جانا به جز از عشق تو دیگر هوسم نیست
سوگند خورم من که بجای تو کسم نیست
امروز منم عاشق بیمونس و بییار
فریاد همیخواهم و فریادرسم نیست
در عشق نمیدانم درمانِ دلِ خویش
خواهم که کنم صبر ولی دسترسم نیست
خواهم که بهبازی نفسی با تو برآرم
از تنگدلی جانا جای نفسم نیست
هر شب به سر کوی تو آیم متواتر
با بدرقهٔ عشق تو بیم عسسم نیست
گویی که: "طلبکار دگر یاری، رو رو!"
آری صنما محنت عشق تو بسم نیست
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر درباره عشق عمیق و بیانتهای شاعر به معشوقش است. او اعلام میکند که هیچ هوسی جز عشق معشوق ندارد و برایش هیچ کس دیگری مهم نیست. شاعر به حالت تنهایی و بیپناهی خود اشاره میکند و از بیکسیاش در عشق میگوید. او در تلاش است تا درد دل خود را فراموش کند، اما نمیتواند و به شدت تحت تأثیر عشق معشوقش قرار دارد. همچنین، او هر شب به سر کوی معشوق میرود و از عشقش با هیچ چیز دیگری مایه نمیگذارد. در نهایت، او به سختیهای عشق اشاره میکند و از تجربه درد عشق میگوید.
هوش مصنوعی: عزیزم، جز عشق تو هیچ خواستهای ندارم. قسم میخورم که هیچکس نمیتواند جای تو را بگیرد.
هوش مصنوعی: امروز من عاشق و تنها هستم و احساس تنهایی میکنم، به خاطر همین خیلی میخواهم که فریاد بزنم، اما کسی نیست که به من کمک کند یا صدایم را بشنود.
هوش مصنوعی: در عشق، نمیدانم چه باید بکنم تا دل خود را درمان کنم. میدانم که باید صبر کنم، اما نمیتوانم این کار را انجام دهم.
هوش مصنوعی: میخواهم با تو بازی کنم و لحظهای را با هم بگذرانم، اما به خاطر احساسی که دارم، دیگر جایی برای نفس کشیدن در دل من نیست.
هوش مصنوعی: هر شب به محلهات میآیم و عشق تو با من است، پس از هیچ ترسی برخوردار نیستم.
هوش مصنوعی: انگار که میگوید: "منتظر کسی دیگر نمان، به جلو بیا!" بله، ای محبوب من، رنج و درد عشق تو برایم کافی است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
میخواهید شما بخوانید؟ اینجا را ببینید.
جز لطف تو جانا به جهان هیچ کسم نیست
فریادرسم زود که فریادرسم نیست
چون بلبل شوریده منم عاشق رویش
دربندم و نالان و خلاص از قفسم نیست
از جان به هوای سر کویت شب و روزم
[...]
دلتنگم و پرواز گلستان هوسم نیست
گلزار به آسایش کنج قفسم نیست
می گریم و چون شمع امیدی ز کسم نیست
می نالم ومانند جرس دادرسم نیست
در هجر تو بایست که یک عمر بنالم
[...]
بر خاطر آزاده غباری ز کسم نیست
سرو چمنم شکوهای از خار و خسم نیست
از کوی تو بیناله و فریاد گذشتم
چون قافله عمر نوای جرسم نیست
افسردهترم از نفس باد خزانی
[...]
معرفی ترانههای دیگر
تا به حال ۳ حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
reply flag link
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.