گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سنایی

پسری دیدم پوشیده قبای

گفتم او را که به نزدیک من آی

گفت من دیر بمانم نایم

گفتم او را که بیا ژاژ مخای

دیر کی مانی جایی که بود

سیم در دست و گروگان در پای

من اگر ایستاده‌ام مسته

خویشتن گر نشسته‌ای مستای

زان که تو فتنه‌ای و من علمم

تو نشسته بهی و من بر پای

 
نسک‌بان: جستجو در متن سی‌هزار کتاب فارسی
sunny dark_mode