... چهره تاریک و برقعش روشن

نوزد باد لاله حمر است

بوزد هست غنچه سوسن ...

... بنظم و نثر مکن خوش نهاد و هین مگشای

زآب و رنگ چه خیزد بغنچه لاله

بگو که بند قبا پیش یاسمین مگشای ...

... بر افروز در کعبه آتشکده

بیا ساقی آن لاله باغ عیش

که بر جان ماتم نهم داغ عیش ...

... دست بلا از تو گراید بخون

روی حیا از تو بود لاله گون

شاهد ایمان ز تو بس رو سفید ...

... سنبل بخشایش از او تابناک

لاله آمرزش از او آبناک

زو نهج شرع گرانمایه طرز ...

... در عجبم از لب خندان تو

عیش فروشنده تر از لاله زار

تازه تر از روی عروس بهار ...

... شاخ نفس را ثمر ناله ده

گریه برون از جگر لاله ده

ناله سبک خیز ره بندگی ...

... دیده بیاراست بدیدار بزم

لاله فشان دید سمن زار بزم

گفت چه باد ازره این روضه خاست ...

... باغ ازل برگ عمارت نداشت

کین صنم از لاله چمن شسته بود

سنبل گیسو بسمن شسته بود ...

... بوی از آن یاسمن آرای تست

این چمن لاله که پرورده

عاریت از باغ کسی کرده

لاله مپوشان که ز باغ تو نیست

وین چمن از بهر فراغ تو نیست ...

... آب سمن میل چکیدن کند

آب لب لاله بچیند نسیم

در حرم غنچه بمیرد شمیم ...

... چون حرم خاک شود منزلم

لاله که رنگ ورق از خون دهد

از جگرم چیند و بیرون دهد ...

... فصادش آتش جگر و شعله نشتر است

آن هدهدم که در چمن لاله زار عشق

تاجش ز شعله شجر طوربرسر است ...

... که آبش میرود درجام جمشید

زهی باغی که برگ لاله او

زند سیلی بحسن ماه و خورشید ...

... بیاض دیده زحمرت همی بدان ماند

که لاله سوده کسی درمیانه عبهر

حرارت تنم ارعاریت کند شاید ...

... دلی تیره دارم ز دونان کودن

پر ازداغ چون دامن لاله چینان

گروهی بصورت صبیح و بمعنی ...

... سرگشته مهر توست گردون

شد غرق بخون دیده لاله

ز آن چشم سیاه و لعل میگون ...

از صحبت خلق دیده بر دوخته ام

وز لاله طریق صحبت آموخته ام

عیبم مکن ار به ظاهر افروخته ام ...

در ده می لعل لاله گون صافی

بگشای ز حلق شیشه خون صافی ...

ویهار درآمو عالم بوییه روشن

به کوه و صحرا لاله رنگارنگ جوشن

زمین اطلس سبزه رنگ دارنه پوشن ...

... اگر که دنی کس به کس درد میره

اسٰا ویسه که مه خاک ره لاله گیره

دوست تش عشق هردم مه دل بییره ...

... فکنده سایه وی عکس مهتاب

زمین از لاله و چرخ از ستاره

چراغان کرد بازار از نظاره ...