|
غیرفعال و فعال کردن دوبارهٔ حالت چسبانی نوار ابزار به بالای صفحات
|
|
راهنمای نوار ابزار
|
|
پیشخان کاربر
|
|
اشعار و ابیات نشانشدهٔ کاربر
|
|
اعلانهای کاربر
|
|
ادامهٔ مطالعه (تاریخچه)
|
|
خروج از حساب کاربری گنجور
|
|
لغزش به پایین صفحه
|
|
لغزش به بالای صفحه
|
|
لغزش به بخش اطلاعات شعر
|
|
فعال یا غیرفعال کردن لغزش خودکار به خط مرتبط با محل فعلی خوانش
|
|
فعال یا غیرفعال کردن شمارهگذاری خطوط
|
|
کپی نشانی شعر جاری در گنجور
|
|
کپی متن شعر جاری در گنجور
|
|
همرسانی متن شعر جاری در گنجور
|
|
نشان کردن شعر جاری
|
|
ویرایش شعر جاری
|
|
ویرایش خلاصه یا برگردان نثر سادهٔ ابیات شعر جاری
|
|
شعر یا بخش قبلی
|
|
شعر یا بخش بعدی
|
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر به گرمای تابستان اشاره کرده و از خستگی مسافران میگوید. او به مقایسه وضعیت مسافر و غلام میپردازد و به تقدیر از قسمتهای خوب زندگی اشاره میکند. همچنین به تواضع و صبر تأکید کرده و از تمامی انسانها دعوت میکند تا با عشق و سخاوت به یکدیگر کمک کنند و نیازمندان را سیر کنند. در نهایت، شاعر به اهمیت اقدام در کنار همدلی و کمک به یکدیگر اشاره میکند.
هوش مصنوعی: در گرمای تابستان، مسافر ناچار است با شدت گرما و خشکی سفر کند و سختی را تحمل نماید.
هوش مصنوعی: رهی به سفر رفت و غلام او را همراهی کرد. چه قسمت خوب و با سعادت که رهی همراه با ژاله، آن شاکرد است.
هوش مصنوعی: در شبهای سرد بهمن، نور ماهی کمفروغ به زمین میتابد و حالتی غمگین به فضای اطراف میبخشد. در این شبها، خود را بیحال و خسته مییابیم، همانند کیسهای که به درستی آویزان نشده و از شکل افتاده است.
هوش مصنوعی: شما با فروتنی و صبر، به مانند خاکی هستید که زیر پای هر کسی قرار میگیرد، خواه آن فرد زن باشد یا مرد، خواه ماه باشد یا ستاره.
هوش مصنوعی: از ما گرسنه است، او را سیر کن، چون کار باید به افرادی سپرده شود که میدانند چطور زمین را بارور کنند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
چو گمراهی ز گیتی سر برآورد
شب بی دانشی سایه بگسترد
الهی گردن گردون شود خرد
که فرزندان آدم را همه برد
یکی ناگه که زنده شد فلانی
همه گویند فلان ابن فلان مرد
رخ خوب تو ناموس قمر برد
لب لعل تو بازار شکر برد
بنفشه گرچه بازاری همیداشت
چو زلف دید سردر یکدیگربرد
گل سرخ از تو می بربست طرفی
[...]
فریدون بود طفلی گاو پرورد
تو بالغدولتی هم شیر و هم مرد
حقیقت عقل وصف تو بسی کرد
به آخر ماند با جانی پُر از درد
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.