گنجور

 
صامت بروجردی

کسی که در غم شاه شهید گریانست

به درد معصیتش اشک دیده درمانست

عزای خسرو لب تشنه کی رود از یاد

همیشه اشک محبان به فکر طوفان است

تنی که بر سر دوش رسول ماوی داشت

به خاک ماریه افتاده عور و عریانست

به جای غسل سرنعش شاه تشنه جگر

هنوز تو سن اعدا بکار جولانست

صبا به حضرت زهرا بگو که نعش

فتاده بی‌سروصدا پاره دربیابانست

کسی ز شربت آبی نکرد یاری او

به کوفیان لعین با وجود مهمانست

گلوی خشک سرش از بدن جدا کردند

کسی نگفت که این تشنه لب مسلمانست

دل کسی به یتیمان آن جناب نسوخت

نگفت آل علی مستحق احسانست

ز شرح ماتم مظلوم کربلا (صامت)

همیشه خون گر و درهم و پریشانست

 
 
 
ابوالفرج رونی

دلیل نصرت حق زخم نیزه عربست

از اوست هر چه به شرک اندر از بدی شغب است

سوزنی سمرقندی

رسیده ماه محرم به سال پانصد و شصت

به بارگاه وزیر خدایگان بنشست

که تا نظر کند اندر جمال طلعت او

که هیچ شه را مانند او وزیری هست

خجسته‌رای و همایون‌لقا و فرّخ‌فال

[...]

مشاهدهٔ ۱ مورد هم آهنگ دیگر از سوزنی سمرقندی
قوامی رازی

کسی نرست ز دنیا مگر خدای پرست

در این زمانه هر آن کس که او به مرد برست

جهان بی خبر آن است و جای بی ادبان

سریر کفر بلند و سرای ایمان پست

رها مکن که جهان تاج بر سر تو نهد

[...]

انوری

رئیس دولت و دین ای اسیر دست اجل

شدی و رفت بهین حاصل جهان از دست

زمانه نی در مردی در کرم بشکست

سپهر نی دم شخصی دم هنر دربست

دلم حریق وفاتت چو کرد خاکستر

[...]

سعدی

چنان به موی تو آشفته‌ام به بوی تو مست

که نیستم خبر از هر چه در دو عالم هست

دگر به روی کسم دیده بر نمی‌باشد

خلیل من همه بت‌های آزری بشکست

مجال خواب نمی‌باشدم ز دست خیال

[...]

مشاهدهٔ ۸ مورد هم آهنگ دیگر از سعدی
مشابه‌یابی بر اساس وزن و قافیه