همه جانست سر تا پای جانان
از آن جز جان نشاید جای جانان
به آب روی و خون دل توان ریخت
برای چون تو جان سودای جانان
خرد داند که وصف او نداند
ازیرا نیست هم بالای جانان
چه جای دعوی سروست در باغ
چه خواهد وصف سرتاپای جانان
نیاید کس به آب چشمهٔ خضر
جز اندر نوش عیسیزای جانان
ندیدی دین کفرآمیز بنگر
شکن در زلف جانفرسای جانان
همی کشف خردمندان کشف وار
سراندر خود کشد یارای جانان
سنایی نیست با جان زنده لیکن
ز جانانست او گویای جانان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ابا جانان شودیکتای جانان
ز پنهانی بود پیدای جانان
سری دارم فدای پای جانان
چگونه سرکشم از رای جانان
خدا را ای صبا نزد من آور
نسیم زلف روح افزای جانان
که تا جانم برآساید ز بویش
[...]
دلی دارم که باشد جای جانان
مدام از دل بود ماوای جانان
دلی دارم چو آینه که دائم
در او بینم رخ زیبای جانان
سویدائیست آندل را که دائم
[...]
معرفی آهنگهایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 شما حاشیه بگذارید ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.