یار
یاد باد و شاد باد آن سرو آزاد وطن
حضرت ستارخان
آن که داد از رادی و مردانگی داد وطن
اندر آذربایجان
راد باقرخان کزو شد سخت بنیاد وطن
شاد بادا جاودان
یاد بادا ملت تبریز و آن مردان کار
مایههای افتخار
یاد باد آن جیش گیلان وآن همه غرنده شیر
وان یورش های بزرگ
وان مهین سردار اسعد وان سپهدار دلیر
وان جوانان سترگ
یادباد آن در سفارتخانه از جان گشته سیر
چون ز شیر آشفته گرگ
وان حمایت پیشگان همسایگان دوستار
بوده او را در جوار
یاد بادا آن طبیب روسی عیسی نفس
وان رحیم دردمند
وان دوای روحپرورکش نباشد دسترس
جزکهبیماری نژند
وان شفای عاجل و جنگآوریهای سپس
وآنهمه رنج وگزند
وان بهانه جستن و آوردن اندر آن دیار
لشکروحشیشعار
اینک اینک سال نوشد آفرین بر سال نو
هم بر این اقبال نو
سال نو هردم زند بر ملک ایران فال نو
دل کند آمال نو
ماضی ماکهنه شد بنگر به استقبال نو
فر و استقلال نو
فر و استقلال نو باشد در استقبال کار
منت از پروردگار
همجواران را بهما انصاف کاری هست نیست
رو بکن کار دگر
قوم مغرب را بر اهل شرق یاری هست نیست
رو بجو یار دگر
خود خریداری برین افغان و زاری هست نیست
رو به بازار دگر
زان که کس را دل به حال کس نمیسوزد، بهار
کار باید کرد کار
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.