همه جانست سر تا پای جانان
از آن جز جان نشاید جای جانان
به آب روی و خون دل توان ریخت
برای چون تو جان سودای جانان
خرد داند که وصف او نداند
ازیرا نیست هم بالای جانان
چه جای دعوی سروست در باغ
چه خواهد وصف سرتاپای جانان
نیاید کس به آب چشمهٔ خضر
جز اندر نوش عیسیزای جانان
ندیدی دین کفرآمیز بنگر
شکن در زلف جانفرسای جانان
همی کشف خردمندان کشف وار
سراندر خود کشد یارای جانان
سنایی نیست با جان زنده لیکن
ز جانانست او گویای جانان
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: شعر دربارهی عشق و وجود معشوق (جانان) است. شاعر میگوید که همه وجود جانان از جان و زندگی پر شده و تنها جانان است که میتواند جای جوانان را پر کند. او برای جانان آماده است تا حتی خون دلش را فدای آن کند. عقل میفهمد که وصف او امکانپذیر نیست، زیرا که جانان در بالاترین مرتبه قرار دارد. همچنین شاعر به تمایز زیبایی جانان در باغ و ناتوانی دیگران در توصیف او اشاره میکند. او به آب چشمه خضر (نماد جاودانگی) و معجزه عیسی (نماد عشق جاودانه) اشاره میکند و در نهایت میگوید که سنایی، شاعر بزرگ، نیز در عشق به جانان زنده است و از جانان سخن میگوید.
هوش مصنوعی: تمام وجود معشوق از جان پر شده است و تنها جان است که شایسته جایگاه معشوق میباشد.
هوش مصنوعی: برای کسی مثل تو، میتوان با دل شکسته و عشق، همه چیز را فدای جان کرد.
هوش مصنوعی: خرد میداند که نمیتواند توصیف او را بکند، چرا که او هیچ همتایی ندارد و از جانان فراتر است.
هوش مصنوعی: در باغی که زیباییها در آن به اوج خود رسیده، چه نیازی به بحث درباره زیبایی سروهاست، وقتی که خود زیبایی حقیقی در آنجا حضور دارد؟
هوش مصنوعی: هیچکس جز کسی که مانند عیسی در پی جانان است، نمیتواند از آب چشمهٔ خضر بهرهمند شود.
هوش مصنوعی: به تماشا بنشین و ببین چگونه زلفهای دلربا و آسیبزننده محبوب، دین و ایمان را تحت تأثیر قرار میدهد و از ارزشهای معنوی میکاهند.
هوش مصنوعی: خردمندانی که به دنبال حقیقت هستند، به نوعی قدرتی دارند که میتوانند درون خود را بشکافند و رازها را پیدا کنند. این توانایی آنها به خاطر وجود عشق و محبت در دلشان است.
هوش مصنوعی: سنایی از زندگی بیخبر نیست، اما او از جانان الهام میگیرد و سخنانش بر اساس عشق و ارتباط با جانان است.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
ابا جانان شودیکتای جانان
ز پنهانی بود پیدای جانان
سری دارم فدای پای جانان
چگونه سرکشم از رای جانان
خدا را ای صبا نزد من آور
نسیم زلف روح افزای جانان
که تا جانم برآساید ز بویش
[...]
دلی دارم که باشد جای جانان
مدام از دل بود ماوای جانان
دلی دارم چو آینه که دائم
در او بینم رخ زیبای جانان
سویدائیست آندل را که دائم
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.