ای سنایی! ز جسم و جان تا چند؟
برگذر زین دو بینوا در بند
از پیِ چشمزخمِ خوشچشمی
هر دو را خوش بسوز همچو سپند
چه کنی تو ز آب و آتش یاد
چه کنی تو ز باد و خاک نَوَند
چه کنی بود خود که بود تو بود
که تو را در امید و بیم افکند
تا بُوی در نگارخانهٔ "کُن"
نرهی هرگز از بیوس و بَسند
چون گذشتی ز "کاف" و "نون" رستی
از قُلِ قاف و لامِ دانشمند
همه از حرص و شهوت من و تست
عِلم و اِقرار و دعوی و سوگند
از همه فقر رستی ار گردی
همچو لقمان به لقمهای خرسند
نزد من، قبله دوست: عقل و هوی
هر چه زین هردو بگذری ترفند،
مَهبطِ این یکی نشیبِ نشیب
مَصعدِ آن دگر بلندِ بلند
مقصد ما چو اوست، پس در دین
ره چه هفتاد و دو، چه هفتصد و اند
چو تو در مصحف از هوی نگری
نقش قرآن تو را کند در بند،
ور ز زردشت، بی هوی شنوی
زنده گرداندت، چو قرآن، زَند
طمع و حرص و بخل و شهوت و خشم
حسد و کبر و حِقدِ بَد پیوند
هفت درْ دوزخند در تنِ تو
ساخته نفسشان درو دربند،
هین که در دست توست قفل امروز
درِ هر هفت محکم اندر بند
همه ره آتش است، شاخزنان
که ابد بیخ آن نداند کَند
مِلکِ اویی از آن همیترسی
تو شوی مالک ار پذیری پند
آن نه بینی همی که مالک را
نکند هیچ آتشیش گزند؟
دین به دنیا مده که هیچ هُمای
ندهد پر به پرنیان و پرند
دین فروشی همی که تا سازی
بارگی نقرهخِنْک و زین زرکَند
خر چنان شد که در گرفتن او
ساخت باید ز زلف حور کمند؟
گویی: "از بهر حشمت عِلم است
اینهمه طمطراق خِنک و سمند"
عِلم ازین بارنامه مستغنی است
تو برو بر بروت خویش مخند!
مهرهٔ گردنِ خرِ دجّال
از پی عِقد، بر مسیح مبند
از پی قوت و قوّتِ دلِ گرگ
جگر یوسفان عصر، مَرَند
کفشِ عیسی مدُزد و از اطلس
خرِ او را مساز پشماگند
شهوتت خوش همی نمایاند
مِهرِ جاه و زر و زن و فرزند
کی بود کاین نقاب بردارند
تا بدانی تو طعم زهر از قند
چند ازین لاف و بارنامهٔ تو؟
در چنین منزلی کثیف و نژند
بارمایه گُزین که درگذرد
این همه بارنامه روزی چند
با انتخاب متن و لمس متن انتخابی میتوانید آن را در لغتنامهٔ دهخدا جستجو کنید.
هوش مصنوعی: این شعر از سنایی به نقد دنیا و دلبستگیهای دنیوی میپردازد. شاعر از انسان میخواهد که از بند جسم و جان رها شود و به معنای عمیقتری در زندگی دست یابد. او به تذکر میدهد که هوی و هوس، حرص و کبر، انسان را در گناه و عذاب گرفتار میکند.
سنایی تأکید میکند که دین و علم واقعی نباید تحتالشعاع دنیا قرار گیرد و انسان باید از زیباییها و لذتهای زودگذر دنیا بگذرد تا به حقیقت و معرفت دست یابد. در نهایت، او به این نکته میرسد که عشق و معرفت حقیقی از پاکی دل و دوری از آتش هوی و هوس ناشی میشود و انسان با پیروی از این ارزشها میتواند از قیدهای دنیوی رها شود.
هوش مصنوعی: ای سنایی! تا چه زمانی به جسم و جان اینطرف و آنطرف میروی؟ از این دو موجود بیچاره و در بند بگذر.
هوش مصنوعی: به خاطر تأثیر نگاه زیبا و دلربای کسی، باید هر دو نفر را مانند آتش بسوزانی.
هوش مصنوعی: چه فایدهای دارد که به یاد آب و آتش باشی یا به فکر باد و خاک؟
هوش مصنوعی: این جمله به این معناست که چه کار میتوانی بکنی، وقتی که خودت هم جزئی از شرایطی هستی که تو را در وضعیت امید و ترس قرار داده است. به عبارتی، انسان در بسیاری از مسائل زندگی تحت تأثیر عوامل و شرایطی است که خودش نیز در آن نقش دارد.
هوش مصنوعی: هرگز از بوی خوش دنیای عشق و زیبایی دور نشوید، زیرا این بویی است که همیشه شما را به یاد محبوبتان میاندازد و از تنهایی نجات میدهد.
هوش مصنوعی: زمانی که از مرزهای محدود و مفاهیم ابتدایی عبور کنی، به آزادی و شناختی عمیقتر دست پیدا خواهی کرد که فراتر از دانستههای عادی است.
هوش مصنوعی: تمامی این چیزهایی که ما داریم، مثل علم، ادعا، سوگند و اقرار، به خاطر حرص و خواستههای من و توست.
هوش مصنوعی: اگر مثل لقمان، به یک لقمه نان راضی باشی، از تمام فقرها و مشکلات رهایی مییابی.
هوش مصنوعی: عقل و تمایلات شخصی، در نزد من، همیشه به سوی دوست من هدایت میشوند. هر چیزی که از این دو فراتر برود، فریب و نیرنگ است.
هوش مصنوعی: محل قرارگیری این یکی در پایینترین نقطه و مکان آن دیگری در بالاترین ارتفاع است.
هوش مصنوعی: هدف ما همان خداوند است، بنابراین در مسیر دین، چه هفتاد و دو فرقه، چه هفتصد و بیشتر، اهمیتی ندارد.
هوش مصنوعی: زمانی که تو به دنیا و خواستههای خود نگاه میکنی، این نقش و نگار زندگیات ممکن است تو را به زنجیر کشد.
هوش مصنوعی: اگر از زرتشت چیزی بشنوی، تو را زنده میکند، همانطور که قرآن انسان را زنده میسازد.
هوش مصنوعی: طمع، حرص، بخل، شهوت، خشم، حسد، کبر و کینه همه از ویژگیهای منفی و بد هستند که به هم مرتبط هستند و میتوانند به انسان آسیب برسانند.
هوش مصنوعی: هفت در بهشت هستند که در وجود تو ساخته شدهاند و نفسشان تو را در بند کرده است.
هوش مصنوعی: ببین که امروز کلید موفقیت و پیشرفت در دستان توست و تو میتوانی با آن، تمامی موانع و دشواریها را برطرف کنی. هر بند و محدودیتی که بر سر راهت وجود دارد، به راحتی قابل گشودن است.
هوش مصنوعی: تمام راهها به آتش ختم میشود و هر کسی که سعی کند از آن دوری کند، نمیداند که در نهایت به کجا میرسد.
هوش مصنوعی: اگر تو بخواهی، میتوانی به ملک او دست پیدا کنی، اما اگر بخواهی که مالک شوی، باید به نصیحتها گوش فرا دهی.
هوش مصنوعی: آیا نمیبینی که مالک هیچوقت آسیب نمیبیند و هیچ آتش و خطری به او نمیرسد؟
هوش مصنوعی: به دنیا و امیال مادی خود توجه نکنید، زیرا در این دنیا چیزی ارزشمند و پایدار وجود ندارد که شما را به اوج برساند و به پرواز درآورد.
هوش مصنوعی: کسی که برای سود و منفعت خود دین را به فروش میگذارد و به خاطر پول، اصول و ارزشهای مذهبی را زیر پا میگذارد، در حقیقت بار سنگینی از مسئولیت را به دوش میکشد و از معنویات دور میشود.
هوش مصنوعی: خر به گونهای شده که برای به دام انداختن او، باید از زلف حوری کمند استفاده کرد؟
هوش مصنوعی: به نظر میرسد که این همه خودنمایی و بزرگمنشی به خاطر مقام و علم است. خوشا به حال کسی که از علم و دانش برخوردار باشد.
هوش مصنوعی: دانش و علم به این نامه نیازی ندارد، تو خود را از این حرفها آزاد کن و به خواستههای خودت توجه کن.
هوش مصنوعی: اجازه نده که شیطانی همچون دجال، تو را به سمت مسیحیت بکشد، حتی اگر به جلوهای فریبنده و زیبا باشد.
هوش مصنوعی: به دنبال تامین قدرت و استحکام قلب و روحی از گرگهای جگرسوز و بیرحم در روزگار یوسفان به سر میبرند.
هوش مصنوعی: این جمله به مفهوم این است که از چیزهای گرانبها و ارزشمند دیگران سوءاستفاده نکن و به حریم خصوصی و اموال مردم احترام بگذار. در واقع، به دنبال چیزی نباش که متعلق به دیگران است و خود را به دردسر نینداز.
هوش مصنوعی: تمایلات و خواستههای تو به زیبایی عشق به مقام، ثروت، زنان و فرزندان را نشان میدهد.
هوش مصنوعی: چه کسی است که پرده را کنار بزند تا تو بفهمی طعم زهر چگونه است، در حالی که طعم قند را تجربه میکنی؟
هوش مصنوعی: چند تا از این ادعاها و نوشتههای تو ارزش دارند؟ در چنین مکان کثیف و بدبختی.
هوش مصنوعی: انتخاب مرغوب را انجام بده، چرا که در گذر زمان، تمام این نوشتهها و اسناد نمیتوانند پایدار بمانند.
پیشنهاد تصاویر مرتبط از منابع اینترنتی
راهنمای نحوهٔ پیشنهاد تصاویر مرتبط از گنجینهٔ گنجور
دیوه هر چند کابرشم بکند
هرچه آن بیشتر به خویش تند
بر سر باد تند و موج بلند
تا بیک آبخوستشان افکند
نرسد دست من به چرخ بلند
ورنه بگشادمیش بند از بند
قسمتی کرد سخت ناهموار
بیش و کم در میان خلق افکند
این نیابد همی به رنج پلاس
[...]
نه چو یعقوبگم شدت فرزند
که بریدی زخرمی پیوند
ای بعزم تو فتح را پیوند
پست با همت تو چرخ بلند
خان عادل تویی و از عدلت
هست چون خلد عدن خطبه چند
دین حق را کمالی و مرساد
[...]
معرفی ترانههایی که در متن آنها از این شعر استفاده شده است
تا به حال یک حاشیه برای این شعر نوشته شده است. 💬 من حاشیه بگذارم ...
reply flag link
برای حاشیهگذاری باید در گنجور نامنویسی کنید و با نام کاربری خود از طریق آیکون 👤 گوشهٔ پایین سمت چپ صفحات به آن وارد شوید.