گلزار جوش حسن خداداد می زند

باغ از شکوفه موج پریزاد می زند

خون لاله لاله می چکد از تیغ کوهسار ...

... هرگز به وصل کاهربایی نمی رسند

از موج اضطراب اگر پر برآورند

این آبهای مرده به جایی نمی رسند ...

... چون تخت جم به روی هوا سیر می کند

موج سراب پای به دامن شکسته ای است

در وادیی که وحشت ما سیر می کند ...

از کف عنان گذاشته منزل چه می کند

موج رمیده دامن ساحل چه می کند

دست ز کار رفته چه محتاج دامن است ...

... ای بحر از حباب نظر باز کن ببین

کاین موج بیقرار به ساحل چه می کند

خواهی نفس گداخته آمدبه خانه ام ...

... از دست رفته سیب زنخدان چه می کند

بی موج یک سفینه به ساحل نمی رسد

یوسف حذر ز سیلی اخوان چه می کند ...

... باور که می کند که ز یک بحر بیکنار

موج سراب وآب بقا جلوه می کند

روشنترست راه حقیقت ز آفتاب ...

... غافل که رو به تیر قضا جلوه می کند

چون موجه سراب درین دشت پر فریب

چندین هزار دام بلا جلوه می کند ...

در موج خیز غم دل آزاد نشکند

جوهر طلسم بیضه فولاد نشکند ...

مهر لب مرا می منصور نشکند

زنجیر موج باده پر زور نشکند

از درد عشق چون دل رنجور نشکند ...

جمعی که زیر تیغ فنا دست وپا زنند

چون موج پشت دست به آب بقا زنند

دور قدح به مرکز ما می شود تمام ...

... چون رشته دست در کمر صد گهر کنند

بحری است بحر عشق که موج و حباب را

دریادلان تصور تیغ و سپر کنند ...

... چون با چراغ عقل ترا جستجو کنند

موج شراب صیقل دلهای روشن است

خورشید را با شبنم گل جستجو کنند ...

... خونی که عاشقان تو در جام می کنند

از موج فیض بحر کرم را قرار نیست

اهل سؤال بیهده ابرام می کنند ...

... آنها که دل به عقده گوهر نبسته اند

چون موج ازین محیط سبکبار می روند

آیینه خاطران گهی از بیم چشم زخم ...

... پایم به گل فرو شده از برشکال هند

چون موج می پرد دلم از بهر زنده رود

آبی نمی خورد دلم از بر شکال هند ...

... داغم ز خامه ای که پریشان رقم شود

در موج خیز حادثه دیوانه ترا

هر سنگ لنگری است که ثابت قدم شود ...

... کوه شکیب چشمه سیماب می شود

موج سراب سلسله جنبان تشنگی است

پروانه بیقرار ز مهتاب می شود ...

... بار سلاح عاریه مردان نمی کشند

دریا ز موج خویش زره پوش می شود

تلخی که نوش جان کنی آن را شود شکر ...

... رگ در تن تو رشته آمال می شود

صایب ز موج حادثه ابرو ترش مکن

انگور چون رسید لگدمال می شود

... چشم سفید جامه احرام می شود

موج سراب سلسله جنبان تشنگی است

حسرت فزون ز نامه و پیغام می شود

آن را که بادبان عزیمت توکل است

موج خطر سفینه آرام می شود

بر ساده لوحی آن که کند پشت چون عقیق ...

... در قلزمی که سعی به جایی نمی رسد

صایب عنان به موج سپاری چه می شود