گنجور

 
۴۷۸۱

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۵۳ - نعمت اللّه کهسانی قُدِّسَ سِرُّهُ العَزیْزُ

 

... هر یکی در ذات خود یکتای بی همتاستی

جنبش دریا اگرچه موج خوانندش ولی

در حقیقت موج دریا عین آن دریاستی

فی المثل یک دایره این شکل عالم فرض کن ...

... ٭٭٭

موجود حقیقی بجز از ذات خدا نیست

ماییم صفات و صفت از ذات جدا نیست ...

... ٭٭٭

موج و دریاییم و هردو غیر آبی نیست نیست

در میان ما و او جز ما حجابی نیست نیست ...

... حمد آن حامدی که محمود است

بخشش اوست هرچه موجود است

هرچه مخلوق حضرت اویند ...

... قطره دریاست چون به دریا شد

قطره و موج و بحر و جو آبند

عین ما را به عین ما یابند

نقد گنجینه قدح ماییم

گرچه موجیم عین دریاییم

نقش عالم خیال می بینم ...

... ورتو گویی که هست نیکونیست

به وجودند این و آن موجود

بی وجود ای عزیز نتوان بود

هرچه موجود باشد از اشیاء

همه باشد مظاهر اسماء ...

رضاقلی خان هدایت
 
۴۷۸۳

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ اول در نگارش احوال مشایخ و عارفین » بخش ۱۶۴ - واله داغستانی

 

... چون قطره به بحر غرق در ذات تواند

چون موج که هر نفس کشد سر در جیب

در نفی وجود خویش و اثبات تواند ...

رضاقلی خان هدایت
 
۴۷۸۴

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۲۲ - حافظ شیرازی قُدِّسَ سِرُّه

 

... که سالک بی خبر نبود ز راه و رسم منزل ها

شبی تاریک و بیم موج گردابی چنین هایل

کجا دانند حال ما سبکباران ساحل ها ...

... چو عاشق می شدم گفتم که بردم گوهر مقصود

ندانستم که این دریا چه موج بی کران دارد

٭٭٭ ...

... بس آسان می نمود اول غم دریا به بوی سود

غلط کردم که یک موجش به صد گوهرنمی ارزد

٭٭٭ ...

... عشق می ورزم و امید که این فن شریف

چون عمل های دگر موجب حرمان نشود

ذره را تا نبود همت عالی حافظ ...

... آب چشمم در رهش کردم سبیل

موج اشک ما کی آرد در حساب

آنکه کشتی راند بر خون قتیل ...

رضاقلی خان هدایت
 
۴۷۸۵

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۴۹ - شرف یزدی

 

... عالمی غرق تحیر به لب بحر وجود

دیده بر موج و کسی را خبر از دریا نیست

سخن از خویش بگو سخره بیگانه مشو ...

رضاقلی خان هدایت
 
۴۷۸۶

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۵۴ - شفایی اصفهانی

 

... یک زبان بینی و سخن بسیار

یک نسیم است و موج در تکرار

هر زمانیش جلوه ای دگراست ...

... لیک غیر خدای جل و جلال

نیست موجود نزد اهل کمال

هر که داند بجز خدا موجود

هست مشرک به کیش اهل شهود ...

رضاقلی خان هدایت
 
۴۷۸۷

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » روضهٔ دوم در ذکر فضلا و محقّقین حکما » بخش ۷۵ - فکری خراسانی

 

... زین بحرپرآشوب که بی پایان است

پیوسته چو موج از پی هم می گذریم

رضاقلی خان هدایت
 
۴۷۸۸

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۰ - مظفر کرمانی قُدِّسَ سِرُّه

 

... آن تعینهاش اسما و صفات

ذات چون بحر و تعین همچو موج

ذات فرد است و تعین زوج زوج

موج اول موج الامواج آمده

زوج اول زوج الازواج آمده

معنی اش بحر است و صورت گشته موج

معنی اش فرد است و صورت گشته زوج ...

... واجب و ممکن دو بحر بیکران

موج اول برزخ لایبغیان

موج اول بحر اول را چو موج

خویشتن بحری و موجش فوج فوج

موج اول چیست دانی شاه زاد

کرده در بر کسوت خاص صفات ...

... گردد اندر ملک واحد شهریار

موج اول احمد آمد ای ولی

ظاهر او احمد و باطن علی

موج اول احمد آمد ای ولد

صورت او واحد و معنی احد ...

... آن احد آمد بطون عین ذات

بحر واحد را دو موج کالجبال

هر یکی بحر عظیم بی مثال ...

... وین تشخصهای اعیان و ذوات

بحر را گاهی جدا کردن ز موج

فرد را گاهی جدا کردن ز زوج ...

... بحر اکوان چیست بحر عالم است

عالمش موجی و موجی آدم است

دایره وش آمد این بحر بسیط ...

... هر حبابی بحر باپهنا بود

هر یکی موجی یکی دریا بود

موج جامع حضرت انسان بود

که گلش قطره دلش عمان بود ...

... ذوالفقارآسا دم مشتاق ما

لا و الا نی موجه می کند

نفی غیر اثبات الله می کند ...

... تو ازخراباتی شدن بی حاصلی را می طلب

شد بحر ازل موج زن ازکل جوانب

هر موج از آن مرتبه ای شد ز مراتب

آن موج که اوجانب غیب است و شهادت

آن حضرت انسان بود ای صادق طالب

در ذات بود بحرولیکن به صفت موج

مجذوب به صورت به حقیقت شده جاذب ...

... ورنه چه می گشاید از حل و عقد زیبق

آرد چو یم قدرت موج عظیم وسطوت

الا نبی و عترت ما را نبود زورق ...

رضاقلی خان هدایت
 
۴۷۸۹

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۵ - مجمر اصفهانی رَحْمَةُ اللّهِ عَلَیه

 

... جای مالب تشنگان برساحل بحر است و باز

خویشتن را از پی موج سراب افکنده ایم

ترا کمند ز پرواز ما بلندتر آمد ...

... این هر دو یکی و آن یکی اوست

تا چند حدیث موج و دریا

تا چند دلیل مور و بیضا ...

... در خاک بود به جستجویش

دریا ز نهیب اوست درموج

گردون به هوای اوست در اوج ...

... خیزد که بجز تو نیست معبود

ریزد که بجز تو نیست موجود

رباعی ...

رضاقلی خان هدایت
 
۴۷۹۰

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۵۸ - نادر مازندرانی

 

... کز کاه کشان گذشت آهم

گر موج خطا ز من برآید

بر تو ز خطای من فزاید ...

... ظاهر بود این که بی کم و کاست

دریاست که موج و موج دریاست

آنگاه نقاب برگشاید

دریا که به موج اندر آید

حسن دریا ز موج پیداست

موج آیینه جمال دریاست

هر گل که نه رنگ و بوی دارد ...

رضاقلی خان هدایت
 
۴۷۹۱

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۶۸ - وصال شیرازی

 

... که هرکس روی او بیند نه سر بینی نه سامانش

یکی دریاست طوفان زا که چون موج آورد باشد

چو دریا نوح در تب لرزه از تشویش طوفانش ...

رضاقلی خان هدایت
 
۴۷۹۲

رضاقلی خان هدایت » تذکرهٔ ریاض العارفین » فردوس در شرح احوال متأخرین و معاصرین » بخش ۷۲ - خلد - در خاتمهٔ کتاب و ذکر حالات و مقالات مؤلّف

 

... کی شناسد هست را ای نیست نیست

یاوه گفتی این موجه نیست نیست

ور به نور او تواش بشناختی ...

... اگر اندر حضیض آید وگر اوج

همان دریاست اندر صورت موج

بلی آن تیز چشم آمد که درتاخت

به دریا دید و زان پس موج بشناخت

کسی از موج دریا را چه داند

که هر دم نو شود موج و نماند

ز آب خویش دریا ماهیان ساخت ...

... چو دریا خویش را خواهد نماید

بر آرد جوش اندر موجه آید

چو در موج اندر آید موج پیداست

تو فرمایی که موجش غیر دریاست

چو در حسی مسبب را سبب بین ...

... همه از بهر یک بازی ضرورند

مگو دریا چرا موجی برآرد

برد موجی و موج دیگر آرد

چو سلطان قادر است و لاابالی ...

... نام والای ایزد ذوالمن

هست موج نخست بحر سخن

چون که این بحر موج زن آید

موج آغاز نام او باید

روح دریا شد و زبان ساحل ...

... هفت افلاک شد مماثل دل

بحر دل چون که موج زن گردید

اوفتاد این گهر به ساحل دل ...

... بر سر بحر عشق اکوان را

همچو موج و حباب میبینم

فرع در اصل و اصل اندر فرع ...

رضاقلی خان هدایت
 
۴۷۹۳

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶ - در مدح ابوالمظفر محمدشاه غازی طاب‌لله ثراه گوید

 

... خیل تو چو سیل کوه بنیان کن

فوج تو چو موج بحر طوفان زا

در جانسوزی چو چرخ بی مهلت ...

... فوجی ز صف سپاه تو انجم

موجی زکف نوال تو دریا

خلق تو زکام شیر انگیزد ...

قاآنی
 
۴۷۹۴

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۳ - وله ایضاً فی مدحه

 

... فضای معرکه آزرم بحر بی پایاب

زمین شود متلاطم ز موج خون یلان

بدان مثابه که افتد سفینه درگرداب ...

قاآنی
 
۴۷۹۵

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۲۵ - مطلع ثانی

 

... خلعتی گر فی المثل آن را به دریا افکنند

تا قیامت زو گهر خیزد به جای موج آب

آمد از ری کش خدا آباد دارد تا به حشر ...

... بحر را چون طبع قاآنی نماند اضطراب

رشک جودش بر دل دریا گره بندد ز موج

پاس عدلش بر تن ماهی زره پوشد در آب

گاه خشمش موج دریا خیزد از موج حریر

روز مهرش فر عنقا زاید از پر ذباب ...

قاآنی
 
۴۷۹۶

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۶ - د‌ر ستایش شاهزاده‌ ی کیوان سریر اردشیر میرزا ‌دام‌ اقباله فرماید

 

... دوزخ زبانه در دل کافر زد

در موج اشک مردمک چشمش

بس دست و پا چو مرد شناور زد ...

... چندان که باد سرد کشید از دل

اشکش ز دیده موج فزون تر زد

موج از قفا ی موج همی گفتی

بحر دمان ز جنبش صرصر زد ...

... جز تیغ او نهنگ شنیدستی

کاو همچو لجه موج ز جوهر زد

خرگاه عز و رایت دولت را ...

قاآنی
 
۴۷۹۷

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۶۷ - در ستایش مولای متقیان امیر مؤمنان علی بن ابیطالب

 

... ز آستین تو ای شاه راستین خیزد

به جای موج ز رشک کف تو بحر محیط

زمان زمان عرق شرمش از جبین خیزد ...

قاآنی
 
۴۷۹۸

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۴ - در ستایش شاهزاده مبرور فریدون میرزا فرماید

 

... لبریز خون دو دیده حسرت نگر شود

در موج خون دو دیده من ماندی بدان

کوه عقیق سایه فکن در شمر شود ...

... بر نیل مصر تابد اگر برق تیغ تو

آبش شرار گردد و موجش شرر شود

در بزم مادح تو فلک پهن کرده گوش ...

قاآنی
 
۴۷۹۹

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۸۷ - د‌ر جشن میلاد حضرت ظل‌ اللهی ناصرالدین شاه غازی خلدالله ملکه ‌گوید

 

دوش برگردون بسی تابان شهاب آمد پدید

بس درخشان موج زین دریای آب آمد پدید

تخت شاهنشاه ایرانست گفتی آسمان

بسکه از انجم درو در خوشاب آمد پدید

سبز دریای فلک از هر کران شد موج زن

بر سر از موجش بسی سیمین حباب آمد پدید

نسر طایر بیضه شهباز و شب همچون غراب ...

قاآنی
 
۴۸۰۰

قاآنی » قصاید » قصیدهٔ شمارهٔ ۹۸ - در ستایش شاهزاده ی رضوان و ساده شجاع السلطنه حسنعلی میرزا گوید

 

... سنان مار شکل اندر کف شیران اژدر در

ز موج فوج و فوج موج خون شد عرصه هامون

چو دریابی که پیدا نبودش از هیچ سو معبر ...

... شرابش خون و جان دادن خمار و تیغ شه ساغر

زمین از لطمه موج حوادث مرتعش اعضا

بسان زورقی کاندر محیطش بگسلد لنگر ...

قاآنی
 
 
۱
۲۳۸
۲۳۹
۲۴۰
۲۴۱
۲۴۲
۲۶۳