قدسی مشهدی » مثنویها » شمارهٔ ۱۴ - تعریف نورباغ
... دماغ ناز سرو و گل ندارد
نباشد لاله را پیش گل آن حال
که پوشد از ته دل جامه آل ...
قدسی مشهدی » مثنویها » شمارهٔ ۱۶ - تعربف تالاب صفاپور
... شده مخصوص هر کشتی بهاری
ز گلگون چهره هر یک لاله زاری
ز بس کشتی فلک در زر گرفته ...
قدسی مشهدی » مثنویها » شمارهٔ ۱۷ - تعریف ورود شاهجهان به کشمیر
... مرا هندست از کشمیر مقصود
چراغ لاله را روغن بود دود
نهال قدس در کشمیر کم نیست ...
قدسی مشهدی » مثنویها » شمارهٔ ۱۹ - تعریف باغ بیگمآباد
... به دامن سایه خود چیده از خاک
حلال لاله بادا دامن پاک
عذار سبزه این باغ خرم ...
قدسی مشهدی » مثنویها » شمارهٔ ۲۵ - در توصیف باغ جهانآرای اکبرآباد
... دهد عکس گل و غنچه گواهی
شفق را لاله او سرخ رو کرد
خضر از شبنمش می در سبو کرد ...
... نگردد تا فضایش ظلمت آلود
چراغ لاله را در دل گره دود
نهان در زیر هر برگش بهاری ...
... کف پا را کند خاکش حنایی
که هست از لاله در شنجرف سایی
کشیده گرد او دیواری از گل ...
... قدم بیرون منه زنهار ازین باغ
که دارد عالمی را لاله اش داغ
هوای این گلستان صحت افزاست ...
قدسی مشهدی » مثنویها » شمارهٔ ۳۰ - در وصف ناتوانی و بیماری
... وگر بهر ستادن دست گیرم
چو برگ لاله گیرد پا به قیرم
سرم چندان عصا را متکا کرد ...
قدسی مشهدی » مثنویها » شمارهٔ ۳۲ - مذمّت مدح خسان و فواید هجو ایشان و مذمّت شعرای طامع و کاذب
... در گل رخسار حیا رنگ و بوست
لاله عذاری که حجابش نماند
برگ گلی دان که گلابش نماند ...
... باید اگر رنگ بود در حساب
لاله دهد بیشتر از گل گلاب
گل به ازان گل که گلابیش نیست ...
قدسی مشهدی » مثنویها » شمارهٔ ۳۳ - در شکایت از احوال خود و ستایش عشق
... در جگرم بس که فرو برده چنگ
ناخن گردون شده چون لاله رنگ
ذره صفت بس که تنک مایه ام ...
... زخم مرا مشک بود خانه زاد
لاله من رسته ز خاک مراد
سینه کوه است پر از ناله ام
داغ سیه کاسگی لاله ام
تیره شد از پاس نفس سینه ام ...
... خون جگر چون نفسم بسته شد
لاله و گل در چمنم دسته شد
چرخ به هر صید که بگشاد شست ...
قدسی مشهدی » ساقینامه » بخش ۱
... نفس دم به دم زو دم تازه یافت
به ذکرش گل و لاله در باغ مست
به جام تهی رفته نرگس ز دست ...
... که از یاد آتش برد خار را
کند تا به کی لاله داغم به داغ
مرا هم عطا کن گلی زان چراغ ...
قدسی مشهدی » ساقینامه » بخش ۳
... ز گلشن به جز گل چه باشد مراد
گل و لاله دانند تا خار و خس
که از چشمه مقصود آب است و بس ...
قدسی مشهدی » ساقینامه » بخش ۷
به صحرا مگر سایه اش پا فشرد
که در خاک خون در دل لاله مرد
به دریا اگر عکس در آب راند ...
... ز دندان او کوه دارد خبر
که از لاله دندان نهد بر جگر
کشد فیل بان گر ز نیلش به سنگ ...
... به خون غرقه دامن سپرهای کرک
ز شمشیر چون لاله شد ترک ترک
سر ساده بر نیزه بی شمار ...
... ز پیکان دل خسته دزدیده آب
ز خون لاله گون قبه های سپر
چو در عرصه باغ گل های تر ...
قدسی مشهدی » ساقینامه » بخش ۸
... سبک کرد گرز گران کوه قاف
ز پیکان پرخون جهان لاله زار
به سر ابر شمشیر شد ژاله بار ...
قدسی مشهدی » ساقینامه » بخش ۹
... چو حرفش کند بر زبان ها گذار
دهن ها ز خون پر شود لاله وار
کند از دل سخت دشمن غلاف ...
قدسی مشهدی » ساقینامه » بخش ۱۰
... که بست آشیان بر سرش فاخته
هنوزش قلم کار در لاله داشت
که در چشم نرگس نظر می گماشت ...
قدسی مشهدی » ساقینامه » بخش ۱۱
... زمرد برد سبزه اش را نماز
کف خاکش از لاله یاقوت ساز
دل از فیض جنت در او بهره مند ...
... بلندی ز بالای سروش خجل
لب جویش از لاله رنگین چنان
که لب های سبزان هندی ز پان ...
... شراب قدح سوز دارد به جام
که دارد به جز لاله عیش مدام
مگر کرده نرگس به سویش نگاه ...
... چو آیین جعفر گل جعفری
چو گل های رعنا درین لاله زار
خزان را پس پشت کرده بهار ...
قدسی مشهدی » ساقینامه » بخش ۱۴
... فلک زین چراغان سورست داغ
که چون لاله از خاک روید چراغ
جهان برگ عشرت ز بس کرده ساز ...
قدسی مشهدی » ساقینامه » بخش ۱۶
... نشاندند گل گرچه ایشان به باغ
ز بذل تو چون لاله داغند و داغ
به یکتایی ات در کرم نیست کس ...
قدسی مشهدی » ساقینامه » بخش ۲۱
... مرا بر دل از داغ صد گل شکفت
ز حرفی که با غنچه ای لاله گفت
که چون می کنی خنده بی داغ دل ...
قدسی مشهدی » ساقینامه » بخش ۲۳
... ز گلشن پی گل نگیرم سراغ
شود روشن از لاله ام چشم داغ
کی از غم بود باک دیوانه را ...
قدسی مشهدی » ساقینامه » بخش ۲۴
... مبادا ز بلبل تهی صحن باغ
نیابی به گلشن گل و لاله ای
که گوشی ندارند بر ناله ای ...
... که آن برکند نخلت آخر ز بن
درین بوستان لاله گر نیست داغ
چرا برنکرد از ته دل چراغ ...
... خریداری گل به بلبل گذار
به زرق و ریا لاله این چمن
عصا و ردا کرده جزو بدن ...
... به جز تاب در روی گل هیچ نیست
کجا لاله را برفروزد چراغ
نباشد اگر در میان پای داغ ...