گنجور

 
۴۱

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۱۴ - سخن دقیقی

 

... به خاک افگنم تنش ای شهریار

مگر بر دهد گردش روزگار

ازو شاد شد شاه و کرد آفرین ...

فردوسی
 
۴۲

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۲۷

 

... به یزدان چنین گفت کای کردگار

توی برتر از گردش روزگار

توانا و دانا و پاینده ای ...

فردوسی
 
۴۳

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی گشتاسپ صد و بیست سال بود » بخش ۲۹

 

... نهاند دلها به بیچارگی

چو لشکر چنان گردشان برگرفت

کی خوش منش دست بر سر گرفت ...

... ز اختر فراوان سخنها براند

بدو گفت کز گردش آسمان

بگوی آنچ دانی و پنهان ممان ...

... اگر شاه گفتار من بشنود

بدین گردش اختران بگرود

بگویم بدو هرچ دانم درست ...

فردوسی
 
۴۴

فردوسی » شاهنامه » داستان هفتخوان اسفندیار » بخش ۵

 

... سراپرده زد بر لب آب شاه

همه خیمه ها گردش اندر سپاه

می و رود بر خوان و میخواره خواست ...

فردوسی
 
۴۵

فردوسی » شاهنامه » داستان هفتخوان اسفندیار » بخش ۶

 

... سراپرده زد شهریار جوان

به گردش دلیران روشن روان

زمین را به دیبا بیاراستند ...

فردوسی
 
۴۶

فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۲

 

... نداند کس او را به کاولستان

شود ایمن از گردش روزگار

بود اختر نیکش آموزگار ...

... سرش را غم و درد هم پیشه شد

بد اندیشه و گردش روزگار

همی بر بدی بودش آموزگار

فردوسی
 
۴۷

فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۹

 

... همی بود تا سنگ نزدیک شد

ز گردش بر کوه تاریک شد

بزد پاشنه سنگ بنداخت دور ...

فردوسی
 
۴۸

فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۱۸

 

... ببینی تو ای فرخ اسفندیار

گراییدن و گردش کارزار

چو فردا بیایی به دشت نبرد ...

فردوسی
 
۴۹

فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۲۰

 

... به پیش اندرون فرخ اسفندیار

کزو شاد شد گردش روزگار

دل نیک مردان بدو زنده شد ...

فردوسی
 
۵۰

فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۲۴

 

... نبد باره و مرد جنگی درست

همی تاخت بر گردش اسفندیار

نیامد برو تیر رستم به کار ...

فردوسی
 
۵۱

فردوسی » شاهنامه » داستان رستم و اسفندیار » بخش ۳۱

 

... مرا دل پر از درد و سر پر ز مهر

بدین گونه بد گردش آسمان

بسنده نباشد کسی با زمان ...

فردوسی
 
۵۲

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهمن اسفندیار صد و دوازده سال بود » بخش ۱

 

... چنین گفت کز کار اسفندیار

ز نیک و بد گردش روزگار

همه یاد دارید پیر و جوان ...

فردوسی
 
۵۳

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی بهمن اسفندیار صد و دوازده سال بود » بخش ۴

 

... ز یزدان بترس و ز ما شرم دار

نگه کن بدین گردش روزگار

یکی را برآرد به ابر بلند ...

فردوسی
 
۵۴

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی همای چهرزاد سی و دو سال بود » بخش ۶

 

... ز رنج و ز پروردن شیرخوار

ز تیمار وز گردش روزگار

چنین گفت با شوی و زن رشنواد ...

فردوسی
 
۵۵

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی دارای داراب چهارده سال بود » بخش ۲

 

... گذشته سخن پیش ایشان براند

چنین گفت کز گردش آسمان

نیابد گذر مرد نیکی گمان ...

فردوسی
 
۵۶

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی دارای داراب چهارده سال بود » بخش ۶

 

... ببینیم فرجام تا چون بود

که گردش ز اندیشه بیرون بود

یکی نامه بنویس نزدیک او ...

فردوسی
 
۵۷

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی دارای داراب چهارده سال بود » بخش ۷

 

... که زو دید نیک و بد روزگار

دگر گفت کز گردش آسمان

خردمند برنگذرد بی گمان ...

... نه مردی بد این رزم ما با سپاه

مگر بخشش و گردش هور و ماه

کنون بودنی بود و ما دل به درد ...

فردوسی
 
۵۸

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۲۱

 

... وگر هیچ تاب اندر آری به کار

نبینی جز از گردش روزگار

چو اندازه گیری ز دارا و فور ...

فردوسی
 
۵۹

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۲۳

 

... ز زربفت پوشیده چینی قبای

فراوان پرستنده گردش به پای

رخ شاه تابان به کردار هور ...

فردوسی
 
۶۰

فردوسی » شاهنامه » پادشاهی اسکندر » بخش ۲۶

 

... ز گنجور می خواهد و تاج و تخت

تو جنگی سپاهی به گردش درآر

برآساید از گردش روزگار

مکافات من باشد و کام تو ...

فردوسی
 
 
۱
۲
۳
۴
۵
۱۳۰
sunny dark_mode