سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۴۰ - کشتن فرامرز،اژدها را
... رمید و نشد پیش نر اژدها
ز گردش نهان گشت روی هوا
به تندی زدش پهلوان سوار ...
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۴۱ - رزم فرامرز با شیران و کشته شدن شیران به دست فرامرز
... توانایی و گردی و فر و زور
بدان کام از گردش ماه و هور
تو بخشیدی ار نه به خود خوارتر ...
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۴۳ - برداشتن فرامرز،گنج گرشاسب را
... بگردید خنجر به کردار باد
به گردش زدش در زمان تیغ تیز
به ناگه برآورد ازو رستخیز ...
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۵۷ - رزم فرامرز با دیو سیاه و گرفتنش
... ببینی کنون زخم شمشیر تیز
تو را گویم از گردش دار و گیر
به مردی کنون پای بر جای بدار ...
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۵۹ - نامه نوشتن فرامرز به فرطورتوش
... ابا نامداران زرین کلاه
چو از گردش چرخ ناسازگار
مرا بهره این بد در این روزگار ...
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۶۵ - خوان دوم کشته شدن گرگان به دست فرامرز
... بیامد سوی آب روشن روان
به دل خرم از گردش آسمان
سر و تن بشست آن یل نامدار ...
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۷۴ - رفتن فرامرز نزد کیخسرو
... یکایک گرفتندشان درکنار
شده شاد از گردش روزگار
وزآنجا برفتند نزدیک شاه ...
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۷۷ - نامه نوشتن زال به فرامرز از کار بهمن و جنگ کردن
... به ده مردپایم برآرد زجای
تبه گشتم از گردش ماه وسال
کنون مرغ عمرم بیفکند بال ...
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۷۸ - رسیدن نامه زال به فرامرز و احوال پرسیدن از فرستاده از جنگ بهمن
... زدیده ببارید خوناب چند
دل از گردش چرخ گردان نژند
که بر ما به یکباره پشت آورید ...
سرایندهٔ فرامرزنامه » فرامرزنامه » بخش ۱۸۳ - داستان سه فرزانه
... چنین رنگ بین و چنان دام بین
مباش ایمن از گردش روزگار
که ناپایدار است و ناسازگار ...
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱ - در مدح محمد بن علی خاص از سرداران سلطان ابراهیم غزنوی
... آبیست سوزش تن و جان از شما چرا
مسعود سعد گردش و پیچش چرا کنی
در گردش حوادث و در پیچش عنا
خودرو چو خس مباش و به هر سرد و گرم دهر ...
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۴ - مدح صاحب اجل العمید منصور بن سعید بن احمد
خردم نمود گردش چرخ چو آسیا
واکنون به خون دیده به سر شد همی مرا ...
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۹ - هم در مدح او
... هر پیل که ران تو برانگیخت به حمله
با تازش صرصر شد و با گردش نکبا
وانگاه که با شیر دژاگاه کنی رزم
با گردش گردون شود و جوشش دریا
باشد چو دمان دیوی اندر دم پیکار ...
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۳ - هم در ثنای او
... چنین دو دشمن کینه گذار از آتش و آب
به گردش اندر ناگاه حلقه کن لشگر
نگاهبانان بر وی گمار از آتش و آب ...
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۶ - در مدح سیف الدوله محمود
... چو شد رحایی کافور سوده بیخت فلک
گر آب ریخت کجا داشت گردش دولاب
دو چشم روشن بگشاد نرگس از شرمش ...
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۱۹ - هم در مدح سلطان محمود
... ای شهنشاه خسروی که شده ست
زیر امر تو گردش دولاب
نه عجب گر ز بنده محجوبی ...
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۵۳ - باز هم ثنای او
... از وعده و وعید تو پر نور و نار باد
از گردش زمانه همه حظ و قسم تو
تابنده روز باد و شکفته بهار باد ...
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۶۷ - در مدح ابوالفرج و گله از او
... مهره او سی سیه و سی سپید
گردش او زیر یکی تخت نرد
عمر همی بازم و بازم همی ...
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۱ - در مدح ثقة الملک طاهر و شرح گرفتاری خود
... منحنی می شود فلک پس از آن
کز در او گردش رحا باشد
تا همی جاه گیتی افروزت ...
مسعود سعد سلمان » دیوان اشعار » قصاید » شمارهٔ ۷۸ - وصف پائیز و مدح سیف الدوله محمود
... آنکه چنو دیده عالم ندید
وانکه چنو گردش گردون نزاد
کرد چه کردی نکند هیچ کرد ...