گنجور

 
۵۴۱

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۰ - جنگ کردن رستم با فرامرز و بانو گشسب (و) آزمودن رستم، ایشان را پنهان داشتن خود را در جنگ

 

... سپر خورد گشت و بشد دست خم

ولیکن فرو شد به دریای غم

دل رخش را خون درآمد به جوش ...

... از آن به که گردم ز دشمن زبون

که گر آب دریا بپوشد تنم

همان به که شادان شود دشنم ...

سرایندهٔ فرامرزنامه
 
۵۴۲

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۶ - عاشق شدن شیده پسر افراسیاب بر بانو گشسب در میدان شکار

 

... هژبر ژیان دل به دو نیم بود

به خشکی پلنگ و به دریا نهنگ

نبد مرد میدان او روز جنگ ...

سرایندهٔ فرامرزنامه
 
۵۴۳

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۷ - لاف زدن تمرتاش پیش افراسیاب برای گرفتن بانو گشسب و دلخوش نمودن گرسیوز افراسیاب او را

 

... به هم پشت تیغ من از آفتاب

کند روی کشور چو دریای آب

ستاره نشان سنان من است ...

... مرا گنج آباد و شهر آن تست

ز دریا و خشکی دو بهر آن تست

تمرتاش گفتا که فردا پگاه ...

سرایندهٔ فرامرزنامه
 
۵۴۴

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۲۱ - جواب نوشتن زال و رستم به هرسه پادشاهان هندوستان

 

... برفتند گردان نام آوران

زدریا و خشکی برآمد سپاه

جهان گشته از گرد لشکر سیاه

سر سرفرازان روز نبرد

زدریا و خشکی برآرنده گرد

ز هر مرز چندان بیامد سپاه

که پوینده را گشت دشوار راه

زخشکی پلنگ و ز دریا نهنگ

سوار اندر آمد به میدان جنگ ...

... همی پیلشان جایگاه نشست

دمنده سپاهی چو دریای زنگ

به بالا درخت و به بازو چو سنگ ...

سرایندهٔ فرامرزنامه
 
۵۴۵

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۳۴ - رسیدن نامه نوشاد هندی به نزدیک شاه کیکاوس

 

... بفرمود تا شاهی مرز هند

همیدون چنان تا به دریای سند

نوشتند منشور بر نام اوی ...

... به پیروزی رفتند در گلستان

به هند و به دریا و هر گرم و سرد

پس ایدر بگو ما چه خواهیم کرد ...

سرایندهٔ فرامرزنامه
 
۵۴۶

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۴۷ - گفتار اندر نامه نوشتن فرامرز برکید هندی(و) رفتن گستهم در هند

 

... به میدان چهل گز جهد دیورگ

به دریا چو باد است و غران به راغ

به هامون چو شاهین و طاوس باغ ...

... چو شد زعفرانی در و دشت هند

چو الماس شد خاک دریای سند

همان گشت سیماب سر زان زکوه ...

... ندارد کسی با شه هند تاو

زدریا نیابد همی باژ و ساو

کنون گر تو ساز نو آیین کنی ...

... زشیپور و آوای رویینه خم

زمین شد یکایک چو دریای موج

به هر سو دلیران همه فوج فوج ...

... وز آن سو صف آرای شد کید هند

جهان نیلگون شد چو دریای سند

سوی راست طهمور اروند شاه

زمین شد چو دریای جوشان سیاه

چو فیروز و بهروز در رزمگاه ...

... بپیچید هر یک به جایی نوان

گلنگوی جنگی چو دریای قیر

دوان شد ز لشکر به صد دارو گیر

سرایندهٔ فرامرزنامه
 
۵۴۷

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۵۰ - نبرد فرامرز با طهمور(و) گرفتار شدن طهمور به دست فرامرز در صف جنگ

 

... به مادر بزادی چه نامت نهاد

نبینی که دریا به موج اندر است

به هر موج کآید نهنگش سر است ...

سرایندهٔ فرامرزنامه
 
۵۴۸

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۵۱ - جنگ گردن کید و همه هندیان با فرامرز و ایرانیان و گریختن کید و لشکراو

 

چو دریا به موج اندر آمد سپاه

شد از میمنه بیژن نیک خواه ...

... همه از میان تیغ هندی کشید

چو دریا به قلب اندر آمد سپاه

زچپ گستهم شد گو رزمخواه ...

... نهان شد به گرد اندرون ماه و مهر

بشورید گیتی چو دریای قیر

فلک مه سپر کرد زآشوب تیر

ز نیزه شد نیستان دشت هند

زمین شور بد او چو دریای سند

روان شد درآن دشت کین جوی خون ...

... بیامد به کردار شیب دژم

در آن موج دریای بی دین رسید

بسا سر کزان شیر شد ناپدید ...

... به شمشیر تیز اندر آورد چنگ

بدان سان که خیزد ز دریا نهنگ

رسید اندر آن نامداران دلیر ...

... برآمد ز ایران سپه دارو گیر

زمین و هوا شد چو دریای قیر

ندانم چه باشد سرانجام کار ...

سرایندهٔ فرامرزنامه
 
۵۴۹

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۸۴ - پاسخ دادن برهمن و پذیرفتن برهمن کید هندی با جمله هندوستانیان،دین یزدان را از گفته فرامرز پور رستم

 

... صلیب و چلیپا به گیتی نماند

چو بشکسته شد هم به دریا فشاند

هزاران درود و هزاران ثنا ...

... سپهر و ستاره سنان را ندید

زدریا تو گویی که برخاست موج

سپاه اندر آمد همی فوج فوج ...

سرایندهٔ فرامرزنامه
 
۵۵۰

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۸۵ - نامه نوشتن فرامرز به طورگ

 

... و یا همچو تیری که رست از کمان

بیامد چو نزدیک دریا رسید

سوی مرز خرگه یکی کوه دید ...

... گه کینه صدبار از او برتر است

دژ و لشکر و مرز و دریای آب

به گیتی کس این را نباید به خواب ...

سرایندهٔ فرامرزنامه
 
۵۵۱

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۸۷ - شبیخون زدن طورگ بر فرامرز و شکست خوردن طورگ

 

... چو تندر بغرید و بر زد خروش

از او کوه و دریا برآمد به جوش

ز تیغش زمین سر به سر نم گرفت ...

... به یکبار از جا برانگیختند

بدان ژرف دریا فرو ریختند

چنین است آیین جنگ و نبرد ...

... طورگ و گروهی ز گردنکشان

به دریا رسیدند چون بیهشان

به کشتی فکندند جان از نهیب ...

سرایندهٔ فرامرزنامه
 
۵۵۲

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۸۸ - نامه نوشتن طورگ به افراسیاب

 

... مرا در دل اندیشه ای بد درست

که من دشت از ایشان چو دریا کنم

ز بالا چو آهنگ بالا کنم ...

... برفتند در اندرون حصار

ز دریا به کشتی گذر یافته است

چو از رزم ما روی بر تافته است ...

... چو بشنید پاسخ ز کندآوران

بیامد دمان تا به دریا کنار

به کشتی گذر کرد و برساخت کار ...

سرایندهٔ فرامرزنامه
 
۵۵۳

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۹۰ - گرفتن فرامرز،حصار را و کشتن طورگ ونامه نوشتن به شاه کیخسرو و پاسخ یافتن

 

... برآورد از اسب و مردش دمار

ز دریای تیغش چو بر خاک موج

مه خون رسانید مه را به اوج ...

... ببارید بر روی کاغذ روان

ز دریای فکرت به سر شد روان

زبانش چو از روز بنمود شب ...

... چو از کار ما آگهی شد بر او

ز دریا گذشت و به ما کرد رو

سپاهش همه جنگ را ساخته ...

... بدان گونه از جای برداشتم

که دریا از ایشان به انباشتم

بدان گونه از جای برکندمش

که بی هش به دریا برافکندمش

سرانجام آن بد بد بدکنش

زدریا به بیغاره و سرزنش

گذشت و تن خویش با چند مرد ...

سرایندهٔ فرامرزنامه
 
۵۵۴

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۹۳ - رزم فرامرز با تجانوی هندی

 

... ز دود سپه بر فلک شد خروش

زمین همچو دریا برآمد به جوش

ز بس گرز باران و از سهم تیر ...

سرایندهٔ فرامرزنامه
 
۵۵۵

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۰۳ - خواب دیدن زال و سخن گفتن با رستم

 

... سوی آتش انداختی همچو گوی

همه گرد آتش چو دریا شدی

تهمتن زناگاه پیدا شدی ...

... پسر را مگر بازیابی به چنگ

تهمتن چو دریا برآمد به جوش

برآورد برسان تندر خروش ...

سرایندهٔ فرامرزنامه
 
۵۵۶

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۰۴ - رزم کردن رای هندی با فرامرز

 

... اگر رای سازم ابا همگنان

به مانند دریا به تل ژرف اوی

ندانم که چون سازم و چیست روی ...

... یکی حمله کردند شاه و سپاه

چو دریای جوشان که آید به موج

سراندازد از آب ماهی به اوج ...

سرایندهٔ فرامرزنامه
 
۵۵۷

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۰۸ - نامه فرامرز با مهارک هندی

 

... به قرطاس بر درفشاند از دهن

ز دریای فکرت برانگیخت موج

ز کلک اندر آورد در فوج فوج ...

... تو دانی که چون من کنم رای جنگ

ز تیغم بسوزد به دریا نهنگ

فرستاده ای جست مانند باد ...

... وگرنه بفرمای تا بگذرم

بدین ژرف دریا خود و لشکرم

به هامون چو آیم برآرای جنگ ...

سرایندهٔ فرامرزنامه
 
۵۵۸

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۰۹ - گذشتن فرامرز از آب و رزم کردن با مهارک

 

... بکشتند از ایرانیان بی شمار

ز خون آب دریا چو شنگرف گشت

بدرید بانگ یلان کوه و دشت ...

سرایندهٔ فرامرزنامه
 
۵۵۹

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۱۷ - رفتن فرامرز به جزیره های هند

 

... که آن شیردل باره بر وی نراند

به دریا و کوه و بیابان و رود

نماند هیچ جایی که نامد فرود ...

... یکی پیر ملاح بد راه جوی

بدان تا به دریا بود رهنمای

همان اختران نیز بیند به رای ...

... به کوه و به آب و به بی راه و راه

به دریا به کشتی گذر کرد و رفت

به سه ماه در آب بودند تفت ...

... بر و یال و موشان ستبر و بلند

به دریا بسی دید از اینان شگفت

ز کار سپهری شگفتی گرفت ...

سرایندهٔ فرامرزنامه
 
۵۶۰

سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۱۸ - رفتن فرامرز به جزیره فراسنگ و جنگ کردن با شاه جزیره

 

... همه گرد و شایسته کارزار

بیاورد نزدیک دریا کنار

بدان تا برآرد ز دشمن دمار ...

... یکی را بر آن شهر سالار کرد

ز کشتی و دریا برآورد گرد

سرایندهٔ فرامرزنامه
 
 
۱
۲۶
۲۷
۲۸
۲۹
۳۰
۳۷۳