گنجور

برای پیشنهاد تصاویر مرتبط با اشعار لازم است ابتدا با نام کاربری خود وارد گنجور شوید.

ورود به گنجور

 
سنایی

ای مهر تو بر سینهٔ من مهر نهاده

ای عشق تو از دیدهٔ من آب گشاده

بسته کمر بندگی تو همه احرار

از سر کله خواجگی و کبر نهاده

دستان دو دست تو به عیوق رسیده

آوازهٔ آواز تو در شهر فتاده

ابدال شکسته همه در راه تو توبه

زهاد گرفته همه بر یاد تو باده

مسپر ره بیداد و ز غم کن دلم آزاد

ای داد تو ایزد ز ملاحت همه داده

پیوسته سنایی ز پی دیدن رویت

هم گوش بدر کرده و هم دیده نهاده

 
 
 
منوچهری

وان نار بکردار یکی حقهٔ ساده

بیجاده همه رنگ بدان حقه بداده

لختی گهر سرخ در آن حقه نهاده

توتو سلب زرد بر آن روی فتاده

مولانا

ای دلبر بی‌صورت صورتگر ساده

وی ساغر پرفتنه به عشاق بداده

از گفتن اسرار دهان را تو ببسته

و آن در که نمی‌گویم در سینه گشاده

تا پرده برانداخت جمال تو نهانی

[...]

اوحدی

ای از عرب و از عجمت مثل نزاده

حسن تو عرب را و عجم را بتو داده

در روی عجم چشم توصد تیر کشیده

وز چشم عرب لعل تو صد چشمه گشاده

خوبان عرب بر سر اسب تو دویده

[...]

کمال خجندی

ای با لب شیرین سخنت تلخ فتاده

شد در همه خلق از نمکت شور زیاده

ابروت کمان بر من بیچاره کشیده

چشمانت کمین بر دل خونخواره گشاده

از نوع بشر چون بشرت دیده ندیده

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از کمال خجندی
صائب تبریزی

تا سرو ترا راه به گلزار فتاده

گل گشته به تعظیم تو از شاخ پیاده

مه حلقه ابروی تو در گوش کشیده

سر بر خط مشکین تو خورشید نهاده

دنباله چشم تو گذشته است ز ابرو

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از صائب تبریزی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه