چاک زد جان پدر دست صبا دامن گل
خیز تا هر دو خرامیم به پیرامن گل
تیره شد ابر چو زلفین تو بر چهرهٔ رخ
تا بیاراست چو روی تو رخ روشن گل
همه شب فاخته تا روز همی گرید زار
ز غم گل چو من از عشق تو ای خرمن گل
زان که گل بندهٔ آن روی خوش خرم تست
در هوای رخ تو دست من و دامن گل
گل برون کرد سر از شاخ به دل بردن خلق
تا بسی جلوه گری کرد هوا بر تن گل
تا گل عارض تو دید فرو ریخت ز شرم
با گل عارض تو راست نیاید فن گل
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: در این شعر، شاعر از زیبایی و جذابیت گل و معشوق خود سخن میگوید. او به زیبایی پوست و موهای معشوقش اشاره میکند و میگوید که رنگ ابرها تیره شده چون زلفهای معشوق بر چهرهاش افتاده است. فاخته در تمام شب به خاطر غم گل، دلتنگی میکند. شاعر به این نتیجه میرسد که گل، بنده زیبایی خاص معشوقش است و نمیتواند با آن زیبایی رقابت کند. در انتها، وقتی گل صورت معشوق را میبیند، از شرم به زمین میافتد، زیرا نمیتواند با زیبایی او برابری کند.
هوش مصنوعی: نسیم صبحگاهی دامن گل را چاک زد و روح پدر را به شوق آورد تا هر دو با آرامش دور گلستان بگردیم.
هوش مصنوعی: ابر به رنگ تاریک یعنی زلفهای تو بر چهرهات سایه افکنده و به زیبایی تو، چهرهات درخشان و همچون گل روشن شده است.
هوش مصنوعی: فاخته در تمام شب به خاطر عشق تو و غم گل، مانند من با غم و اندوه آواز میخواند و گریان است.
هوش مصنوعی: چون گل، به زیبایی و خوشی روی تو وابسته است، در هوای روی تو، من دستم را به دامن گل میزنم.
هوش مصنوعی: گل از شاخه سر بیرون آورد و برای مردم زیباییهایش را به نمایش گذاشت، بهطوری که هوای دلانگیز بر تن گل نشسته بود.
هوش مصنوعی: وقتی که گل صورت زیبای تو را دید، به خاطر شرم از تو به زمین افتاد. هنر گل در برابر زیبایی چهرهات هیچچیزی نیست.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.