گنجور

 
۶۹۰۱

اقبال لاهوری » پس چه باید کرد؟ » بخش ۲۴ - خطاب به پادشاه اسلام اعلیحضرت ظاهر شاه «ایده‘ الله بنصره»

 

... کهنه دزدی غارت او برملا ست

لاله می نالد که داغ من کجاست

حق نصیب تو کند ذوق حضور ...

اقبال لاهوری
 
۶۹۰۲

اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۲۴ - متاع من، دل دردآشنای است

 

... نصیب من فغان نارسای است

به خاک مرقد من لاله خوش تر

که هم خاموش و هم خونین نوای است

اقبال لاهوری
 
۶۹۰۳

اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۵۷ - به راغان لاله رست از نو بهاران

 

به راغان لاله رست از نو بهاران

به صحرا خیمه گستردند یاران ...

اقبال لاهوری
 
۶۹۰۴

اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۷۰ - نماند آن تاب و تب در خون نابش

 

نماند آن تاب و تب در خون نابش

نروید لاله از کشت خرابش

نیام او تهی چون کیسیه او ...

اقبال لاهوری
 
۶۹۰۵

اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۲۶ - نگیرد لاله و گل رنگ و بویم

 

نگیرد لاله و گل رنگ و بویم

درون سینه ام مرد آرزویم ...

اقبال لاهوری
 
۶۹۰۶

اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۳۷ - دمید آن لاله از مشت غبارم

 

دمید آن لاله از مشت غبارم

که خونش می تراود از کنارم ...

اقبال لاهوری
 
۶۹۰۷

اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۴۲ - گلستانی ز خاک من بر انگیز

 

گلستانی ز خاک من بر انگیز

نم چشمم بخون لاله آمیز

اگر شایان نیم تیغ علی را ...

اقبال لاهوری
 
۶۹۰۸

اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۴۸ - شریک درد و سوز لاله بودم

 

شریک درد و سوز لاله بودم

ضمیر زندگی را وا نمودم ...

اقبال لاهوری
 
۶۹۰۹

اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۶۱ - مجو از من کلام عارفانه

 

... که من دارم سرشتی عاشقانه

سرشک لاله گون را اندرین باغ

بیفشانم چو شبنم دانه دانه

اقبال لاهوری
 
۶۹۱۰

اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۷۱ - هر آن قومی که می ریزد بهارش

 

... نسازد جز به بوهای رمیده

ز خاکش لاله می روید ولیکن

قبایی دارد از رنگ پریده

اقبال لاهوری
 
۶۹۱۱

اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۱۹۳ - بگیر از ساغرشن لاله رنگی

 

بگیر از ساغرشن لاله رنگی

که تاثیرش دهد لعلی به سنگی ...

اقبال لاهوری
 
۶۹۱۲

اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۲۲۵ - نخستین لاله صبح بهارم

 

نخستین لاله صبح بهارم

پیا پی سوزم از داغی که دارم ...

اقبال لاهوری
 
۶۹۱۳

اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۲۹۹ - به ما ای لاله خود را وانمودی

 

به ما ای لاله خود را وانمودی

نقاب از چهره زیبا گشودی

ترا چون بر دمیدی لاله گفتند

به شاخ اندر چسان بودی چه بودی

اقبال لاهوری
 
۶۹۱۴

اقبال لاهوری » ارمغان حجاز » بخش ۳۵۰ - بیا از من بگیر آن دیر ساله

 

... اگر آبش دهی از شیشه من

قد آدم بروید شاخ لاله

اقبال لاهوری
 
۶۹۱۵

ایرج میرزا » قصیده‌ها » شمارهٔ ۸ - در مدح نصرة الدوله عم زاده ناصرالدین شاه در تبریز گفته

 

... وقتست نگارا که تو هم چهره فروزی

اکنون که گل و لاله همی چهره فروزند

فضلیست مساعد چه خوش آید که درین فصل ...

ایرج میرزا
 
۶۹۱۶

ایرج میرزا » قصیده‌ها » شمارهٔ ۲۲ - شکوه از مرگ پدر و مدح قائم مقام

 

... چون گذرم اوفتد به باغ تو ایدون

گیرم چون لاله داغ هجر تو بر دل

نوحه سرایم بر او چنانچه بر اطلال ...

ایرج میرزا
 
۶۹۱۷

ایرج میرزا » قصیده‌ها » شمارهٔ ۳۵ - تسلیت به دوستِ پدر مرده

 

... بر هر که بنگری به همین درد مبتلاست

بی داغ نیست لاله باغ بشر همی

سختی چو بالسویه بود سهل می شود ...

ایرج میرزا
 
۶۹۱۸

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » عارف نامه » بخش ۲

 

... به من یک ذره مخفی نیست حالت

تو از کون های گرد لاله زاری

یکی را این سفر همراه داری ...

ایرج میرزا
 
۶۹۱۹

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » عارف نامه » بخش ۱۰

 

... پس از مرگم سرشک غم بباری

به قبرم لاله و سنبل بکاری

ایرج میرزا
 
۶۹۲۰

ایرج میرزا » مثنوی‌ها » زهره و منوچهر » بخش ۳

 

... دست مزن تا نشود زینهار

عارض من لاله صفت داغدار

گر اثری ماند از انگشت تو ...

... سوی من آیند همه همچو سیل

عصر گذر کن طرف لاله زار

سرو قدان بین همه لاله عذار

هر زن و مردی که به من بنگرد ...

ایرج میرزا
 
 
۱
۳۴۴
۳۴۵
۳۴۶
۳۴۷
۳۴۸
۳۶۲