... نمی راند در بزم از خود مگس

که چون گیرد از راندن من گران

مبادا دهد زحمت دیگران

... راهرو را بسیج ره شرط است

ناقه راندن ز بیم گه شرط است

صحبتی جوی کز نکونامی ...

... گه نشاط وصل اندر عین هجران داشتن

مار زلف شاهدان را راندن از فردوس دل

زشت باشد خلد را دهلیز شیطان داشتن ...

... صعب است ولی بیان ندارد

در راندن این حدیث خونین

مسکین قلمم زبان ندارد ...

... چیست دانی برتو رفت آنچ اندک از بسیار گفتن

باز راندن راز دفترها رزیت در کلامی

کاوش باطل اگر آن احتساب حق اگر این ...

... آنرا که دلخوش است بسیری ز بوستان

راندن ز در نشانۀ اهل کرم نبود

جمشید را بسلطنت ما چه اشتباه ...

... طلبش طاعت یزدان طربش میل ملک

پیشه اش راندن شه خواستنش خیر امم

قدم شاه در آن خط که بود او را سر ...

... این دعا هم ذات حق را خواندن است

تیغ لا بر هرچه جز حق راندن است

تا بود غیر از خدایت مدعا ...

... چو ساربان دل اطفال من کباب کمند

برای راندن جمازها شتاب کند

بگو رعایت این کودکان نورس کن ...

... برای نبرد ار نبود اوستاد

چرا تیغ راندن به ما یاد داد

زنان را پس پرده بودن نکوست ...

... و یا بر یلان اسب تازیدنش

و یا تیغ راندن به ترک سران

و یا راه بستن به جنگاوران ...

... بدو گفت مختار کاینت شگفت

زبانت از چه تسبیح راندن گرفت

چنین گفت منهال کای پاکزاد ...

... باز بال این کبوتر را مکن شهوت مران

راندن شهوت کبوتر راست ابتر داشتن

پای در شهر بقا بنهادن و فرماندهیست ...

... محکم کند مبانی حصن کلات را

داند دلیر راندن شمشیر و تیر را

بیند دبیر نکته کلک و دوات را ...

... محیط باشد کز وی نهنگ خواهد خاست

به قطره کشتی هرگز نمیتوان راندن

چرا که او را نی گودی است و نی پهناست ...

... هر کجا دیدی محارب ای رسول ارجمند

بایدش آویختن بر دار یا راندن ز ملک

یا بریدن دست و پایش را ز مفصل بندبند ...

... کجاست حضرت فاروق و تازیانه سخت

برای خواندن معروف و راندن منکر

کجاست حیدر کرار و تیغ آتشبار ...

... قصه عدل تو و گریختن ظلم

خواندن بسم الله هست و راندن شیطان

خور سوی برج اسد شده است در اینروز ...

... که پیشاهنگ بیرون شد ز منزل

خرد از راندن محمل فرو ماند

زمام خویش دادم در کف دل

... با تو آوردن به جا امر لواط

راندن فیل است در سم الخیاط

ور غرض این ست که لختی و عور ...