روزی دل من مرا نشان داد
وز ماه من او خبر به جان داد
گفتا بشنو نشان ماهی
کو نامهٔ عشق در جهان داد
خورشید رهی او نزیبد
مه بوسه ورا بر آستان داد
یک روز مرا بخواند و بنواخت
و آنگاه به وصل من زبان داد
برداشت پیاله و دمادم
می داد مرا و بی کران داد
من دانستم که می بلاییست
لیکن چه کنم مرا چو ز آن داد
از باده چنان مرا بیازرد
کز سر بگرفت و در میان داد
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از دل خود میگوید که او را به عشق و معشوقهاش راهنمایی کرده است. معشوقهشان با زیبایی و جذابیت خود، دل شاعر را پر کرده و او را به وجد آورده است. شاعر میگوید که معشوق با تماس و نوازش خود، او را به وصال میخواند و با محبتش دل او را تسخیر میکند. او همچنین اشاره میکند که با نوشیدن می، حالش دگرگون میشود و با وجود آگاهی از خطرات عشق، نمیتواند خود را کنترل کند. در نهایت، عشق و احساساتش چنان او را درگیر خود میکند که غرق در معشوق میشود و از عشق و میگساری لذت میبرد.
هوش مصنوعی: روزی دل من به من نشان داد که ماه من را به او خبر داد و جانم را شاد کرد.
هوش مصنوعی: گفت: بشنو که چه نشانهای از ماهی وجود دارد که نامهٔ عشق را در دنیا منتشر کرده است.
هوش مصنوعی: خورشید مانند او شایسته بوسه از ماه نیست و او بر درگاه عدل ایستاده است.
هوش مصنوعی: یک روز شخصی مرا دعوت کرد و با مهربانی از من پذیرایی کرد، و سپس به من اجازه داد که به وصال او بپردازم.
هوش مصنوعی: پیاله را برمیدارم و به سرعت مشغول نوشیدن میشوم و این لذت بدون حد و حصر ادامه دارد.
هوش مصنوعی: من دریافتم که تو بلایی هستی، اما چه کار میتوانم بکنم وقتی که از تو دادهام؟
هوش مصنوعی: از شراب به قدری مرا آزار داد که مرا از خود بیخود کرده و به حالتی قرار داد که در میانهی کارهایم غرق شدم.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
جان داد و به جانور جهان داد
زین بیش خزینه چون توان داد
چون لعل توام هزار جان داد
بر لعل تو نیم جان توان داد
جان در غم عشق تو میان بست
دل در غمت از میان جان داد
جانم که فلک ز دست او بود
[...]
ساقی جامی به این و آن داد
خمخانه به دست عاشقان داد
در جام جهان نما نظر کرد
تمثال جمال خود به آن داد
راهی که نشان آن نه پیداست
[...]
بذات آنکه ما را جسم و جان داد
برای حمد خود گفتن زبان داد
بذات آنکه عقل و علم و ادراک
دل وجان را خدای غیب دانداد
بذات آنکه از غیب هویت
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.