گنجور

 
سنایی

ای مستان خیزید که هنگام صبوح است

هر دم که درین حال زنی دام فتوح است

آراست همه صومعه مریم که دم صبح

صاحب‌خبرِ گلشن و نزهتگه روح است

یک مطربتان عقل و دگر مطربِ عشق است

یک ساقیتان حور و دگر ساقیِ روح است

طوفان بلا از چپ و از راست برآمد

در باده گریزید که آن کشتی نوح است

باده که درین وقت خوری باده مباح است

توبه که درین وقت کنی توبه نصوح است

خود روز همه نوبت تن خواهد بود

هین راح که این یک‌دودمک نوبت روح است

وز می خوش خسب گزین صبح سنایی

تا صبح قیامت بدمد مرد صبوح است

 
 
 
گنجور را از دست هوش مصنوعی نجات دهید!
شمارهٔ ۷۴ به خوانش عندلیب
می‌خواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
فعال یا غیرفعال‌سازی قفل متن روی خوانش من بخوانم
ناصر بخارایی

ساقی بده آن باده که خورشید صبوح است

راحت سبب روح دل و راحت روح است

توفان بلا گرد جهان موج بر آورد

می خور چه خوری غم که قدح کشتی نوح است

عهدیست که کردم به خدا توبه ز توبه

[...]

حزین لاهیجی

مستان، شب غم رفت و سحرگاه فتوح است

پیمانه بیارید که هنگام صبوح است

پیمانه مگو، چشمه ی جان پرور خضر است

در بحر پُر آشوب جهان کشتی نوح است

ما مفتی عشقیم بکش باده، حلال است

[...]

مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه