عنصری » قصاید » شمارهٔ ۳۵ - در صفت اسب و مدح سلطان غزنوی گوید
... بمردمی که شگفت است کوه کوه گذار
چو چرخ گردد و بیرون نهد دو دست از چرخ
چو مار پیچد و اندر جهد بدیدۀ مار ...
عنصری » قصاید » شمارهٔ ۳۹ - در مدح محمد بن ابراهیم طائی
... یکی را بر نتابد نفس ناطق
یکی را بر نگیرد چرخ دوار
ندارد مشتری بر برج کیوان ...
عنصری » قصاید » شمارهٔ ۴۴ - در مدح سلطان محمود و انتقاد از قصیدهٔ غضائری
... چو عقل خاطر او را هزار مرتبتست
چو چرخ همت او را دو صد هزار خیال
نه آب بحر ز ابر سخای او قطره است ...
عنصری » قصاید » شمارهٔ ۴۵ - قصیدهٔ ثانی غضایری که در جواب عنصری گفته است
... ز سال عمرش پرسید ایزد متعال
هزار چرخ و بهر چرخ بر هزاران لوح
هزار سطر و بهر سطر بر هزاران سال ...
... سوی همال نکردی سپهر جاه و جلال
اگر مخاطبه یاردت کرد اختر و چرخ
طغان نویسد مهتاب و آفتاب ینال ...
عنصری » قصاید » شمارهٔ ۴۶ - در مدح سلطان محمود
... و آنجا که زند نیزه ز آهن بدمد دم
چون تیر گشاده کند از چرخ بهیجا
از هیبت او چرخ گشاده شود از هم
پر لشکر شادی شود آفاق دمادم ...
... بیرون نشود سوزن فولاد ز بیرم
تا چرخ همیگردد و پاینده بود خاک
تا پیشرو سال بود ماه محرم ...
عنصری » قصاید » شمارهٔ ۴۷ - در مدح یمین الدوله سلطان محمود غزنوی
... اگر نبودی از بهر ملک او نبدی
نه چرخ را حرکات و نه خاکرا آرام
ز پای مرکب توقیر برگرفت شکال ...
عنصری » قصاید » شمارهٔ ۵۲ - در مدح سلطان محمود
... بکوه بر بنویسی فرو خوردش مکان
وگر بچرخ فلک بر نهی مخالفتش
سیاه گردد اجرام چرخ چون قطران
عدوش را بهمه حال روزگار عدوست ...
عنصری » قصاید » شمارهٔ ۵۳ - در مدح سلطان محمود فرماید
... برآن بساط پراکنده لؤلؤ و مرجان
همی درخشند گویی تو گشت چرخ فلک
یکی بزیر و یکی از برو تو در دو میان ...
عنصری » قصاید » شمارهٔ ۵۴ - در صفت بهار و مدح سلطان محمود
... بزرگ بأس تو شیرست و روزگار عرین
ز طالع تو نمودند چرخ را حرکت
ز سنگ حلم تو دادند کوه را تسکین ...
عنصری » قصاید » شمارهٔ ۵۸ - در مدح سلطان محمود غزنوی
... گفتا ز خون دشمن او رست ارغوان
گفتم ز جور چرخ امان یافت دشمنش
گفتا که در قضای فلک کی بود امان ...
عنصری » قصاید » شمارهٔ ۶۰ - در مدح سلطان محمود غزنوی
... دگر حصار مهاون که برجش از بالا
همی ببستی با چرخ آسمان پیمان
همی بنالد گفتی زمین و رنجه شود ...
عنصری » قصاید » شمارهٔ ۶۳ - در مدح سلطان محمود غزنوی
... یکی صحرا کند دریای عمان
بپیمان تیر چرخ و تیر ناوک
همی بازوی او بگذارد آسان ...
عنصری » قصاید » شمارهٔ ۶۵ - در مدح سلطان محمود غزنوی
... تو مر ملت تازیان را امانی
تو مر چرخ اقبال را آفتابی
تو مر گنج فرهنگ را قهرمانی ...
عنصری » قصاید » شمارهٔ ۶۸ - در مدح سلطان محمود غزنوی
... امین ملت پیغمبر جهان آرای
چه امر نافذ او خلق را چه گردش چرخ
چه سایۀ علمش ملک را چه فر همای ...
عنصری » قصاید » شمارهٔ ۶۹ - در مدح سلطان محمود غزنوی
... تا بدید اختر شناس احکام تدبیر ترا
نزد او منسوخ گشت احکام چرخ چنبری
بشمری بر خویشتن از بندگان خدمت همی ...
عنصری » قصاید » شمارهٔ ۷۱
... ز مهر صولجانت هر مهی ماه
دو ره بر چرخ گردد صولجانی
ندانم هیچ بخرد کو نبوده ست ...
عنصری » رباعیات » شمارهٔ ۲۶
تا در دو جهان قضای معبود بود
تا خلق جهان و چرخ موجود بود
گر ملک بود بدست محمود بود ...
عنصری » رباعیات » شمارهٔ ۵۷
... گاهی جمعیم و گاه فردیم همه
سرگشتۀ چرخ لاجوردیم همه
تا درنگرید درنوردیم همه
عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۱
زر افشانید بر پیلان جرس های مدارا را
برآرید آن فریدون فر درفش چرخ بالا را
عنصری » قطعات و ابیات پراکندهٔ قصاید » شمارهٔ ۱۲۸
ابلق ایام را تا بر نشیند میرود
سبز خنگ چرخ پیش قدر او پالادۀ