گنجور

 
۴۶۱

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۵ - رفتن رامین به کهندز به مکر

 

... تو گفتی دود و قیر اندود بر چهر

هوا از قعر دریا تیره تر شد

فلک چون قعر دریا پر گهر شد

برآمد لشکر گردون ز خاور ...

فخرالدین اسعد گرگانی
 
۴۶۲

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۰۹ - کشته شدن شاه موبد بر دست گراز

 

... همین چرخی همین آب و زمینی

همین کوهی همین دریا و بیشه

همین زشتیت کار و خو همیشه ...

فخرالدین اسعد گرگانی
 
۴۶۳

فخرالدین اسعد گرگانی » ویس و رامین » بخش ۱۱۳ - در انجام کتاب گوید

 

... سموم قهر تو جان را گدازد

تو دریایی و دریا چون بجوشد

کرا زهره که با دریا بکوشد

چو تو گویی بگیرید آن فلان را ...

... کجا خود بار خرما جز رطب نیست

ازیشان مهترین دریای علمست

جهان مردمی و کوه حلمست ...

... به نکته چون ز گوهر تاج کسری

چو دریایست طبع من ز گفتار

شود از علم در وی رود بسیار ...

... چراغ و شمع شاید گر نبینم

تو دریایی و من مرد گهر جوی

ز تو جویم گهر نز چشمه و جوی ...

فخرالدین اسعد گرگانی
 
۴۶۴

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۲ - در مدح ابوالمظفر فضلون

 

... یکی شاه و دو صد مهتر دو صد کبک و یکی شاهین

یکی رود و دو صد چشمه دو صد ظرف و یکی دریا

نیابد آفرین آنکس که گردونش کند نفرین ...

... نه صد یک باشد از کافی کف او چرخ را پهنا

بجود اندر دو صد دریابدشت اندر تنی مفرد

بجنگ اندر دو صد تنین بزین اندر تنی تنها ...

قطران تبریزی
 
۴۶۵

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳ - در مدح ابوالخلیل جعفر

 

... وز تیغ او ستوه شود پیل و اژدها

دریا ستاند از کف بخشان او سلف

خورشید خواهد از رخ رخشان او بها ...

قطران تبریزی
 
۴۶۶

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹ - در مدح ابوالمظفر فضلون

 

... بنوک تیر اگر خواهد مه از گدون فرود آرد

بنوک نیزه گر خواهد ز دریا بر کشد نون را

چو ذوالنون در دل نونست بدخواهش بچاه اندر ...

قطران تبریزی
 
۴۶۷

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۰ - در مدح ابونصر مملان

 

... چو بوس و کنار تو یاد آورم من

کنم زاب دیده چو دریا کنارا

اگر یکدم از آتش دل برآرم

بگردون ردس دود دریا کنارا

ز غم جان برفتی ز تن گر نبودی ...

قطران تبریزی
 
۴۶۸

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۱ - در مدح ابونصر مملان

 

... برویش بنگر و بنگر که یزدانست بی همتا

ز ابر جود او پیدا شود ماننده دریا

ز تف تیغ او دریا شود ماننده بیدا

اگر او را دهد یزدان به یک روز این همه دنیا ...

قطران تبریزی
 
۴۶۹

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۵ - در مدح ابوالمظفر سرخاب

 

... بجای قدرش گردون بود بجای سریر

بجای دستش دریا بود بجای سراب

مخالفان را بر تن بود همیشه جرب ...

... خراب گردد پیش سنان او خاره

سراب باشد پیش بنان او دریاب

سرای پرده جاه و جلال او را کرد ...

قطران تبریزی
 
۴۷۰

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۲ - در مدح ابوالمعمر

 

... چرخ بکهسار هدیه کرد ستاره

دریا گوهر بباغ تحفه فرستاد

دشت شد از باد پر ظرایف عمان ...

قطران تبریزی
 
۴۷۱

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۷ - در مدح ابونصر محمد ( مملان )

 

... آباد بر آن دست عطا ده که برادی

دریا بر او کم ز شمار شمر آمد

ز آب حیوان نفع نیاید تن آن را ...

قطران تبریزی
 
۴۷۲

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۳۸ - در مدح میر ابوالهیجا منوچهر

 

... هاویه با فر او ماننده جنت شود

بادیه با جود او ماننده دریا شود

جد او را کرد والا کردگار اندر ز می ...

قطران تبریزی
 
۴۷۳

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴۲ - در مدح ابومنصور و هسودان

 

... طراز دیبا یاقوت کرد و مینا کرد

بهاری ابر ز دریا نهاد روی بدشت

وز آب دیده همه شب برم چو دریا کرد

هوا همی بگشاید ز سنگ خارا آب ...

قطران تبریزی
 
۴۷۴

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۲ - در مدح ابوالمظفر فضلون

 

... بدسگالت را فلک پیش تو بر هامون کشد

گر به دریا در چو ذوالنون در دهان نون بود

چون عطا بخشی جهان پر زر شاپوری شود ...

قطران تبریزی
 
۴۷۵

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۳ - در مدح ابوالخلیل جعفر

 

... بپیش قدرش گردون چو چشم مور بود

بپیش دستش دریا چو پای مار بود

ز هفت گردون بگذشت قدرش از پی آن ...

قطران تبریزی
 
۴۷۶

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۷ - در مدح ابوالحسن علی لشگری

 

... تا فراق تو عیان گشت تنم گشت خبر

گر بنالم کنم از تف جگر دریا خشک

ور بگریم کنم از آب مژه هامون تر ...

... بگه رزم چه مردم شکری و چه شکار

بگه بزم چه دریا شمری و چه شمر

تو همه جنگ سگالی و بداندیش گریز ...

قطران تبریزی
 
۴۷۷

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۸ - فی المدیحه

 

... گردون بجای همت تو پست چون زمین

دریا بجای دو کف تو خرد چون غدیر

چون در عرین هژبر بوی از بر سمند ...

قطران تبریزی
 
۴۷۸

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۲ - در مدح ابوالخلیل جعفر

 

... فربه شده زو دین و کفر لاغر

فرغر شود از دست او چو دریا

دریا شود از فر او چو فرغر

از خون دلیران بدشت شیران ...

قطران تبریزی
 
۴۷۹

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۴ - در مدح ابودلف

 

... کجا تیغ او سست دیوار آهن

کجا دست او خشک دریای اخضر

بیک لفظش اندر دو صد علم یونان

بیک جودش اندر دو صد گنج قیصر

بود خشک پیش کفش هفت دریا

بود تنگ پیش دلش هفت کشور ...

... چنان کز سر وی همینازد افسر

جهان همچو دریاست او همچو کشتی

زمانه چو موج و کف او چو لنگر ...

قطران تبریزی
 
۴۸۰

قطران تبریزی » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۷ - در مدح ابوالخلیل جعفر

 

... برفت و قلعه ای بگرفت در دم اژدها پیکر

چنان چون اژدهای هند پیچان بر لب دریا

رسانده زی ثری دنبال و برده بر ثریا سر ...

قطران تبریزی
 
 
۱
۲۲
۲۳
۲۴
۲۵
۲۶
۳۷۳