قصیدهٔ شمارهٔ ۶۰ - در مدح ناصح الملک کمالالدین شیخ الحرمین خطیب نوآبادی
ای خدایی که رهیت افسر دو جهان نشود
تا بر حسب تو فرش قدمش جان نشود
چنگ در دامن مهر تو چگونه زند آنک
مر ورا خدمت تو قید گریبان نشود
سخت پی سست بود در طلب کوی تو آنک
مرد را بادیه بر یاد تو بستان نشود
هر که در جست لقایت نبود راست چو تیر
خواب در دیدهٔ او جز سر پیکان نشود
هر که جولانگه او حضرت پاکیزهٔ تست
هرگز از دور فلک بیسر و سامان نشود
چون به میدان تو پیکان بلا گشت روان
جان سپر سازد مردانه و پنهان نشود
موکب جان ستدن چون بزند لشکر عشق
او به جز بر فرس خاص به میدان نشود
ای ره آموز که هر کو به تو ره یافت به تو
هرگز اندر ره دین گمره و حیران نشود
آنکه هستندهم افراشتهٔ فضل تو اند
هرگز افراشتهٔ فضل تو ویران نشود
ثمرهٔ بندگی از خاک درت میروبند
تامگر کارکشان طعمهٔ خذلان نشود
کیسهها دوخته بر درگهت از روی امید
زان که بیلطف تو کس در خور غفران نشود
گرسنه بوده و پنداشت بسر کردهٔ راه
از پذیرفتنشان یار و نگهبان نشود
همه از حکم تو افکنده و برداشتهاند
ورنه از ذات کسی گبر و مسلمان نشود
گبر خواهد که بود طالب کوی تو ولیک
بتکلف هذیان آیت قرآن نشود
هفت سیاره روانند و لیک از رفتن
ماه در رفعت و در جرم چو کیوان نشود
هر کسی علم همی خواند لیکن یک تن
چون جمال الحکما بحر درافشان نشود
آن منبه که ز تنبیه وی اندر همه عمر
هیچ دل در ره دین معدن عصیان نشود
آنکه گه گه کف او بیند ابر از خجلی
باز گردد ز هوا مایل باران نشود
آنکه در درد بماندی ز بلای شیطان
هر کرا مجلس او آیت درمان نشود
کند باید به جفا دیده و دندان کسی
چاکر او ز بن سی و دو دندان نشود
نایب جاه پیمبر تویی امروز و کسی
مبتدع باشد کت چاکر فرمان نشود
به گل افشان ارم ماند آن مجلس تو
مجلسش خرم و خوش جز به گل افشان نشود
ای بها گیر دری کز سخن چون گهرت
نرخ جانها به جز از گفت تو ارزان نشود
هر که شاگرد تو باشد به گه خواندن علم
هرگز آن خاطر او دفتر نسیان نشود
نامهٔ عقل به یک لحظه بنپذیرد جان
تا برآن نامهٔ او نام تو عنوان نشود
معدهٔ حرص که شد تافته از تف نیاز
جز سوی مائدهٔ جود تو مهمان نشود
نیست یک ملحد و یک مبتدع اندر آفاق
که وی از حجت و نام تو هراسان نشود
شد نو آباد چو بستان ز جمال تو و خود
آن چه جایست که از فر تو بستان نشود
به دعا خواست همی اهل نوآباد ترا
زان که بی پند تو می خلق به سامان نشود
چون ز آرایش کوی تو شود شاد فلک
آن که باشد که ز گفتار تو شادان نشود
خاصهٔ شهر غلامان تو گشتند چه باک
ار مرید تو همه عامه فراوان نشود
دیو گریان نشود تا به سخن بر کرسی
آن لب پر شکر و در تو خندان نشود
سخن راست همی گویی بیروی و به حشر
رو که بر تو سخنت حجت و برهان نشود
نیست عالم چو تو در هیچ نواحی و کسی
صدق این قول چه داند که خراسان نشود
مردم از جهد شود عالم نز جامه و لاف
جاهل از کسوت و لاف افسر کیهان نشود
هر که بیدار نباشد شبی از جهد چو چرخ
روز دیگر به سخن شمس درافشان نشود
سست گفتار بود درگه پیری در علم
هر که در کودکی از جهد سخندان نشود
اندر آن تیغ چه تیزی بود از جهد که آن
سالها برگذرد کایچ سرافشان نشود
علم داری شرف و قدر بجوی ار نه مجوی
زان که بیفضل هر ابله سوی دیوان نشود
علم باید که کند جای تو کرسی و صدور
ورنه از طور کسی موسی عمران نشود
معجز موسی داری که کنی ثعبان چوب
ور نه صد چوب بینداز که ثعبان نشود
علم شمس همی باید و تاثیر فلک
ور نه هر پیشه به یک نور همی کان نشود
ای چنان در خور هر مدح که مداح ترا
شعر در مدحت تو مایهٔ بهتان نشود
من ثناخوان توام کیست که از روی خرد
چون بدید آن شرف و عز ثناخوان نشود
جامهٔ عیدی من باید از این مجلسیانت
لیک بی گفت تو اینکار به سامان نشود
تا فلک در ضرر و نفع چو گوهر نبود
تا پری در عمل و چهر چو شیطان نشود
منبر نو به نوآباد مبارک بادت
تا به جز حاسد تو پر غم و احزان نشود
باد بر درگه یزدانت قبول از پی آنک
بنده بر هیچ دری چون در یزدان نشود
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این متن شاعری است درباره عشق و بندگی خداوند. شاعر به سیر و سلوک عاشقانه و تلاش برای رسیدن به حقایق عمیق روحانی اشاره میکند. او از خداوند میخواهد که راهنماییاش کند و در طلب حق او را یاری دهد. همچنین شاعر به دشواریهای مسیر بندگی و جستجوی حقیقت اشاره میکند و میگوید که فقط با لطف و رحمت خداوند انسانی میتواند بر مشکلات فائق آید و به درک عمیق برسد. متن به نوعی تذکر میدهد که بدون هدایت الهی، انسان به سردرگمی و گمراهی دچار میشود و واقعیات معنوی را درک نخواهد کرد. در نهایت، شاعر بر اهمیت علم و فضل در مسیر الهی تأکید میکند و میگوید که همگان باید در جستجوی نور علم و محبت الهی باشند.
هوش مصنوعی: ای خداوندی که وجود تو برتر از هر چیزی است، تا زمانی که کسی در راه تو قدمی برندارد و روحش در مسیر تو جان نگیرد، نمیتواند به عظمت تو دست یابد.
هوش مصنوعی: چگونه میتوانم با تمام وجود به محبت تو بپردازم، در حالی که نمیتوانم خود را از بند دل بستگیام آزاد کنم؟
هوش مصنوعی: در جستجوی تو، انسانهای بیخبر از محبت خود میکوشند، اما یاد تو را هرگز از دل نمیبرند.
هوش مصنوعی: هر کسی که در پی یافتن تو نیست، مانند تیر خواب در چشمانش فقط نشان سر تیر را میبیند و چیز دیگری نمیتواند ببیند.
هوش مصنوعی: هر کسی که در میدان و عرصهاش، وجود مقدس توست، هرگز از دور افتادگی و بینظمی در عالم خارج برکنار نمیشود.
هوش مصنوعی: زمانی که خطر و مشکلات به میدان میآیند، انسان باید با شجاعت و فداکاری آماده باشد و هرگز از مسئولیتهای خود فرار نکند.
هوش مصنوعی: وقتی که دستهای از عشق به میدان میآید و در عرصه عشق حضور پیدا میکند، تنها حرفهایها و کسانی که به عشق پایبندند میتوانند در این میدان شرکت کنند. دیگران نمیتوانند در این نبرد شرکت کنند و باید منتظر بمانند.
هوش مصنوعی: ای کسی که در راهنمایی و تعلیم دیگران هستی، هر کسی که به تو راه پیدا کند، هرگز در مسیر دین گمراه و سرگردان نخواهد شد.
هوش مصنوعی: کسانی که به استعداد و فضیلت تو مفتخرند، هرگز نمیتوانند به تضعیف و کاهش آن بپردازند.
هوش مصنوعی: نوید به برکت و پاداش بندگی از محضر خداوند میرسد، تا زمانی که تلاشگران دچار ناکامی نشوند.
هوش مصنوعی: کیسهها بر درگاه تو دوخته شدهاند به امید اینکه با لطف تو، هیچکس بدون بخشش تو نجات پیدا نکند.
هوش مصنوعی: شخصی که گرسنه بوده، فکر کرده است که با قبول کردن کمک دیگران، نمیتواند به هدفش برسد و به یاری و محافظت از خود احتیاج ندارد.
هوش مصنوعی: همه از اراده و فرمان تو پیروی میکنند و اگرنه، هیچکس به ذات خود نه کافر است و نه مؤمن.
هوش مصنوعی: انسان کافر و بیدین خواهان ورود به دنیای تو است، اما نمیتواند فقط با تظاهر و گفتن حرفهای بیمحتوا به حقیقت و نورانیّت تو نزدیک شود.
هوش مصنوعی: هفت سیاره در حال حرکت هستند، اما با حرکت ماه به سمت بالا و وزش در جو، برخی از اجرام مانند زحل (کیوان) تغییر نمیکنند.
هوش مصنوعی: هر کسی علم میخواند، اما فقط یک نفر مانند جمالالحکما وجود دارد که مانند دریا سخنوری نمیکند و علمش را به اشتراک نمیگذارد.
هوش مصنوعی: هیچ کس که در طول زندگیاش از راه درست و هدایتگر دور باشد، هرگز نمیتواند به خوبیها و اخلاق صحیح دست یابد.
هوش مصنوعی: کسی که گاهی اوقات دستش را به آسمان دراز میکند و از شرم به ابرها نگاه میکند، دیگر تمایلی به بارش باران ندارد.
هوش مصنوعی: کسی که در درد و رنج ناشی از وسوسههای شیطان باقی بماند، هرگز به درمان نخواهد رسید.
هوش مصنوعی: اگر کسی دلی شکسته و دردی دیده باشد، نباید از او انتظار محبت و لطف داشت؛ زیرا کسی که زخمهایی در دل دارد، نمیتواند به خوبی دندانهای محبت را نشان دهد و این نشاندهنده نداشتن و عدم توانایی در بخشش و مهربانی است.
هوش مصنوعی: امروز تو نماینده مقام پیامبر هستی و کسی که نوآوری کند، هرگز نمیتواند به مقام خدمت و اطاعت برسد.
هوش مصنوعی: در آن مجلس شما، گلافشانی و شادی حاکم است و جز با گلافشانی، حال و هوای خوش آن مجلس به دست نمیآید.
هوش مصنوعی: این ابیات به این معنا هستند که ارزش جانها و زندگیها تنها به واسطه کلام و سخن حکیمانه تو تعیین میشود و اگر کسی به کلمات تو گوش ندهد، آن وقت قیمت جانها به شدت کاهش مییابد. در واقع، سخن تو نقش پررنگی در ارزشگذاری و درک عمق زندگی دارد.
هوش مصنوعی: هر کس که شاگرد تو باشد و علم را بیاموزد، هرگز فراموشی بر خاطرهاش چیره نمیشود.
هوش مصنوعی: عقل در یک لحظه میتواند تصمیم بگیرد که جان را بپذیرد، اما اگر این کار را نکند، نمیتواند نام تو را بر روی نامهٔ خود بنویسد.
هوش مصنوعی: وقتی که انسان به خاطر حرص و طمع، دچار تشنگی و نیاز میشود، تنها با نعمتهای سخاوت تو سیراب خواهد شد و به دنبال دیگر مائدهها نخواهد رفت.
هوش مصنوعی: هیچ ملحد و بدعتگذاری در دنیای خارج وجود ندارد که از دلیل و نام تو ترس و واهمه نداشته باشد.
هوش مصنوعی: زمانی که زیبایی تو بستان را نو و آباد کرد، دیگر چه جایی باقی میماند که از پرتو وجود تو بهرهمند نشود؟
هوش مصنوعی: اهالی نوآباد از تو دعا میخواهند، زیرا بدون مشورت و پند تو، مردم به سامان نمیرسند.
هوش مصنوعی: زمانی که زیباییهای کوی تو، آسمان را شاد میکند، آن کس چه کسی است که از سخنان تو مشعوف نشود؟
هوش مصنوعی: نوشتهای که وجود دارد به این معناست که اگر چه افرادی که به شما وابستهاند، از طبقه عامه و عادی باشند، اما در این حالت چیزی عیبی ندارد. در واقع، ارزش و مقام شما به تعداد مریدان یا پیروان شما نیست، بلکه به وفاداری و محبت آنها بستگی دارد. حتی اگر فقط افراد عادی به شما ارادت داشته باشند، این خود نشاندهندهٔ اهمیت و تأثیر شما در جامعه است.
هوش مصنوعی: دیو هرگز گریه نمیکند، مگر آنکه با سخن بر آن لبهای شیرین نشسته باشد و تو نیز از این سخنان شاد نشوی.
هوش مصنوعی: سخن درست را بدون هیچ شکی بگو؛ زیرا در روز قیامت، این سخن تو نمیتواند دلیل و برهان برای تو باشد.
هوش مصنوعی: هیچکس در هیچجا به معنای تو وجود ندارد و هیچکس نمیداند که این حقیقت را، چون خراسان در هیچ مکانی پیدا نمیشود.
هوش مصنوعی: مردم از تلاش و کوشش خود در علم و دانش برمیخیزند، و نه از لباس یا ادعای خود. کسی که فقط ادعای دانایی میکند، بدون داشتن علم واقعی، نمیتواند به مقام و مرتبهای در جهان برسد.
هوش مصنوعی: هر کسی که در تلاش و کوشش نباشد، در شب نخواهد توانست که مانند چراغی از نور شمس، در روز دیگر بدرخشد.
هوش مصنوعی: کسی که در کودکی تلاش نکند و از علم و دانش بهرهمند نشود، در سنین بالاتر هم توانایی و قدرت گفتار و بیان خوبی نخواهد داشت. در حقیقت، اگر در اوایل زندگی به یادگیری و کوشش نپردازیم، در آینده در زمینههای علمی و فرهنگی ضعیف خواهیم بود.
هوش مصنوعی: در آن تیغ چه تیزی وجود دارد که به خاطر تلاش و کوشش آن، سالها گذشته است و هیچ گاه کسی را سرافراز نخواهد کرد.
هوش مصنوعی: اگر علم و دانش داری، شرافت و ارزش خود را حفظ کن و به دنبال آن باش. زیرا بدون فضل و دانش، هر نادانی نمیتواند به مقام و منزلت بالایی دست یابد.
هوش مصنوعی: علم باید باعث شود که تو جایگاهی بلند و معتبر پیدا کنی، وگرنه هیچ انسانی نمیتواند به درجه و مقام موسی بن عمران برسد.
هوش مصنوعی: اگر معجزهی موسی را داری که چوب را به مار تبدیل کنی، پس چرا صد چوب را بینداز که بازهم مار نخواهد شد؟
هوش مصنوعی: برای دستیابی به حقیقت و کمال، باید به علم و آگاهی دست یابیم و تاثیرات محیط و شرایط خارجی را نیز مد نظر قرار دهیم. در غیر این صورت، هیچ حرفه یا مشغلهای به تنهایی نمیتواند ما را به هدف نهایی برساند.
هوش مصنوعی: ای آنکه چنان شایستهٔ ستایش هستی که ستایشگران نتوانند در وصف تو چیزی بگویند که باعث عیبجویی شود.
هوش مصنوعی: من در مدح و ستایش تو هستم، و چه کسی میتواند به خاطر دیدن آن شرافت و بزرگی تو، ستایشگر تو نشود؟
هوش مصنوعی: لباس عید من باید از جمع دوستان و آشنایان تهیه شود، اما بدون اینکه تو حرفی بزنی، این کار به خوبی پیش نخواهد رفت.
هوش مصنوعی: تا زمانی که آسمان در دادن سود و ضرر، همچون گوهر و ارزشمند نباشد، تا وقتی که فرشته در اعمال و چهرهاش شبیه شیطان نشود.
هوش مصنوعی: امیدوارم که این مکان جدید پر از شادی و خوشبختی باشد و هیچ کس جز حسودان در آن غم و اندوه را تجربه نکند.
هوش مصنوعی: باد به درگاه خداوند میوزد، زیرا هیچ در دیگری برای بندهای وجود ندارد که به اندازه درگاه یزدان قبول باشد.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
سوز و شوقِ مَلَکی بر دلت آسان نشود
تا بد و نیک جهان پیش تو یکسان نشود
هیچ دریا نکشد زورقِ پندار تو را
تا دو چشمت، ز جگرمایه، چو طوفان نشود
در تماشای ره عشق نیابی تو درست
[...]
گر سر زلف تو از باد پریشان نشود
خلق بیچاره چنین بیدل و حیران نشود
وه ازان روی مرا جان به لب آمد،یارب
که گرفتار به دل هیچ مسلمانان نشود
ای مسلمانان، آن موی ببندید آخر
[...]
گرچه بر واعظِ شهر این سخن آسان نشود
تا ریا وَرزَد و سالوس مسلمان نشود
رندی آموز و کَرَم کُن که نه چندان هنر است
حَیَوانی که ننوشد مِی و انسان نشود
گوهرِ پاک بِباید که شود قابلِ فیض
[...]
گرچه کار دلم از صبر به سامان نشود
هم صبوری که کس از صبر پشیمان نشود
جانِ ثابتقدم آن است که در راهِ وفا
خاکِ ره گردد و یک ذره پریشان نشود
آنکه صد سال پرستنده بود لعبت چین
[...]
طاعت ناقص من موجب غفران نشود
راضیم گر مدد علت عصیان نشود
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال حاشیهای برای این شعر نوشته نشده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.