گنجور

 
۳۷۲۱

شاه نعمت‌الله ولی » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۷۸

 

... بلکه با اسما مسما می نگر

خو ش بیا با ما درین دریا در آ

بحر را می بین و در دریا نگر

شاه نعمت‌الله ولی
 
۳۷۲۲

شاه نعمت‌الله ولی » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۸۹

 

... خود بیند و خود نماند الحق

ماییم و حباب و آب دریا

زورق بحر است و بحر زورق

شاه نعمت‌الله ولی
 
۳۷۲۳

شاه نعمت‌الله ولی » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۱۹۰

 

... خود بیند و خود نماید الحق

ماییم حباب و آب و دریا

زورق بحریست و بحر زورق

شاه نعمت‌الله ولی
 
۳۷۲۴

شاه نعمت‌الله ولی » دوبیتی‌ها » دوبیتی شمارهٔ ۲۱۶

 

بگذر از خوف و رجا با ما نشین

عاشقانه خوش درین دریا نشین

قصه ماضی و مستقبل مگو ...

شاه نعمت‌الله ولی
 
۳۷۲۵

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۱۲۶

 

در وحدت اگر کثرت ما محو شود

دریا ماند نه موج ماند نه حباب

شاه نعمت‌الله ولی
 
۳۷۲۶

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۱۷۱

 

عاشقانه خوش درین دریا نشین

خوش بر آ با ما دمی با ما نشین

شاه نعمت‌الله ولی
 
۳۷۲۷

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۱۸۱

 

عین هر دو یکی بود دریاب

موج و دریا نگر ولی در آب

شاه نعمت‌الله ولی
 
۳۷۲۸

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۱۹۴

 

گر برافتد حجاب ما از ما

قطره و موج و جو بود دریا

شاه نعمت‌الله ولی
 
۳۷۲۹

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۲۰۹

 

گوهر ار جویی بیا دریا طلب

آن چنان دری بیا از ما طلب

شاه نعمت‌الله ولی
 
۳۷۳۰

شاه نعمت‌الله ولی » مفردات » شمارهٔ ۲۲۳

 

محو ما شد قطره و دریا و جو

کل شی هالک الا وجهه

شاه نعمت‌الله ولی
 
۳۷۳۱

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۲

 

... خیز و در بحر محیط می فکن کشتی جام

تا چو ما گردی در این دریا به حکمت آشنا

حرمت می دار کز بیت الحرام آورده اند ...

نسیمی
 
۳۷۳۲

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۶۴

 

... در ز رشک نظم دندان تو و گفتار من

شد ز چشم افتاده چون اشک و ره دریا گرفت

ایمن است از غارت اندیشه و تاراج عقل ...

نسیمی
 
۳۷۳۳

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۹۹

 

... چه مجلس است و چه بزمی که از می وحدت

محیط قطره شد اینجا و قطره دریا شد

محیط بر همه اشیا از آن جهت شده ایم ...

نسیمی
 
۳۷۳۴

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۳۸

 

... که محروم از می وحدت بر این ساغر نمی آید

به دریای غم عشقش فرو رو گر گهر خواهی

که کس را اندر این دریا به کف گوهر نمی آید

ز چشم دلبرم بر دل چه می آید چه می پرسی ...

نسیمی
 
۳۷۳۵

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۵۷ - استقبال از حافظ

 

... چون تو داری گوهر آن گنج پنهان غم مخور

چون ز غواصان دریای الوهیت شدی

در دل دریا شو و از آب عمان غم مخور

صورت و نقش جهان کان است و معنی گوهرش ...

نسیمی
 
۳۷۳۶

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۶۲

 

ز من که طایر قافم نشان عنقا پرس

ز من که ماهی عشقم رسوم دریا پرس

ز من که خادم خمار و ساکن دیرم ...

نسیمی
 
۳۷۳۷

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۸

 

... فارغ از سجاده و تسبیح و دام و دانه ایم

باده دردانه است و دریا خانه خمار ما

چون صدف در قعر دریا طالب دردانه ایم

هرکسی در عاشقی افسانه ای گویند و ما ...

نسیمی
 
۳۷۳۸

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۱۹۹

 

... تا شدیم از نکته چون عیسی و موسی باخبر

نوح را کشتی و اهل شرک را دریا شدیم

چون کمال معرفت گشتیم از فضل اله ...

نسیمی
 
۳۷۳۹

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۱۳

 

... دامن گوهر بدست آر از کمال معرفت

تا توانی چون صدف لاف از دل دریا زدن

تا نگردی محرم اسرار اسما چون ملک ...

نسیمی
 
۳۷۴۰

نسیمی » دیوان اشعار فارسی » غزلیات » شمارهٔ ۲۴۳

 

... چو یابی عقد گیسویش به الرحمن و طه شو

به عین و لام و میم ما رموز کن فکان دریاب

به فا و ضاد و لام او در اشیا عین اشیا شو ...

... نباشد معدن لؤلؤ کنار خشک بحر ای دل

اگر دردانه می خواهی فرو در قعر دریا شو

نسیمی شد به حق واصل به فضل دولت یزدان ...

نسیمی
 
 
۱
۱۸۵
۱۸۶
۱۸۷
۱۸۸
۱۸۹
۳۷۳