عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۹۵ - برون آمدن گودرز با چهار صد مرد جنگ آور به پای دار گوید
... تنش خسته از تیر بدخواه شد
به شهر اندر آمد خود از راه شد
به شهر اندر آمد جهان جوی شاه ...
... که رویین دزش نیز خواننده گفت
حصار شگفت است راه شگفت
یلان را بدان قلعه دادند بند ...
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۹۶ - نامه فرستادن لهراسپ به نزدیک گشتاسپ گوید
یکی نامه در شهر شیراز شاه
نوشت و روان کرد مردی به راه
به نزدیک گشتاسپ آن شیرگیر ...
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۹۷ - درخیانت بسرم و گشوده شدن شهر بلخ گوید
... خبردار از بیش و از کم بدی
یکی راه بیره بدش در سرای
نبد آگه از آن جهان کدخدای ...
... ره سیستان را نه بشناخت شاه
سمندش سوی کابل آورد راه
بفرمود ارجاسپ طهماسب را ...
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۰۰ - رسیدن طهماسپ برادر ارجاسپ و رزم او با لهراسپ گوید
... چو آمد بدان دامن کوهسار
پر از گرد و خوی رخ ز بس گرد راه
تن نامدارش دو جا خسته بود ...
... ز تیر سواران بشد خسته شاه
بهر سو که رفتی نبودیش راه
درخت چناری بدان کوه بود ...
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۰۱ - رسیدن فرامرز از هندوستان و جنگ او با ترکان گوید
... تن خویش بر مرگ بنهاد شاه
که ناگاه گردی برآمد ز راه
برون آمد از گرد لشکر دولک
که جنبان زمین بود و لرزان فلک
سواری دمان پیش آمد ز راه
شد آگاه از رزم لهراسپ شاه ...
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۰۲ - کشتن فرامرز برادر گشتاسپ طهماسپ را گوید
... که شه را فلک خود نگین باز داد
که از راه کابل مرا آورید
کمانم به ترکان بلا آورید ...
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۰۳ - در خواب دیدن زال کیخسرو را گوید
... بدست فرامرز با دار و برد
که از راه هند اندر آمد سوار
برون برد شه را از آن کارزار ...
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۰۴ - فرستادن ارجاسپ ارهنگ دیو را بجنگ لهراسپ و آمدن ارجاسپ به سیستان و آگاه شدن لهراسپ گوید
... به بند و بگیر از وی آن بوق وکوس
سر راه ایرانیان را به بند
نه آبادمان و نه پست و بلند ...
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۰۶ - رزم گشتاسپ با ارهنگ دیو گوید
که از راه شیراز گشتاسپ زود
سوی اصفهان راند چون زنده رود ...
... برش شیر نر کم ز نخجیر بود
سر راه ارهنگ بگرفت تنگ
گران گرزه گاو پیکر به چنگ ...
... گریزان شدند از دم دار و گیر
سوی سیستان برگرفتند راه
جدا اوفتادند از هم سپاه ...
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۰۷ - جنگ مادر گشتاسپ با گشتاسپ گوید
... دل از غم بپرداز و بفروز روی
منم گرد گشتاسپ کایم ز راه
به یاری فرخنده لهراسپ شاه ...
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۰۸ - صف آرائی کردن لهراسپ در برابر ارجاسپ گوید
... که گوی از دلیری به گیتی ببرد
ابا آن پراکنده لشکر ز راه
رسیدند آن هر سه فرخ کلاه ...
... دو بهره همه خسته و دردمند
وز آنجای کردند سر روی راه
کنون بشنو از کار ارجاسپ شاه ...
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۰۹ - داستان خلاص شدن شهریار از بند فرانک گوید
... شترها به زنجان زنگی سپرد
به سوی سراندیب برداشت راه
از اینگونه آن ماه شد کینه خواه ...
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۱۰ - مکر کردن دلارام در خلاصی شهریار از بند فرانک گوید
... بر این ره یکی مرد دیدم دلیر
که می رفت در راه مانند تیر
مر او را غلامان گرفتند زود ...
... رهاند ز بند گران شهریار
کنون چشم ارژنگ بر راه تست
زبان پر ز دشنام بدخواه تست ...
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۱۱ - رفتن فرانک به مهمانی دلارام گوید
... که آمد به نزدیک خرگاه شاه
فرود آمد ازباره تند راه
نه آگه بد از گردش آسمان ...
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۱۲ - رفتن فرانک با دلارام در شکارگاه گوید
... نیوش این ز گوینده مرد کهن
مکن چاره بردار از راه سنگ
که آخر تو را جاست در گور تنگ ...
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۱۳ - دادن شهریار فرانک را به ارژنگ شاه گوید
... سپه برنشاند آن زمان شاه نو
بسوی سراند آمد از راه خو
نشاندند وی را به مهمل چه ماه ...
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۱۴ - رسیدن نامه زال زر به شهریار و خشم کردن شهریار گوید
... شب تیره بر سوی هندوستان
به راهی که آمد از آن شهریار
برآن ره فرستاده را شد گذار ...
... من اکنون سوی ملک توران روم
بباید برین راه کین نغنوم
سر تخت توران به چنگ آورم ...
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۱۵ - داستان جنگ لهراسپ با ارجاسپ گوید
... که برخاست از دشت گرد سپاه
جهان جوی گشتاسپ آمد ز راه
چه آمد ببوسید پای پدر ...
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۱۶ - دار زدن ارجاسپ گودرز پیر را گوید
... سوار اندر آمد به پیش سپاه
بدانست تا چیست آمد ز راه
بگفت این بدستان که گودرز پیر ...
... چه دریا که از باد آید بجوش
به خیمه درآورد زالش ز راه
بیامد همان گاه لهراسپ شاه ...
... تو رفتی و ما نیز آییم بس
تو پیشی در این راه ما خود ز پس
روان تو خرم چه خورشید باد ...
عثمان مختاری » شهریارنامه » بخش ۱۱۹ - کشته شدن گرگوی و گرگین بدست ارهنگ و گرفتار شدن اردشیر بیژن گوید
... ابا گرز و شمشیر و خود و کمند
ز راه صفاهان بیامد دمان
ابا لشکر ترک تیره روان ...